https://golvani.ir
گاومیش و هلدینگ راهبردی سرمایه گذاری
به گزارش گلونی گاومیش حیوان نجیبی است.
ما هم به خاطر همین نجابتشان چند تا گاومیش داشتیم. یکی از گاومیشها، سر زایمان مرد و بچه او هم از همان ابتدا کمی نحیف بود.
چون بدغذا بود و زندگی ما هم به جان گاومیشهایمان وصل بود، تصمیم گرفتیم بهترین چیزها را برایش فراهم کنیم.
وقتی غذا نمیخورد، یک سبد زیبا از بهترین علوفهها با تزئین انواع میوههای استوایی تهیه میکردیم و میگذاشتیم جلوی آن عزیز.
اگر باز هم نمیخورد، از علوفهها برایش لقمه میگرفتیم و آن قدر با لقمه هواپیمابازی میکردیم تا دهانش را باز کند و لقمه را بجود.
اگر این کار هم جواب نمیداد، گاهی خودم علوفه را در دهان میجویدم و بعد میگذاشتم در دهان بچه.
چند بار بردیمش به تالاب که با بقیه گاومیشها آشنا شود؛ ولی اولین باری که یک گاومیش بزرگ به او طعنه زد، قهر کرد و از آن به بعد زیاد تالاب نمیرفت.
بنابراین ما مجبور شدیم یک تالاب مصنوعی اختصاصی در حیاط خانه برای او درست کنیم.
برای آنکه احساس تنهایی نکند براساس آزمونهای دقیق روانشناختی، متشخصترین گاومیش تالاب را پیدا کردیم و بعد از کلی مذاکره با صاحب حیوان، قرار شد در ازای مبلغ هنگفتی اجازه دهد که روزی یک ساعت گاومیشش بیاید خانه ما.
از جهت دیگر چون تهیه آب تالاب سخت بود، ما هر روز با دبه مقداری از آب تالاب اصلی را به تالاب اختصاصی گاومیشمان انتقال میدادیم.
البته گاومیش گلمان آب تالاب را نمیخورد. فقط آب معدنی به مذاقش خوش میآمد.
گاومیش و هلدینگ راهبردی سرمایه گذاری
یواش یواش بقیه اهالی هم به خاطر چشم و هم چشمی برای گاومیشهایشان تالاب اختصاصی درست کردند.
مدتی تالاب قلبی مد شده بود، بعد هم ضربدری و این اواخر تالاب را به شکل خود گاومیش میساختند. تزئینات دور و بر تالاب هم مفصل بود.
چند وقت پیش در خیابان اصلی دیدم تابلویی نصب کردند با عنوان «شرکت تالابگستران آتیه». کارشان طراحی تالاب اختصاصی بود و الحق که گران هم میگرفتند.
البته همین که کار ایجاد شده بود برای مردم خیلی خوشحال کننده بود. فقط مشکل این بود که چند نفری که بضاعت درست کردن تالاب اختصاصی نداشتند، داد و هوار راه انداختند که تالاب را دارید از بین میبرید.
ما که نگران گاومیش ملوس خودمان بودیم سریع کمپینی بینالمللی راه انداختیم که در قرن بیست و یکم در شهر ما همه گاومیشها نمیتوانند تالاب خودشان را داشته باشند؛ توضیح دادیم که تالاب مانند حمام عمومی میماند و از نظر بهداشتی درست نیست که همه گاومیشها با هم بروند در یک تالاب عمومی. شعار کمپینمان هم شد: «تالاب اختصاصی، حق مسلم ماست.»
بالاخره همه گاومیشها صاحب تالاب اختصاصی خودشان شدند اما مشکل بعدی این بود که تالاب اصلی آن قدر کوچک شد که سرِ برداشتن آب، بلوا به پا میشد.
بعد از چند ماه درگیری تالاب بالاخره خشک شد. مردم به ناچار رفتند سراغ تالاب یک شهر دیگر. تالاب آنجا را هم تمام کردند و این اتفاق برای تالابهای کل کشور هم افتاد.
تا اینکه یک نفر طرحی را به مجلس ارائه کرد که در آن پیشنهاد داده بود احداث تالاب اختصاصی برای گاومیشان ممنوع شود.
خلاصه تمام تالابهای خصوصی را تخریب کردند و ما هم به عنوان اولین کسی که تالاب اختصاصی به راه انداخته و امنیت را به خطر انداخته، افتادیم زندان.
گاومیشمان بیرون زندان بیسرپرست و تنها ماند. آن قدر هم در این مدت لوس شده بود که بعید میدانستیم از پس خودش بربیاید. اما سخت در اشتباه بودیم.
گاومیش ما تمام آن آب معدنیهایی که برایش میخریدیم را یواشکی قایم کرده بود و حالا به اندازه بیش از ده تالاب بزرگ آب معدنی داشت.
با همان آب معدنیها دوباره تالاب را راه انداخت؛ با بقیه پولش هم یک شهربازی کوچک برای گاومیشها کنار تالاب تأسیس کرد و از صاحبان حیوانات برای سوار شدن به چرخ فلک و رد شدن از طولانیترین تونل وحشت دنیا پول میگرفت.
آن قدر این شهربازی مشهور شد که مردم کشورهای دیگر هم گاومیشهایشان را برای تفریح میآوردند به کشور ما. اینگونه گاومیش ما تبدیل شد به کارآفرین برتر سال.
کلی ارز وارد کشور کرد و هلدینگ راهبردی- سرمایهگذاری بوفالوهای باهوش را تأسیس کرد و چون ارتباطات بسیار گستردهای داشت ما را از زندان آزاد کرد و تا پایان عمر در کنارش به خوبی و خوشی زندگی کردیم.
پایان پیام
نویسنده: یاسمن سعادت
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب بازمانده روز شاهکاری لطیف از یأسی نهان
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب تضادهای درونی شما را در خویشتن خویش حل میکند
مطلبی دیگر از این انتشارات
با من بمان یک داستان عاشقانه دلچسب