اینجا هستم که بنویسم. کاملا در ابتدای مشق کردن هستم. اگر مطالب رو مفید دونستید ممنون میشم نظرتون رو بگید.
آیا مشکل امروز ما اینستاگرام است؟
من در بخش خصوصی شاغل هستم، نویسندگی محتوا انجام میدهم و سعی دارم از ساعات حضورم در محل کار بیشترین استفاده شغلی را داشته باشم. شرکتی که در آن حضور دارم حساسیتی روی این مسئله ندارد که گوشی همراه کنار دستتان باشد و از آن استفاده شخصی کنید. یادم هست که سال اول، کسی گوشی روی میز من نمیدید، برای اینکه تمام مدت داخل کیف یا کشوی میز قرارش میدادم و میچسبیدم به کار.
اما راستش بعد از یکسال، انگار که خیال من راحت شده، بدعادت شدهام و گوشی را روی میز میگذارم.
نمیتوانم کتمان کنم بعضی وقتها که بشدت بیحوصله هستم و پرش حواس شدیدی دارم، شده حتی هر یک ساعت یک بار 5 دقیقه در اینستاگرام بچرخم. انگار که همین الان اتفاق مهمی در مملکت افتاده و اگر آن را باز نکنم و نخوانم عقب ماندهام. قبلا این کار را صرفا در مورد اخبار سیاسی انجام میدادم. اما حالا ممکن است دو سه تا استوری اول را هم ببینم، یا متن پست فلانی را بخوانم.
اصل مسله حتی مشاهده این محتواها هم نیست، اصل مسئله این است که وقتی حوصلهمان سررفته اولین انتخاب ما شده باز کردن اینستاگرام و دیدن اینکه چه خبر است؟ و هیچ خبری هم نیست!
این ماجرا شکل دیگری هم به خود میگیرد: بعضی وقتها که به هر دلیل حال خوبی ندارم، از محل کار ناراحت هستم یا در زندگی شخصی مسئلهای پیش آمده و سراغ اینستاگرام و فیدش میروم، از دیدن تفریحات یا ظاهر آدمها، بخصوص اگر مونث باشند، حس بدی به من دست میدهد. این حس حسادت نیست، بیشتر از جنس حسرت است و مقایسه کردن شرایط خودم با این آدمها.
فکرهایی که در سرم وول میخورند از این جنس هستند که «تو بشین کار کن آخر سر با این حقوق کی میتونی همچین تفریحی داشته باشی؟ همچین سفری بری؟ یا همچین پارتنری پیدا میکنی اصلا؟». انگار آدمهایی که در اینستاگرام هستند تمام مدت فیلم خوشبختیشان را برای مردم اکران میکنند، فیلمی که تمامی هم ندارد.
شاید جایی این فیلم وقفه پیدا کند، ولی ادامه پیدا میکند. طرف از پارتنر و همسر قبلی جدا میشود و تقریبا بلافاصله یک نفر بهتر پیدا میکند. از فلان پست شغلی به پست شغلی بعدی میرود، حتی با وجودی که توانایی و مهارتهایش نسبت به شغل و درآمدش بسیار معمولی است. اصلا انگار خوشبختها در یک دنیای دیگری زندگی میکنند، نه نیاز به کار کردن دارند، نه پسانداز و نه هیچ دغدغهای از این نوع، نه حتی بیمار هستند، فقط دارند میروند سفر و خوش میگذرانند.
خوشبختها در اینستاگرام
این آدمها دقیقا در تعریف «خوشبخت» جا میگیرند. پولدار هستند یا همسر پولداری دارند (بخصوص اگر زن باشند)، زیبا، قدبلند، خوشحال و خندان و سالم هستند و غرور از نگاه و ژستهای اکثرشان پیداست، چه خارجی باشند چه ایرانی. بدترین بخش این ماجرا آنجاست که میبینی طرف نه هنری دارد، نه سوادی و نه هیچ محتوایی تولید میکند که یک گره از کار خلق خدا باز کند و با این حال به لطف مردم مشهور شده است.
در اینستاگرام یا همه فروشندهاند و اینفلوئنسر که مردم را به مصرفگرایی بیشتر تشویق کنند، یا اینکه از بیکمالاتی خود محتوا تهیه میکنند و با به نمایش گذاشتن روابط خصوصی یا تابوشکنی صدها هزار نفر را پای صفحهشان مینشانند. هر دو این دسته هم زندگی مادیشان به قبل و بعد از حضور در اینستاگرام تقسیم میشود.
این وسط گروه سوم و چهارمی هم هستند که یا دارند محتوای خودساخته و نسبتا با ارزش تولید میکنند (مثلا صفحات آشپزی، نگهداری گل و گیاه و آموزشی واقعی، سفرگردی و ...)، یا صرفا برای خالی نبودن جای عریضه و ارتباط با اقوام حساب ساختهاند و عکس فرزندان و دورهمی خانوادگی و از این قبیل را نشر میدهند. دسته پنجم هم سلبریتیها هستند که اگر بدانیم چه گلی به سر بشریت زدهاند خیلی خوب میشود.
