بچه های ویندرمر و امیدی که هرگز نمی‌میرد


به گزارش گلونی این فیلم، یک روایت درام و زندگی‌نامه‌گونه و بر اساس واقعیت است که به سازندگی مایکل ساموئلز (Michael Samuels)، کارگردان تلویزیونی، نویسنده و تهیه‌کننده انگلیسی تبار که تا کنون به سبب آثاری که ساخته توانسته مفتخر به دریافت جایزه امی و بفتا شود.

این فیلم در فضای اروپای بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد.

داستان، چند دختر و پسر یهودی را دنبال می‌کند که توانستند از حادثه «هولوکاست» جان سالم به در ببرند و اکنون در کشور انگلستان و جنوب منطقه ترواتبک، در نزدیکی دریاچه‌ای به نام ویندرمر ساکن شدند.

حالا آن‌ها قصد دارند زندگی‌شان را از نو آغاز کنند و در جامعه جدیدی که وارد آن شدند به زندگی ادامه دهند.

این فیلم روایتی عجیب از کسانی است که مرگ را در جنگ از نزدیک تجربه کردند و به گفته یکی از آن‌ها : «دلیل زنده بودنم تنها آن بود که به حد کافی قوی بودم که بتوانم نانی برای خویش به دست آورم این درحالی است که برای خوردن همان نان خیلی ضعیف بودم.»

در سکانس‌های درخشانی از فیلم می‌بینیم که مفهوم زندگی، مرگ و امید در یک رزمایشی موفقیت آمیز در کنار هم قرار می‌گیرند و به هم معنا و مفهوم می‌دهند و حتا به تو می‌آموزد وقتی که قدرتت را به طور کامل احیا کنی و یک زندگی جدید را بسازی، کسی را خواهی دید که همان‌قدر که تو آن را دوست داری، دوستت خواهد داشت.

این فیلم بسیار زیبا از روایت بچه‌هایی می‌گوید که با قلبی روشن توانستند دوباره خود را باز سازند و نشان‌های موفقیت‌آمیز را از آن خود کنند که همه ساله آن‌ها و خانواده‌هایشان، نجات یافتن خود را جشن می‌گیرند.

این فیلم تنها یک چیز را به صدا در می‌آورد و می‌گوید؛ زندگی چیزی نیست جز قدم زدن بر روی پلی لغزان که از روی پرتگاه نیستی و فراموشی می‌گذرد و تنها با امید و معنا بخشیدن به آن است که می‌شود از این پل لغزان عبور کرد.

این معنا در شادی و لذت خلاصه نمی‌شود بلکه می‌توان در اوج غم و اندوه معنایی حقیقی‌تر برای زیستن یافت و ادامه داد.

پایان پیام

نویسنده: زهرا بزرگی