کتاب تمام زمستان مرا گرم کن یک مجموعه داستان دلنشین

کتاب تمام زمستان مرا گرم کن یک مجموعه داستان دلنشین
کتاب تمام زمستان مرا گرم کن یک مجموعه داستان دلنشین

به گزارش گلونی کتاب تمام زمستان مرا گرم کن اثر علی خدایی از کتاب‌های پرفروش در ایران است.

این مجموعه داستان برگزیده یک دهه جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات و برنده بهترین مجموعه داستان جایزه هوشنگ گلشیری سال 1380 شده است.

درباره کتاب

آنچه به لحاظ فنی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتاب تمام زمستان مرا گرم کن به حساب می‌آید، فشردگی و ایجاز قصه‌ها، بدون اینکه به اصل قصه خدشه ای وارد شود، است.

این مختصر و مفید بودن روایت، نه تنها داستان‌ها را مصنوعی نکرده و میان خواننده و قصه حائل نشده، بلکه سبب شده ارتباط حسی مخاطب با قصه تقویت شود.

از ابزارهای مهمی که علی خدایی برای دستیابی به چنین ایجازی از آن ها بهره برده، جملات کوتاهی است که غالبا از کمترین اجزای دستوری ممکن تشکیل شده اند.

این روند صرفه جویی در به کار بردن واژه سبب شده تا بیشترین اطلاعات لازم در کوتاه ترین زمان ممکن و کمترین میزان واژگان به خواننده انتقال یابد.

انتقال سریع موقعیت، به کار گیری قیدهایی که بغرنج بودن شرایط را بهتر به تصویر می‌کشند، ارائه داستان‌هایی بدون پیرنگ یا اصطلاحا داستان‌های تخت و چخوفی از دیگر ویژگی‌های مجموعه تمام زمستان مرا گرم کن است.

ده داستان این مجموعه خواندنی عبارت اند از: تمام زمستان مرا گرم کن، فانفار، عصرهای یکشنبه، مکالمه، شماره 69909، سالاد لوبیا با سیر تازه، تخت‌های روی آب، "حوله‌های نیمه شب، مرغابی‌ها و خاک سپاری. که سه داستان نخست آن با استقبال چمشگیری از سوی مخاطبان رو به رو شده است.

در بخشی از این مجموعه داستان می‌خوانیم:

«برای این که چهار نفر را با خودم بکشم.

بعد یک دفعه همه را ول کنم بیایم این جا و یک نفر را آماده مردن کنم.

ملافه‌هایش را عوض کنم.

حمامش کنم.

موهاش را شانه کنم و وقتی قرص‌هایش را می‌دهم یادم بیفتد که ای وای این مادر است.

چقدر پیر شده و بعد مثلا از تو صحبت کنم و مادر بپرسد که حالا چه کار می‌کند زنده س؟

و من بگم آره چرا که نه؟

و شب که برگشتم مادر کنار تلویزیون نشسته باشد و بپرسد خوش گذشت؟

و من بگم آره حرف زدیم!

خندیدیم یاد گذشته‌ها کردیم که دست همدیگر را می‌گرفتیم و زیر باران قدم می‌زدیم یا از این گل‌فروشی وقتی می‌گذشتیم گل‌می خریدیم.»

پایان پیام

نویسنده: نگار شاه وار