تنهایی ...

همیشه دوست دارم تنها باشم

اما یه وقتا دلم میگیره از این تنهایی

خیلی دلم گرفته

امتحان ادبیات دارم و هنوز چیزی نخوندم

نمی‌دونم چرا حتی نمیتونم حرف دلمو بیان کنم !

از چی میترسم ؟ از کی ؟

میترسم حتی اینجا راحت حرف بزنم ، نمیدونم چرا راحت نیستم

مثلا اومدم اینجا که حرف دلمو راحت بزنم بدون ترس از قضاوت شدن ...

هرچند واسم مهم نیست بقیه راجبم چه فکری میکنن

اینقدر خستم و از آدما بیزار که دیگه کسیو نمیبینم

دیگه چیزیو حس نمیکنم

دیگه اونقدرا واسه غصه دیگران ناراحت نمیشم و مشکلاتشون مثل قبل ناراحتم نمیکنه

چون خستم

نمی‌دونم این خستگی رو چطوری با نوشتن توضیح بدم

دوست داشتم تو دفترم بنویسم حوصله نداشتم

واسه اینجا هم حوصله نداشتم اما نمی‌دونم گفتم بنویسم بمونه به یادگار، روزای غمگین روزگارم...

از دست خودم خستم ، از دست خودم ناراحتم عصبیم

درس نمیخونم چرا

حالم گاهی از خودم بهم میخوره

دلم واسه عشقم تنگ شده 😔 دورادور چکش میکنم

وقتی میبینم یا می‌شنوم با کسی وارد رابطه شده حالم به شدت بد میشه

من حق ندارم گلایه کنم چون حقمه

باید تاوان پس بدم

آره بکش ، تو حقتتتته 😔💔

.

.

.

خدایا خستم

چرا کمکم نمیکنی

به کجا برم ، به کی بگم ، چیکار کنم که آروم شه این دل واموندم ؟

حتی هیچ وقت با پدر مادرمم راحت نبودم هیچ وقت ... نمی‌دونم چرا

حتی با خواهرم حتی برادرم ... با هیچ کس راحت نیستم تا از احساساتم حرف بزنم

من هیچ وقت زندگی عاشقانه ندیدم ، هیچ وقت تو خونه ما احساسات بیان نشد

هیچ وقت کسی بهم دیگه نگفت دوستت دارم

یا هیچ وقت هیچ کدوممون با هم راحت نبودیم 🚶🏻‍♀️

حتی با فامیل هم راحت نیستم ، مردم میبینی یه مادربزرگ خوب دارن چه میدونم دایی خوب خاله خوب که باهاش راحتن و مثل رفیق میمونن ، اما ما از اینا هم شانس نیاوردیم.....

حتی

تو زندگیم یادم نمیاد یه نفر رو محکم بغل کرده باشم و همینطور کسی منو محکم بغل کرده باشه تا آروم بگیرم تو آغوشش....

نه که بغل نکنن اما هیچ وقت بغل کسی آروم نشدم حتی پدر مادرم !

یبار ناراحت بودم و پدرم گفت بیا پیشم و سر منو گذاشت رو سینه اش 🥲 و نوازشم کرد اما من بازم آروم نشدم !

پدر مادرم خوبن اما بلد نیستن رفتار کردن با بچه هارو ! ابراز احساسات رو بلد نیستن.... هعی

من چمه ؟ خودمم نمی‌دونم

پیش کی قراره آروم بشم ؟ حتی رابطه درست و حسابی هم با عشقم نداشتم نه بغلی ، نه بوسی 💔 چون دور بود ....

حتی میدونم اینجا هم بنویسم آروم نمیشم

همیشه هرکسی که دلش گرفته باشه من ارومش میکنم تا جایی که بتونم اما هیچ تو دردام کسی کنارم نبود ، شایدم چون هیچ وقت بیان نکردم ... اما همینم که بگم خوب نیستم بازم کسی به یه ورشم نیست :

خدایا من چه مرگمه 😔

خیلی وقته نخندیدم و حتی دیگه گریمم نمیاد 🥲

من همیشه تو زندگیم تنها بودم

همیییییشه...

تنهایی رو دوست دارم ، با خودم حال میکنم اما گاهی دلم یکیو میخواد که اینقدر باهاش راحت باشم که حرفای دلمو بدون ترس بهش بزنم و درد و دل کنم و پیشش گریه کنم و آروم شم.... اما کسی نیست .

حوصله کسیو ندارم ، میخوام تنها باشم تنهااااااا


خدایا بغلم کن که خیلی دلم گرفته 😭🫂