با مخالفان و موافقان دکتر مصدق آشنا شوید


به گزارش گلونی در جهانِ مرزبندی‌ها و گروه‌بندی‌ها زندگی می‌کنیم. جهانی که هر چیزی باید در گروه خاصی دسته‌بندی شود و برچسب بخورد. دنیای که گوشه تخته‌اش با گچ نوشته‌اند؛ بدها و خوب‌ها.

کاری با بد و خوب امروز و این تاریخ ندارم، بیایید بازگردیم به سال ۱۳۳۲ و با دو نفر از دو گروه طرفداران شعار «یا مرگ یا مصدق» و «مرگ بر مصدق» آشنا شویم.

مخالفان و موافقان دکتر مصدق

احتمالاً هیچ‌یک از ما خاطره‌ای از صدای مهدی میراشرفی در رادیو نداشته باشیم و اصلاً او را نشناسیم. اما نسلی وجود دارد که هنوز با یادآوری صدای او بغض راه گلوی‌شان را می‌بندد و آشکارا گریه می‌کنند.

مهدی میراشرفی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پس از سقوط مرکز رادیو نخستین کسی بود که خبر سقوط دولت مصدق را اعلام کرد: «الو! الو! اینجا تهران…»

او خودش را در پیام رادیویی مذکور نماینده شورای ملی معرفی می‌کند و شادمانه صفاتی شرم‌آور بر مصدق روا می‌دارد. «خبر بشارت‌آمیز! خبر بشارت‌آمیز! مصدق خائن فرار کرده ‌است! هزاران نفر را در تهران، امروز مصدق خائن به مسلسل بسته ‌است! من که با شما سخن می‌گویم میراشرافی، نماینده مجلس شورای ملی هستم. مردم در تهران قیام کردند و خانه مصدق را به آتش زدند و حسین فاطمی را قطعه‌قطعه کردند.»

میراشرفی هرچند جانبدار نهضت ملی بود و در گیرودار ملی‌شدن نفت همراه مصدق بود، با ‌این‌حال بعد از رسیدن مصدق به مقام نخست‌وزیری به انتقاد از او پرداخت؛ چراکه معتقد بود جای او در دولت نیست و بهتر است در مجلس فعالیت کند.

از سال ۱۳۳۰ انتقادات و مخالفت‌های او با مصدق شدت گرفت به‌ طوری‌که در در ماه‌های نزدیک به کودتا مجلس عملاً به صحنه جنگ میان او و ملازمانش (که مخالف مصدق بودند)، و طرفداران مصدق بدل شده بود.

در مقابل افرادی چون میراشرفی و هم‌قطارانش که نیما یوشیج از آنان تحت عنوان قوم بداندیش یاد می‌کند که مرگ مصدق برای‌شان خنکای آب چشمه کوثر را داشت، عده‌ای هم دوشادوش این پیرمرد فولاددل بودند که از بین مرگ و مصدق، دومی را انتخاب کردند.

کسانی چون مظاهر‌ مصفا که در آن زمان دانشجویی دغدغه‌مند بود و البته از شیفتگان مصدق. در همان روزها شروع به سرودن قصیده‌ای کرد که بخشی از آن از شعار معروف مردم آن دوران شد؛ «یا مرگ یا مصدق».

به ‌دلیل همین ارادت خاص به مصدق هم استاد او بر او خشم کرد و پایان‌نامه دکتر‌ایش سال‌ها با مشکل مواجه شد. مظاهر مصفا یا مهدی میراشرفی، مشتی از خروار آدم‌های آن دوره‌اند. آدم‌هایی که شرح جهان‌بینی و عملکردشان در این بخش نمی‌گنجد.

پایان پیام

نویسنده: کیمیا قنبری