بار هستی، میلان کوندرا
در یک جامعه مرفه، افراد احتیاج به کارکردن با دستهای خود ندارند و به فعالیت فکری میپردازند. دانشگاهها بیشازپیش به وجود میآید و تعداد دانشجویان بیشازپیش زیاد میشود. آنها برای فارغالتحصیل شدن باید موضوع رساله خود را انتخاب کنند. تعداد موضوعات بیشمار است، زیرا میتوان درباره همهچیز و هیچچیز تفسیر و بررسی کرد. بدین ترتیب دستههای کاغذ سیاه شده در آرشیوها به روی هم تلنبار میشود، جایی که از گورستان هم حزنانگیزتر است، زیرا حتی در عید اولیای دین مسیح هم کسی به آنجا نمیرود. فرهنگ در جمع کثیر فراوردهها، در تودهای از علامتها و در سرسام کمیت ناپدید میشود. باور کن، تنها یک کتاب ممنوع در کشورت، بیشتر از میلیاردها کلمه که از دانشگاههای ما بیرون میریزند، معنا و مفهوم دارد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک فنجان چای با بزرگان روانکاوی جهان | گفتگو بهصرف چای
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا باید ناخوش احوال را خواند؟ | درمان با خواندن رمان در شرایط بحران
مطلبی دیگر از این انتشارات
یکبار حساب نیست، یکبار چون هیچ است..