https://golvani.ir
کرونا تمام می شود اما ما عوض شده ایم
کرونا تمام می شود اما ما عوض شده ایم
گمانم خواب دیدم کرونا تمام شده، اما هیچکس دیگر خودش نیست.
حتی من دیگر من نبودم.
فکر میکردم توی صفحۀ اول شناسنامهام نوشته اند جورج مندونسا.
ملوان نیروی دریایی بودم.
رسالتم این بود حالا که این جنگ تمام شده، با بوسهای در میدان شهر، شادی دوباره را در صفحۀ ماندگار تاریخ ثبت کنم.
دویدم تا دست اولین پرستار خوشسیما را بگیرم اما، ورق برگشت؛
دخترک تبدیل شد به یک ماهی، که البته سرخ بود و کوچک، ولی جسورانه لبهایم را گاز گرفت.
مزۀ شوری در دهانم چرخید.
مادر میگفت خون، خواب را باطل میکند؛ یادم افتاد خواب زن، از ازل هم، چپ بوده!
خشمِ یک تاریخ سرکوب و سرگشتگی پیچید توی دلم.
میخواستم ماهی را به جرم ربودن رویایم سنگسار کنم.
دویدم؛ ماهی با همان بالههای سرخ، روی آسفالت ناهموار خیابان، از من دور میشد.
تا ایستگاه آخر دنبالشکردم.
ماهی حالا موش زبلی بود که با پوزخندی دمش را عشوهگرانه تاب میداد و پیشمیرفت.
از نفس افتادهبودم که رسیدیم به سلول انتهای راهرو دست چپ!
شاید این تعقیب و گریز به خیر میگذشت، اگر این همان سلول مشهور مسافت سبز بود.
اما نه... هرگز نه... توی گوشم عدد 99 زنگ میزد و کاملا واضح است که در درگیری در سلول 99 ، همهچیز به شکلی قابل پیشبینی، دوزخی پیش میرود.
نویسنده: آرزو قدوسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب سه خواهر از برجسته ترین آثار در تئاتر مدرن
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب بین دیوانه و رودخانه یک تراژیکمدی شگفت انگیز
مطلبی دیگر از این انتشارات
سرآغاز تاریخ در شاهنامه و به تصویر کشیدن سلسله پیشدادیان