https://golvani.ir
کتاب چرا ادبیات و بیان اهمیت خواندن آثار ادبی
کتاب چرا ادبیات و بیان اهمیت خواندن آثار ادبی
به گزارش گلونی حتماً پیش آمده که هنگام خواندن کتاب در مقابل چشمهایی حاملِ نگاه عاقل اندر سفیه قرار گرفته باشید و مسلماً جملاتی با مضمون «خوش به حالت که میتوانی کتاب بخوانی، من آنقدر درگیر کار و زندگیام که مطلقاً وقت این کارها را ندارم» یا «کتاب خواندن را دوست دارم، اما…» را به وفور شنیدهاید.
نمیتوانم بگویم از چه زمانی، ولی متأسفانه ادبیات تبدیل به یک کار غیرضروری شده است که تنها افراد خجستهدل یا بیکار بدان روی میآورند. اغلب کسانی که از کتاب دوری میکنند خود و زندگیشان را مشغول امور مهمتری میدانند. برای آنان خواندن یک داستان کوتاه یا مقاله ادبی نه تنها بیارزش است، بلکه هدر دادن وقت و انرژی و پول محسوب میشود.
این وضعیت، یعنی دوری کردن از کتاب و تقلیل دادن آن به سرگرمی، زمانی بغرنجتر میشود که در یک جامعه مردسالار ظهور کند. از آنجایی که در جوامع اینچنینی زنان از مسئولیت اجتماعی کمتری بهرهمند میشوند، حضور آنها در عموم نادیده گرفته میشود و عمده فعالیت آنها به محیط خانه محدود است، ادبیات و روی آوردن به آن نیز امری زنانه تلقی میشود.
اما واقعاً چرا ادبیات؟ اینهمه بحث برای چیست؟
خورخه ماریو پدرو بارگاس یوسا، سیاستمدار، داستاننویس، روزنامهنگار و مقالهنویس برجسته اهل پرو در مقالهای با عنوان «چرا ادبیات؟» ساده و در عینحال قانعکنندهترین پاسخها را به این پرسش داده است.
این مقاله در سال ۲۰۰۱ راجع به نیاز و ارتباط ما با ادبیات در مجلهای منتشر شد. این مقاله در ایران همراه با سه مقالۀ دیگر در کتابی همنام با مقالۀ مذکور به کوشش عبدالله کوثری، مترجم بسیاری از آثار یوسا ترجمه شد و نشر لوح فکر آن را چاپ کرد.
مقاله دوم نیز با نام «فرهنگ آزادی» متن سخنرانی یوسا در سپتامبر سال ۲۰۰۰ در بانک توسعه کشورهای امریکایی است و نویسنده در این مقاله به چالشهای جهانی شدن میپردازد.
مقاه سوم آمریکای لاتین نام دارد که درباره افسانهها و کشف آمریکای لاتین نگاشته شده و چهارمین و آخرین مقاله با نام سرخوشی و کمال، شامل گفتوگوی رابرت بویرز و جینبل_ویادا با ماریا بارگاس یوسا است.
در ادامه بخشی از مقاله یا کتاب چرا ادبیات را میخوانیم و پایان.
«اگر این آدمها مایه تاسف من میشوند تنها برای این نیست که نمیدانند چه لذتی را از دست میدهند، بلکه به این دلیل نیز هست که معتقدم جامعه بدون ادبیات، یا جامعهای که در آن ادبیات به مفسدهای شرمآور به گوشه کنار زندگی اجتماعی و خصوصی آدمی رانده میشود و به کیشی انزواطلب بدل میگردد، جامعهای است محکوم به توحش معنوی و حتی آزادی خود را به خطر میاندازد.»
پایان پیام
نویسنده: کیمیا قنبری
مطلبی دیگر از این انتشارات
رستگاری در شائوشنک و رهایی از جبر سرنوشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
حسن یزدانی و روحیه پهلوانی که با کشتی عجین شده است
مطلبی دیگر از این انتشارات
کرم ضد آفتاب در کوهنوردی تابستانه از واجبات است