هفتمین قسمت زخم کاری غیر قابل باور است

هفتمین قسمت زخم کاری غیر قابل باور است
هفتمین قسمت زخم کاری غیر قابل باور است

هفتمین قسمت زخم کاری سطحی و غیر قابل باور است

به گزارش گلونی محمد حسین مهدویان که در سینما کارگردان موفقی است، در زخم کاری، با آنچه که قسمت به قسمت منتشر و دیده می‌شود، از عمق یک داستان اقتباسی پر توان، به روایتی سطحی تبدیل شده است.

فیلمنامه

قسمت هفتم، به ویژه زد و خورد مالکی با هم‌دستانش، سطحی، غیر قابل باور و به دور از استراتژی ساختمان شخصیت اوست.

مالکی که با هدایت، نقشه و نیروی محرک همسر به اینجا رسیده، نمی‌تواند چنین نزاع دم‌دستی و‌ نازلی را رقم بزند، به گونه‌ای که منصوره را به گوشه‌ای پرتاب کرده، ناصر و بقیه را کتک زده و در این میان به منصوره نیز سیلی بزند.

در روانشناسی رفتار و گفتار، فردی که فریاد و کتک می‌زند، ناتوانی خود را نشان می‌دهد. هر چند که قواعد روانشناختی، همگی نسبی‌اند اما کنش و واکنش‌های مالکی با هیچ اصل رفتارمندی انسانی برابری نکرده و مصنوعی است.

او که با توطئه و نقاب به اینجا رسیده، دلیلی ندارد که چنین قشقرش رویی را به پا کند، کاری که مخاطب را نه از جهت پرداخت درست شگفت زده می‌کند بلکه به سبب لزوم و وجود چنین‌کاری شوکه شده و پس می‌زند.

متن با هر قسمت، از عمق یک تراژدی پر اعتبار، به اثری دم دستی تنزل میابد. تا جایی که دیگر از شکوه و لایه‌های مکبث شکسپیر خبری نیست.

متن حتی در روایت روابط خانوادگی و اقتصادی با محوریت طمع نیز ضعیف است.

کارگردانی

مهدویان، زخم کاری را به اثری تن‌پرورانه تبدیل کرده است، مصادیق آن را می‌توان در زوم‌این‌ها (رفتن تصویر به جلو و بسته شدن وسعت آن با حرکت لنز و عدم استفاده از ریل و امکانات پر زحمت جابه‌جایی) و لوکیشن‌های مسقف و ثابت جست‌وجو کرد.

از سویی، ضعف متن که همانا پرداخت نادرست آدم‌های داستان است را ارتقا نبخشیده و به شخصیت تبدیل نمی‌شوند.

در این میان، ناصر به سبب توانمندی‌های فردی از فیلمنامه و کارگردانی جلوتر می‌زند، اما این رشد و پرداخت، در سمیرا، منصوره و سایرین مشاهده نمی‌شود.

کارگردان در قسمت هفتم و آنچه تا کنون مشاهده شده، رفته رفته در هدایت و پرداخت آدم‌های داستان ناکارآمد رفتار کرده است.

روی هم‌رفته دیگر از آن مهدویان سینما با آن نماهای پر زحمت و روایت تر و تمیز و قابل باور خبری نیست.

آسیب‌شناسی چنین تغییراتی در کلاس کاری یک کارگردان صاحب ذوق و امضا در این مقال نمی‌گنجد و نگارنده نیز در این یادداشت چنین هدفی ندارد.

بازیگران

گریه‌های ناصر با بازی سعید چنگیزیان تا پیش از قسمت هفتم، خوب و درست بود و اکنون بار دیگر با چنین واکنشی یعنی اشک، به تکرار نزدیک شده و با توجه به توانایی این بازیگر به نظر می‌رسد در آینده به کنترلی تکنیکی و هوشمندانه برسد.

جواد عزتی در نقش مالکی در سکانس زد و خورد، بازی ناخوب و نادرستی را از خود به نمایش گذاشت؛ پرتاب مصنوعی منصوره، مشت و سیلی زدن‌های پیاپی و به درد آمدن دستش، همچنین حمله با سر با ناصر، همگی غیر قابل باور‌ و توهین آمیزند.

هر چند ممکن است اقتضائات سینمای ایران درباره لمس و پرتاب بازیگر جنس مخالف چنین بازی سطحی را رقم زده باشد که آن هم قاب‌بندی و هدایت درست بازیگر و سکانس از سوی کارگردان می‌طلبد.

روی هم رفته

زخم کاری در اقتباس، رفتار خوبی داشته و در نخستین قدمش یعنی انتخاب داستان جذاب و قابل تحسین است، اما در پرداخت روایت و شخصیت‌ها و در ادامه کارگردانی، دیگر، بیننده را شگفت زده نکرده و به اثری معمولی با روزنه‌های بسیار تبدیل شده است.

پایان پیام

نویسنده: نیما نعمتی زاده