پس به این فکر افتادم که آیا لازم است اینستاگرام را پاک کنم؟ استفادهام را از آن کنترل کنم، مثلا یک زمان قراردادی با خودم بگذارم که از آن بیشتر نشود؟ یا اینکه تعداد حسابها و افرادی را که دنبال میکنم به حداقل برسانم؟ یا مثل بعضیها آن را چند وقت یکبار مثلا هفتهای یک بار پاک کنم و دوباره نصب کرده، و یک بررسی کلی انجام بدهم و دوباره پاکش کنم؟
قبلا به این دلایل توییتر را پاک کرده بودم
قبل از اینستاگرام، به مشکل مشابهی با توییتر فارسی برخورده بودم. حذف اپلیکیشن توییتر را در کارنامهام دارم و از این کارم راضی هستم. البته این اواخر بنا به وظایف کاریای که دارم متوجه شدهام برای پیدا کردن ارتباطات جهت جمعآوری داده، نیاز به توییتر دارم تا هشتگهایی را داخلش جستجو کنم که من را به آدمها و مکانها و مفاهیمی برساند. اما مشکلی نیست، میشود مدتی نصب کرد و بعد از تمام شدن کار دوباره حذفش کرد.
- محیط توییتر را به دلایل زیادی دوست نداشتم. اولا اینکه جاذبه دیداری نداشت، فقط نوشته بود، آنهم کوتاه و تلگرافی.
- دوم اینکه افراد حاضر در آن بخصوص ایرانیهایی که میدیدم چند دسته بیشتر نبودند. خیلی از کاربران توییتر سیاسینویس بودند و هویتشان مشخص نبود. بشدت فحاش و بددهن تشریف داشتند و کسانی هم که دنبالشان میکردند و کامنت میگذاشتند دست کمی از خودشان نداشتند.
- سوم اینکه من تولیدمحتوا در توییتر را بلد نبودم، یا راحتتر بگویم با قواعدی که توییتر ایرانی برای تولید محتوا داشت من هیچ چیزی نداشتم که عرضه کنم.
موضوعات مطرح در توییتر ایرانی از چند مورد بیشتر تجاوز نمیکرد، یا لااقل چیزی که به چشم من میخورد اینها بود:
- حملات طرفداران مکتبهای سیاسی مختلف به هم
- تحلیلهای سیاسی پشمکی و کشکی همراه مقادیر معتنابهی توهین و فحش ناموسی!
- موضوعات جنسی و روابط عجیب و غریب خارج از عرف
- پیجهایی که بیخبر از همسر عیب و ایردات زندگی زناشویی یا شریک را بیرون میریختند و این وسطها دوست اجتماعی! هم پیدا میکردند
- پیجهایی که تابوهای جامعه را مطرح میکردند و در موردش حرف میزدند
برای همین یک روز پاکش کردم و دیگر هم سراغش نرفتم، چون عادت کرده بودم تایم ناهار یا لابهلای انجام کارها وقتی اعلان توییتر میآید آن را چک کنم و از حجم نفرتپراکنی بینظیر کاربران در آن فضا حالم بد میشد.
چه صفحاتی را در اینستاگرام دنبال میکردم و چرا؟
صفحاتی که من استفاده میکردم چند دسته بودند. چند صفحه هنر (تصویرسازی برای کودکان، نقاشی، کارهای دستی)، عکاسی و ویدیو از طبیعت، صفحات مربوط به چند سازمان یا شخص فعال در زمینه زیستمحیطی و امداد حیوانات و حیاتوحش، چند صفحه نمونه محتوانویسی شخصی، صفحات اقوام و دوستانم (که از جمله غیرفعالترین صفحات بودند)، پیج چند مجله و چند بومگردی و گردشگری شهری و طبیعت.
اما اینها در اصل صفحاتی نبودند که من بیشتر از همه معتادشان باشم، بلکه مدام اخبار سیاسی را از یک منبع چک میکردم! شاید در روز 10 بار این کار را انجام میدادم. در واقع هر بار اینستاگرام را باز میکردم برای این بود که ببینم دقیقه 90 چه اتفاقی در کشور در حال رخ دادن است.
این کارها باعث شد تا با عوارضی مثل کمخوابی، ضعف بینایی، حواسپرتی و استرس روبرو شوم و بپرسم اینستاگرام ضررش بیشتر است یا نفعش؟
بیایید ببینیم صفحاتی که دنبال میکنم چه مزایایی برای من داشت:
-کسب اطلاعات در مورد فلان منطقه و امکاناتش و خصوصیاتش (مثلا بومگردیها و محتوانویسی در مورد غذاهای ایرانی)
-در جریان فعالیتهای مرکز یا شخصی قرار گرفتن (منحصرا منظورم پیجهای زیستمحیطی و حیاتوحش است)
-اطلاع پیدا کردن از مطالب مجلات مورد علاقه (پیج دکه، صفحه چند مجله مثل ناداستان و تجربه و ترجمان)
-لذت دیداری و ایده گرفتن (تصویرسازیها و صفحات هنری، صفحات عکاسی از معماری ایران)
مدتی به این فکر کردم کدام راهحل برای وضعیت من مناسب است. راستش دیدم هر کدام را پی بگیرم بالاخره این انگشتان من روی آیکن اپلیکشن خواهد رفت و بازش میکنم. خودم را گول میزنم و از روزی سه بار و مثلا جمعا یک ساعت سهمیه گشت و گذار هم به راحتی میتوانم تخطی کنم. همینطور پاک کردن هفتگی و وصل کردنش هم به این پولی که بابت شارژ اینترنت میدهیم نمیارزد!
