ما و نعمت الله

منتظر بودم تا اکران رگ خواب تمام شود، تا به دور از احساسات و جو زدگی چند خطی برای فیلم و فیلمساز بنویسم.
حمید نعمت الله بی تردید یکی از مهمترین کارگردان های حال حاضر سینمای ایران است. از «بوتیک» که شروع کنیم، به «بی پولی» که برسیم، به «وضعیت سفید» که نگاه کنیم، «آرایش غلیظ» را که ببینیم، به طور غریزی احساس می کنیم که با فیلمسازی طرف هستیم که سینما را می شناسد و «رگ خواب» مهر تاییدی است بر این احساس.
نعمت الله جزء آن دسته از کارگردان های سینمای ماست که بی پرواست، از تجربه فضاهایی که قبلا آن ها را لمس نکرده نمی ترسد و همین، به نظرم رمز اصلی موفقیت اوست. چیزی که آدم را مصمم می کند که کارهایش را دنبال کند.

رگ خواب یکی از چند فیلمِ جدی سینمای ما در دهه ۹۰ است. فیلم، آشکارا «فمینیستی» است اما ژست فمینیستی نمی گیرد ! درد های یک زن تنها در گیر و دار زندگی، آن هم در جامعه ای مبهم که آدم هایش را مشکل می توان شناخت، طلب عشق از مردانی که شهوت پرستند و ناگزیر در دام شهوت قرار گرفتنِ او، در یک کلام درد های یک زن تنها. موضوع، تکراری است اما آن چه «رگ خواب» را از فیلم هایی مثل «تسویه حساب» یا نمونه متاخری مانند «زیر سقف دودی» به کلی و با فاصله زیاد جدا می کند پرداخت درست و نگاه متفاوت به زن است. دوربین درگیر بازی های بصری نمی شود، صحنه های منزجر کننده – به جز صحنه «ورود گربه» که شاید ‌تنها اشتباه کارگردان است – زیاد از حد طولانی نمی شود، نریشن ها به شدت درست و به جاست، و از همه مهم تر فیلم با همه مصیبت هایی که به تصویر می کشد با امید و اقتدار تمام می شود.
حالا با ولع بیشتری به تماشای «شعله ور» خواهیم نشست.