همیشه دانشجو
آیا پادکست به لحن نیاز دارد؟
صد البته!
یکی از مواردی که در پادکست گوشواره میتوانم بگویم اذیتم کرد، لحن بود. اگر پست پادکست گوشواره و من را خوانده باشید، میدانید که دوستانم و من در یک روز گرم تابستانی تصمیم گرفتیم پادکستی دربارهٔ زنان بسازیم. یکی از موضوعاتی که میخواهم دربارهاش بنویسم، همین قضیهٔ لحن داشتن است. قبل از هر چیز، میتوانید پادکست گوشواره را در کستباکس، تلگرام، بله و اینستاگرام پیدا کنید. ما را بشنوید و به دوستانتان هم معرفی کنید. حتماً خوشتان میآید:)
جملهٔ اول پاراگراف را درست خواندید. یکی از مواردی که من خیلی روی آن حساس بودم، داشتن لحن بود و همین موضوع هم حسابی پوستم را کند. یادم است علی بندری در آن نشستی که چندین سال پیش برگزار کرد خیلی تأکید میکرد که پادکست باید لحن داشته باشد. پادکست شما باید بازتابی از شما باشد؛ صمیمی باشد یا خشک و رسمی، شوخ باشد یا عبوس. هرچه که هست باید یک چیزی باشد.
من هم همان روزهای اول این را با بچهها مطرح کردم. قبل از هر چیز فکر کردیم خوب است هرکداممان نقش بازی کنیم. مثلاً یکی باحاله باشد یکی جدیه یکی فلان. اما فکر کردیم که نه، بهتر است خودمان باشیم. مثلاً من بهعنوان کسی که ممکن است با حرفهایم دیگران را کمی بخندانم قرار نیست در تمام قسمتها بقیه را بخندانم. یا تئاتر کودک که نیست که کسی نقش جغد دانا را بازی کند؛ پس این برنامه را نپسندیدیم. وقتی با دوستان خود گفتوگو میکنیم همیشه در یک حالت ایستا نیستیم. همیشه نمیخندیم یا همیشه جدی صحبت نمیکنیم، ممکن است در میان گفتوگو کنایه هم بزنیم که در پادکست تمام این حالات متصور میشود چون تصمیم داشتیم یک بحث رئال و واقعی برگزار کنیم. موضوع اول ما آشنایی بود. قرار بود دربارهٔ خودمان صحبت کنیم و یکجورهایی هم خودمان را معرفی کنیم هم پرزنت. همین اول کاری مانده بودیم چه بگوییم یا چه نگوییم! در این اپیزود، اگر گوش کرده باشید، ما به نکاتی دربارهٔ خودمان اشاره میکنیم که نه زیاد است و نه کم. ویژگیهایی از خودمان رو کردیم که شاید خیلی دربارهشان صحبت نمیکنیم و دربارهٔ ویژگیهای مثل تحصیلاتمان اصلاً حرف نزدیم چون فکر میکردیم ویژگیهای دیگر بر این چیزها میچربد. دربارهٔ شخصیتمان و شاید جوری که دوست داریم باشیم یا هستیم صحبت کردیم که در نوع خودش جالب و یهنوعی خودافشاگری جالبی بود، حداقل برای ما.
ما بدون هیچ تجربهٔ پیشینی تصمیم گرفتیم حرفهایی را که قرار است در پادکست بگوییم، تماموکمال بنویسیم. نتیجه به نظر خودمان خوب نبود. قسمتهای ابتدایی گوشواره به مجلس انشاخوانی تبدیل شده بود. فیروزه از همان اول مخالف این وضع بود ولی ما اصرار میورزیدیم که چون بیتجربهایم، نمیشود همینجوری برویم پای میکروفون. خلاصه کاملگرایی بیچارهمان کرده بود و نتیجه هم دلچسب نبود. حتی برای این موضوع کامنت هم گرفتیم ولی انگار جرئت نداشتیم که این دفترها و نوشتهها را رها کنیم. بهعنوان کسی که خودم را مسئول این شرایط میدانستم، بسیار خودم را ملامت میکردم و حتی جاهایی به کارمان شک هم میکردم. اینها را مینویسم چون تقریبا یک سال از آن روزها گذشته است و انگار ذرهذره دارد همه چیز سر جای خودش قرار میگیرد. چیزی که برایم از همه چیز مهمتر بود، یعنی ایجاد گفتوگو و صحبت کردن در آن اپیزودهای اولیه رخ نداد و هرکس انگار حرف خودش را میزد و همه چیز نمایشی بود.
اما زمان گذشت و کمکم جرئت کردیم بدون انشایمان برویم سر ضبط. کمکم یاد گرفتیم نکات و کلیدواژهها را بنویسیم که یادمان نرود. جرئت آن را داشتیم که در پادکست چالش کنیم، از هم سؤال بپرسیم، با هم مخالفت کنیم و از همه مهمتر با هم گفتوگو کنیم. انگار همه چیز داشت روشن میشد، هر اپیزودی که ضبط میکردیم پیشرفت را میدیدیم و بسیار بابت آن خوشحالیم. راهمان برای بهتر شدن طولانی است اما تا همینجا هم بهنظرم شاخ غول شکستهایم. چیزی که باید برای ما بسیار مهم باشد، هماهنگی بیشتر و یکپارچه شدنمان است که حتماً به آن هم خواهیم رسید.
سؤال مهم! چرا انقدر اصرار داشتیم که نوشتههایمان را بنویسیم و مثل نمایشنامه بخوانیم؟ یکی از چیزهایی که توی مخ همهمان بود بقیهٔ پادکسترهایی بودند که در گفتوگوهایشان توی حرف هم میپریدند! ما دلمان میخواست از این اتفاق جلوگیری کنیم چرا که در گفتوگوی میان دو نفر هم این اتفاق رخ میدهد، چه برسد به سه یا چهار نفر. البته که دلایل دیگری هم بود. مثلاً نمیخواستیم بدون آمادگی حرفی بزنیم که نادرست باشد ولی چه فرقی دارد؟ این پادکست ما بود و قرار بود بازتابی از افکار ما باشد پس درست و غلطی وجود نداشت.
باز هم میگویم که دراز است ره مقصد و ما نوسفریم، البته اگر مقصدی باشد که همه همین مسیر است. باز هم دربارهٔ گوشواره مینویسم منتظر باشید:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکست گوشواره و من
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکسترهای دربهدر
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای لوگوی پادکست گوشواره چه کردیم؟