در نتیجه رسیدم به حذف اپلیکیشن.
بالاخره سه هفته قبل اینستاگرام را حذف کردم. مدتها بود با این اپ به مشکل برخورده بودم. البته حذف به معنی عدم استفاده نه، چون روی مرورگر میتوانم روزی یکی دو بار آن را باز کنم و جمعا سی دقیقه در کل روز.
به بیان دیگر چیزی که باعث شد به حذف کلی اپلیکیشن فکر کنم این بود که اصلا چرا باید صفحهای در اینستاگرام داشته باشم؟
این سوال از نظر خودم دو جواب بیشتر ندارد:
-یا میخواهم تولید محتوا انجام بدهم
-یا میخواهم از محتوای بقیه استفاده کنم
بازهم اگر خودم را مثال بزنم، حضورم در اینستاگرام هرچند با گزینه اولی همراه است (من صفحهای دارم مخصوص عکس و ویدیوهایی از طبیعت و حیاتوحش که البته محتوایشان تماما بازنشر محتوای صفحات دیگر با ذکر منبع است)، اما در اصل تولیدکننده محتوایی نیستم که با فکر و زمان گذاری شخصیام انجام بدهم.
مورد دوم در خصوص من از جهتی صادق است و آن اینکه میتوانم از مزایای صفحاتی که دستهبندیشان را یاد کردم استفاده شخصی کنم. در این بین برای رسیدن به عدد 50 یا 60 تا فالووینگ که به نظرم کافی است باید صفحات اقوام را هم از دنبال کردن خارج کنم، چون نه اقواممان محتوای خاص و مفیدی تولید میکنند و نه پیوندهای قومی و خویشی آنقدر نزدیک است که وضعیت همدیگر را از اینستاگرام چک کنیم.
آیا شبکههای اجتماعی بد هستند؟
به نظرم شبکههای اجتماعی شر مطلق نیستند، همانطور که خیر مطلق هم نیستند و خوب یا بد بودنشان واقعا بستگی به این دارد که شما به عنوان کاربر از آنها چه استفاده میکنید و با چه هدفی واردشان میشوید، چه محتوایی در آنجا تولید میکنید و مثل هر امر دیگر زندگی آیا هدفی از پرداختن به آنها دارید یا نه؟ چون در نهایت دارید زمان و انرژی خودتان را صرف گشتن لابهلای پیجها میکنید.
بزرگترین فایده اینستاگرام این است که محلی است که میشود با درست گشتن، آنجا محتواها و اشخاص خلاقی را هم پیدا کرد. شخصا صفحاتی مثل انار سبز، کافه نوستال، ابراهیم احمدیان، بومگردی، دکه و ...را اینجا پیدا کردم.
در مقابل، بزرگترین ضرر شبکههای اجتماعی این است که آدم ها را از داشتن ارتباطات عمیق و صمیمی گذشته دور کرده است، این گزاره در ضدیت با هدف از تاسیس این شبکه هاست (connecting people/ the world together) . ولی دستکم در جامعه ما، آدمها به نظر سردتر و بیمیلتر به ارتباط واقعی میآیند و هرچقدر بیشتر غرق شبکههای اجتماعی باشند این مورد پررنگتر است.
ضرر دومی که به آن رسیدهام دامن زدن به سطحینگری و قضاوتگری است. چون بسیار راحت تنها با نوشتن یک کامنت میتوانیم نفرت و فحش و عقدهگشایی را از پشت گوشی انجام بدهیم و حال یک نفر را بد کنیم و خیالمان راحت است که دست کسی بهمان نمیرسد.
ضرر سوم هم تشویق مردم به بیعملی است. حجم اطلاعات و اخباری که روی سر من و شما آوار میشود آنقدر زیاد است که روی موضوع دقیق نمیشویم و به راهحل فکر نمیکنیم، بخصوص اگر یک نفر پیشقدم شده باشد و برای حل مشکلی قدمی برداشته باشد بقیه انگار که خیالشان راحت شده که این مشکل هم حل شد، همچنان به نقش نظارهگریشان ادامه میدهند. عملا همه مصرفکننده اطلاعات هستند و نه عملکننده و حرکتکننده.
آنچه گفتم تماما نتیجه و تحلیلهای شخصیام از اینستاگرام بود، حداقل فعلا میدانم که لازم است این اپلیکیشن را از اولویت دربیاورم و زمانم را برای کارهای مفیدتری مثل کتاب خواندن، پادکست شنیدن و تمرین نوشتن بگذارم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دستانداز در اینستاگرام (۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
هک تایید دو مرحله ای اینستاگرام
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه های من از راه اندازی فروشگاه اینستاگرامی - بخش دوم