همیشه دانشجو
پادکسترهای دربهدر
اول بار که نشستم پشت میکروفون را هرگز از خاطر نخواهم برد. قلبم آمده بود توی دهنم و خیلی جدی داشتم میمیردم! گاهی که به دفعات ابتدایی ضبط فکر میکنم، راستش دلم خیلی تنگ میشود. در این مطلب خوش دارم که دربارهٔ استودیوهایی بنویسم که برای ضبط گوشواره تجربهشان کردیم. تجربهٔ خودم را با جزئیات مینویسم و در آخر هم شاید توانستم برای انتخاب استودیوی استاندارد، راهنمایی کوتاه بنویسم.
اولین استودیویی که رفتیم، تهِ آن کوچهای بود که سرش نشر اسم بود و آن یکی سرش سروش هنوز هم هست. ته کوچه یک ساختمان کهنهای وجود دارد که یک آقایی که مطمئن نیستم میتوانم اسمش را بنویسم،یکی از اتاقهای آنجا را به استودیوی ضبط صدا تبدیل کرده بود. در کل شاید کمتر از پانزدهمتر بود، با احتساب اتاق آکوستیک به همان پانزده متر هم بعید میدانم میرسید. اول که رسیدیم من فکر میکردم که مثل این فیلمهای خارجی یک جای خیلی شیک و بزرگ هست، صندلی یا مبلمان راحت برای نشستن سهساعته و این بند و بساط، ولی خیر. با ذکر اخلع نعلک، کفشهایمان را درآوردیم که این هم در نوع خود جالب است و به اولین استودیویی که در زندگیام دیده بودم وارد شدیم.
در اتاق آکوستیک یک میز کوچک با چهار صندلی ناراحت بود و دو میکروفون و یک کولر گازی. جا هم خیلی خیلی تنگ بود و نمیشد راحت نشست و برخاست. در اولین تجربهمان از ضبط تصمیم گرفتیم یک ضبط آزمایشی برویم تا هم اضطرابمان کم شود و هم با فضا و مناسباتش آشنا شویم. ضبط آزمایشی بد نبود ولی مشکلی که وجود داشت، تهویه بود. کولر تنها وسیلهٔ تهویهٔ اتاقک بود و وقتی خاموش بود، اتاق تبدیل به کوره میشد و وقتی روشن بود، به فریزر تبدیل میشد.
ضبط اولیه+ قسمتی که هرگز منتشر نکردیم و پنج قسمت دیگر را در همین استودیوی اول ضبط کردیم و برای شروع، این استودیو خوب بود. چرا؟ اول از همه ارزان بود، دوم آقای رسولپور، مدیر این استودیو مردی دانا و خود از طرفداران پادکست بود، ما را تشویق میکرد و به ما قوت قلب میداد. در کل اخلاق مدیر استودیویی که برای ضبط میروید خیلی مهم است. سوم اینکه مرکز شهر بود و بسیار به اتاق جلسات ما نزدیک بود.
بعد از دو سه ماه، این استودیو جمع شد و ما ماندیم و حوضمان، وسط کار مانده بودیم. تازه داشتیم به استودیو عادت میکردیم و باید حالا همه چیز از نو شروع میشد. چند جایی پرسوجو کردیم. وضع آن قدرها هم بد نبود، هنوز چند اپیزود جلو بودیم و خللی در انتشار ایجاد نمیشد. تهیهکننده با همین مدیر استودیوی قبلی صحبت کرد و او هم یک جایی را معرفی کرد.
گفتم که دفتری که جلسات گوشواره را در آن برگزار میکردیم در خیابان انقلاب بود، استودیوی دومی هم که پیدا کردیم دقیقاً در همان خیابان و جالبتر، در همان ساختمان بود. زیر زمین و در بخش پارکینگ همان ساختمان، استودیویی ساخته بودند و دمودستگاهی برای ضبط. مدیر این استودیو پسرک بسیار جوانی بود و بسیار مودب هم بود البته. روز ضبط اپیزود زندگی در ویترین رفتیم همانجا، اگر اشتباه نکنم اسم این استودیو، شقایق بود. رفتن به ضبط در همین استودیو یکی از کارهای عجیبی بود که انجام دادم.
اتاق آکوستیک در ظاهر آکوستیک بود ولی درواقع خیر! همه چیز ظاهرا خوب بود ولی به مرور زمان و در حین ضبط، ایرادهای اتاق بیرون میزد. مثلاً باید ضبط را قطع میکردیم تا مترو رد شود! باید ضبط را قطع میکردیم تا آسانسوری که دقیقا دیواربهدیوار اتاق ضبط بود، بالا برود یا پایین بیاید. یک اتاقی کنار همین اتاق ضبط بود که از آنجا هم صدای هیاهو میآمد و این فقره حسابی اعصابم من یکی را به هم ریخته بود. از همه بدتر کیفیت ضبط بود. برایتان مثالی میزنم؛ ضبط ما حدود دوساعتونیم طول کشید و در اواخر ضبط، این آقای ضبطکننده، گفت سیستم دارد خاموش میشود و سریعتر تمام کنید! این یک مورد من را همین الآن هم دیوانه میکند. پس از ضبط هم فایل خیلی دیر به دست ما رسید و کیفیت ضبط آنقدر بد بود که مجبور شدیم در پیجمان از مخاطبان عذرخواهی کنیم!
