کریستوفر نولان ، کوبریک سینمای امروز؟

کریستوفر نولان
کریستوفر نولان

به مناسبت سالروز تولد کریستوفر نولان ، کارگردان پرآوازه ی این سال های سینما، بر آن شدم تا چند خطی در مورد این فیلمساز جوان و متبحر بنویسم، اما چیزی که در ابتدا توجه من را به خودش جلب کرد تیتر یکی از سایت های پخش فیلم آنلاین بود که نوشته بود : “نولان، کوبریک سینمای امروز”

آیا براستی می شود اینگونه نولان را توصیف کرد؟ خوب! از آنجاییکه ما همه انسان هستیم و بسیار به یکدیگر متشابه ایم می شود خیلی سطحی از این مسئله گذشت اما بهتر که به تفاوت این دو کارگردان بزرگ نگاه کنیم متوجه می شویم که تفاوت قابل توجهی بین کارگردان نسل قبلی و کارگردان امروزی هست و آن این اینکه فیلم های نولان در عین داشتن پیچیدگی های ریز و درشت، بسیار بیشتر از کوبریک عوام پسندانه و اجتماع گراست. نولان ثابت کرد می شود برای چندین سلیقه یک فیلم ساخت. هرچند داشتن تنوع ژانر در ساخته های هر سینماگر به خوبی نشان دهنده ی تسلط او بر سینماست.
اولین جمله ای که در خیلی از رسانه های و جراید در مورد کریستوفر نولان نوشته شده اشاره به “غیرخطی بودن” فیلم های او دارد و این عنصر غیر خطی به نظر من زیباترین پرداختی است که یک کارگردان می تواند در فیلمش داشته باشد. “تعقیب” (یا following ) بعنوان اولین اثر بلند این کارگردان یک روند غیرخطی و آزار دهنده را طی می کند به طوری که بیننده در اواخر فیلم قادر به چیدن سکانس ها در کنار هم و فهمیدن کامل قصه می شود، اما همین رویه منجر به ساخت اثر بعدی، “حافظه” (یا memento ) می شود به گونه ای که انگار هیچ کس دیگری تا بحال نتوانسته و نمی تواند مشکل نداشتن حافظه ی کوتاه مدت را به این زیبایی توصیف کند، این که ما با خاطراتمان زندگی میکنیم و همدیگر را می شناسیم و انگار تنها راه شناختن این مسئله شروع از آخر به اول است و این گونه نولان موفق به وصف این نقصان در نوع بشر شده.

با مرور فیلم های این کارگردان از ابتدا تا امروز متوجه می شویم که گویی نولان در مرحله ساخت هر فیلمش متوجه کم و کاستی های فیلم قبلی شده و فیلم بعدی را “قابل بیان تر” روی پرده سینما می برد، بطوریکه در شاهکاری همچون “حیثیت” (یا the prestige ) دیگر وجود یک “کتاب خاطرات” و عواملی مشابه استناد به جلو یا عقب رفتن زمان دارد، فیلمی که از نظر من بهترین اثر این کارگردان با استعداد است.

همکاری با استادی همچون “هانس زیمر” ترکیبی بی بدیل از یک سینماگر و موسیقی دان را ساخت تا جاودانه هایی همچون سه گانه ی بت من، تلقین و بین ستاره ای به وجود بیایند .
نولان بیننده را تا آخر فیلم درگیر فیلم خود می کند و این جذاب ترین قسمت تمام فیلم های او است که از نظر من نولان را جزو ده کارگردان برتر جهان قرار می دهد.
اما در نهایت دلهره ی من بعنوان یک “طرفدار نولان” روند اسپیلبرگ شدن این کارگردان در سایه ی هالیوودِ سیاست زده است که باعث می شود با ترس و لرز “دانکرک” (DUNKIRK) را ببینم، مبادا شاهد فهرست شیندلر یهودی پرست یا مشابه آن باشم !