فاجعه فمینیستی!

مریلا زارعی و فرهاد اصلانی در فیلم «زیر سقف دودی» ساخته پوران درخشنده
مریلا زارعی و فرهاد اصلانی در فیلم «زیر سقف دودی» ساخته پوران درخشنده

اگر « هیس ! دخترها فریاد نمی زنند » در ۲۰ دقیقه آخر با مشکل مواجه می شد، « زیر سقف دودی » از همان ابتدا ایراد دارد.
فیلم در مورد زن و شوهری است که دچار « طلاق عاطفی » شده اند، البته بهتر این است که بگوییم فیلم درباره زنی است که با همسرش دچار طلاق عاطفی شده است. قصه زن وشوهر در همین یک جمله شروع می شود و تمام می شود ! یعنی در ابتدای فیلم طلاق عاطفی بین آن ها رخ داده و در پایان فیلم هم همین است، تا اینجا مشکلی نیست، آن چه که ضعف فیلم است این است که هیچ تحولی در رابطه این زوج که قصه محوری درام را تشکیل می دهد، اتفاق نمی افتد. قصه های فرعی نیز کم و بیش دچار همین نقص هستند. پسر خانواده و عشق او به دختر هم دانشگاهی اش، معامله ای که پسر بر روی یکی از اموال پدرش انجام می دهد و در آن فریب می خورد هم در حد دو یا سه سکانس بال و پر داده می شود.
۱۱۰ دقیقه دیگر فیلم صرف ورود و خروج کاراکترهایی می شوند که کمترین ارتباطی با قصه ندارند و کوچکترین نقشی در پیشبرد آن ایفا نمی کنند و فقط آمده اند تا شعار بدهند و بروند. هنوز هم پس از گذشت چند روز از تماشای فیلم نمی دانم پدر و مادرِ زن که مریم بوبانی و هوشنگ توکلی نقش آن ها را ایفا می کنند دقیقا چه کمکی به جلو رفتن قصه می کنند ؟ از آن بدتر، مادر دختر با بازی فریبا متخصص یا روان شناسی که آزیتا حاجیان اجرایش کرده به جز توصیه های اجتماعی و فمینیستیِ نویسنده دقیقا چه وظیفه ای دارند ؟ مردی که در کافه مریلا زارعی را می بیند فقط آمده که به ما بگوید کاراکتر زن محوری ما در دوران دانشجویی، « با نشاط » بوده است ! هر از چندگاهی شهرام حقیقت دوست را می بینیم تا در پایان فیلم با دیدن فرزند معلولش اندوهگین شویم.

کاراکتر های اصلی به قدری خام دستانه پرداخته شده اند که ذره ای با آن ها همذات پنداری نمی کنیم. کاراکتر زن جوان با بازی بهنوش طباطبایی با آن درجه از عشقی که در طول فیلم از خود بروز می دهد چگونه به یکباره تصمیم به جدایی از مرد می گیرد ؟ رابطه علی و معلولی دقیقا چه نقشی در این میان دارند ؟! دیالوگ نویسی های غیرتخصصی و بازی های تخت و تصنعی دو جوان فیلم در سرتاسر فیلم تماشاگر را پس می زند و اجازه نزدیکی به آن ها را نمی دهد.
از همه این ایرادات فرمی که بگذریم، از نظر محتوایی هم به نظر نگارنده ایرادات فراوانی به فیلم وارد است. مهم ترینشان این که نمایش دادن زن سنتی ایرانی در اوج فلاکت و بی مهری و یاس دیدگاه فمینیستی پوسیده ای است که نه تنها دیگر در جامعه ما خریداری ندارد بلکه فقط به ضرر زنان است. زنانی که باید بیش از پیش به اهمیت حضورشان در جامعه پی ببرند اما با انبوهی از انرژی منفی و حس بیهودگی روبرو می شوند.