بعد از این فاجعه گفتم که دیگر نرویم آن اتاق ضبط کذایی. گشتیم و گشتیم تا یک جای جدید پیدا کنیم و البته ارزان. همان مدیر استودیوی شقایق گفت که ما یک جای دیگر را هم اداره میکنیم. جایی را گفت که تقریباً بیرون از تهران میشد و خیلی خیلی دور بود. کمی تعلل کردیم ولی آخر سر و از سر ناچاری رفتیم آنجا. با بدبختی رسیدیم به آن ساختمان. اتاق ضبط بسیار بزرگ و دقیقاً همان چیزی بود که از روز اول ضبط در تصورم بود. راستش برای من نوشتن دربارهٔ آنچه در آن روز به سرمان آمد سخت است. آن روز سهبرابر زمان عادی زمانمان تلف شد و اعصابمان به هم ریخت و خلاصه آن اتاق ضبط زیبا یکجورهایی از دماغمان درآمد.
اگر فکر میکنید آن اتاق هم بیایراد بود باید بگویم خیر. طبقهٔ بالای این اتاق، اتاق رژی و استودیوی ضبط تصویری بود و آن ساختمان پرزرقوبرق هم استاندارد نبود و صدای گرومپ گرومپ راه رفتن و نمیدانم چه و چه از طبقهٔ بالا میآمد. ضبط هم که با همان آقای گردانندهٔ استودیو شقایق بود که باز هم ایرادات جدی داشت. یک جاهایی صداها درهم میرفت و کلا ضبط بیکیفیتی داشتیم درحالیکه فکر میکردیم با رفتن به یک اتاق ضبط قشنگ قرار است کارمان هم باکیفیت باشد. در این اتاق ضبط، جراید نسوان را ضبط کردیم
بعد از آن دیگر کاملاً دربهدر شده بودیم. هیچ جایی نبود که برویم و در همین حینوبین آقای رسولپور به تهیهکننده پیام داد و به من هم پیام داد که بله داریم یک جایی را درست میکنیم و آخر کار است و بیایید ضبط. ما هم حسابی خوشحال شدیم. استودیوی جدید حوالی طالقانی بود که از این جهات دسترسی عالی داشت. باز هم برگشتیم پیش همان کسی که چند قسمت اول را ضبط کرده بودیم و این برگشت بسیار خوشایند بود. اتاق ضبط چهارم خیلی کوچک و خیلی ساده و خیلی کمنور بود ولی دنج، نزدیک و آشنا هم بود و برای ما که بعد از دربهدریهای فراوان بالاخره یکجایی را پیدا کرده بودیم خوشحالکننده بود.
چیزی که در این یک سال ضبط تجربه کردهام این است که ماهایی که تجربهٔ فنی و آگاهی تکنیکی از این کار نداریم، معمولاً با آزمون و خطای فراوان روبهرو میشویم و ناچاراً باید این مشکلات را به جان بخریم تا شاید به نتیجهٔ دلخواه برسیم. زیبایی اتاق آکوستیک و از مهمتر راحتی آن بسیار پراهمیت است ولی باید در نظر گرفت که برای شروع کار نباید آنقدرها هم انتظار بالایی داشت و با یک استودیوی معمولی هم میتوان کار را اصطلاحاً جمع کرد. مورد بعدی که از همهٔ تجربیات من باارزشتر است، پیدا کردن کسی بهعنوان مدیر استودیو است که رفتار مناسبی با تیم داشته باشد و به اعضا احساس مثبتی بدهد. یکی از دلایل بسیار مهمی که ما هنوز هم با کسی کار میکنیم که کارمان را در استودیوی او شروع کردیم همین است. برای ما مدیر استودیو فقط کسی نیست که ضبط میکند و پولش را میگیرد. او شنوندهٔ ما و تشویقکنندهٔ ما در تمام مراحل کار بود و این برای حداقل من، بسیار بسیار ارزشمند است.
خب برویم سر وقت راهنما
اول از همه از لوکیشن استودیو مطمئن شوید. استودیو را متناسب با محل زندگی خود انتخاب کنید، ضبط پادکست باید کاری مفرح و شاد باشد و نباید به امری خستهکننده تبدیل شود. انرژی خود را برای اتاق ضبط بگذارید چون قرار است خیلی خسته شوید و آن را حداقل در مسیر هدر ندهید.
دوم حتما قبل از رفتن به ضبط به اتاق آکوستیک بروید و چند دقیقهای در آن بنشینید،کاری که ما هرگز انجام ندادیم، البته هیچکدام وقتش را هم نداشتیم. اما برای به حداقل رسیدن جراحات و مشکلات ضبط به جایی که اتاق دارد توجه کنید. مثلاً نزدیک آسانسور نباشد، زیرِ زمین نباشد چون شما در حین ضبط ممکن است به اینترنت نیاز داشته باشید. طبقهٔ بالا مسابقهٔ اسبدوانی نباشد و موارد دیگر که باید به آن توجه شود.
سوم با مدیر استودیو حتماً صحبت کنید، او را توجیه کنید که این کار برایتان مهم است و یکجورهایی کار را برای او هم پراهمیت جلوه دهید.
این تجربیات من بود از ضبط، البته باز هم میتوانستم جزئیات بیشتری را با شما در میان بگذارم ولی فکر کردم از حوصلهٔ این یادداشت خارج است. دربارهٔ گوشواره باز هم مینویسم. گوشواره را در اینستاگرام، تلگرام، بله و کست باکس میتوانید پیدا کنید. ما را حتماً گوش کنید و به دوستان خود هم معرفیمان کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکست گوشواره و من
مطلبی دیگر از این انتشارات
پادکست گوشواره؛ دغدغه "حقیقت" است یا "جنجال"؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای لوگوی پادکست گوشواره چه کردیم؟