https://golvani.ir
ناصر تقوایی سینماگری خاص و ماندگار
به گزارش گلونی همیشه جنوبی است. چه در چهره و چه در کلامش و چه در رفتارش. پسر کوچکی که بود، مرد دریا بود. زاده تیر۱۳۲۰ در آبادان به واسطه شغل پدرش در گمرک، سندباد روزگار بود.
از این شهر به آن شهر و از این مدرسه به آن مدرسه و تنها رفیق این روزگار چیزی نبود جز سینما و ادبیات.
با این حال، برخلاف میل قلبی، تن به خواندن ریاضی داد. شاید خودش نمیدانست عاقبت و آخرتش جای دیگری رقم خورده است.
خودش میگوید سفرهای متعدد یکی از بزرگترین شانسهای زندگیاش بوده؛ چرا که به واسطه همین سفرها با فرهنگ، آداب و رسوم و خلقیات مردم مختلف ایران آشنا شده است.
وقتی بزرگتر شد همه این تجربیات خلاصه شد در چند فیلم مستند پرطرفدار: باد جن، نخل، اربعین.
کمی بزرگتر که شد قصد ساخت فیلم بلند کرد. شاید با اولین فیلمش همه منتظر فیلمسازی بودند که کارنامه پر اثری داشته باشد؛ اما قهرمان ما تنها ۶ فیلم بلند در شصت سال فعالیتش میسازد.
هر دهه یک فیلم. همه چیز با آرامش در حضور دیگران آغاز شد. سال ۱۳۴۹ که با سانسور و توقیف روبهرو شد. بعد انقلاب اما با ناخدا خورشید انقلابی به پا میکند.
اگرچه جایزه فجر را به عباس کیارستمی میبازد؛ اما تا به امروز فیلمش کلاس درس کارگردانی است.
یک مستند هم ساخت به اسم «تمرین آخر» در ۱۳۸۳ با موضوع تعزیه که کمتر کسی اسمش را میبرد؛ ولی همان شد سندی برای ثبت تعزیه در سازمان میراث جهانی یونسکو.
ناصر تقوایی سینماگر خاصی است، ادبیاتشناس است و اهل اقتباس. حتی در فیلم آخر، کاغذ بیخط قهرمانش نویسنده میشود.
مجموعه داستانی هم دارد به اسم «تابستان همان سال» که مدتها چاپ نمیشود.
«ای ایران» تقوایی هم با وجود درونمایه ملی و نگاه موسیقیاییاش به مقوله انقلاب و مردم دچار بیمهری میشود. چیزی شبیه سریال کوچک جنگلی که نیمهکاره میماند و کس دیگری تمامش میکند.
تا تقوایی بشود فیلمسازی خاص با وسواس مشهور، با آثاری شاهکار و ناساختههای مشهور.
پایان پیام
نویسنده: غزل نهانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بریدا کتابی از جنس و رنگ جادو
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلم پچ آدامز؛ تجربهی واقعی شادی و زندگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب فلورا و اولیس بامزه، بااحساس و امیدبخش