خداحافظی با اینستاگرام

همانطور که در نوشته های قبلم گفتم و سرتان را درد اوردم ،بنده برای کنکورم با شبکه ها اجتماعی خداحافظی کردم اما دلیلم فقط همین کنکور و اینکه این شبکه ها ذهنم را درگیر میکند نبو..خیلی وقت بود که دیگر از این فضاها زده شده بودم..گمان میکردم وقتم را که میگیرد هیچ،یک حس کلافگی را همیشه به من میدهد..روز های خوبی را در ان شبکه ها سپری کردم ولی به همان میزان خاطرات بد و تجربه های ناخوشایندی را برایم به جا گذاشت.در این جا میخواهم از این شبکه پرطرفدار بگویم و کمکتان کنم اگر به این ها اعتیاد دارید ،راحت بتوانید از ان دست بکشید یا حداقل ان را در زندگیتان کمرنگ کنید:


اینستاگرام شبکه ای بود که من از ابتدای ریختنش قایمکی در ان فعالیت میکردم و جز دوستانم کسی از خانواده و فامیل که صبح تا شب در اینستاگرام هستند،نمیدانستند من در ان فعالیت دارم:)ان هم از زمانی شروع شد که بنده کلاس هشتم بودم و از محتواهای بی محتوایی که به اشتراک میگذاشتم برایتان نگویم..دوران تینیجری بود دیگر..بزرگتر که شدیم به فعالیتمان جهت دادیم:)ان هم چه جهتی..بی محتوا تر از قبل ..اهنگ لب میزدیم و استوری میکردیم..غذا میخوریم استوری میکردیم..در مسافرت بود در و دیوار را استوری میکردم..در بیابان بودیم استوری میذاشتیم..خدا نکند اگر جایی میرفتیم که محوطه ی خوبی داشت..از چهارپایان کمتر بودیم اگر از در و دیوار انجا استوری نمیگذاشتیم..باز بزرگتر شدیم و احساس زیبا بودن بسیار کردیم و محتوای بسایر بسیار بی محتواتر به اشتراک میگذاشتیم..یه سیگاری بر لب و کلوز فرند و کراشمان در کلوز و فرند و بهانه برای ریپلای کردنش برایتان نگویم..استوری هایی من باب harf bznim? را که دیگر اصلا برایتان نمیگویم..براستی چه کسی مشتاق حرف زدن با من بود که هرشب ساعت 12 به 12 استوری میگذاشتم حرف بزنیم:)؟و چشمتان روز بد نبیند از زمانی که شخص مورد نظرمان گزینه ی بله را تیک میزد ..با کله و سر میپریدیم در دایرکتش و با حفظ غرور میگفتیم slm..اما داستان به همینجا ختم نمیشد..موضوع فقط این ها نبود..کافی بود بروی استوری های کابران را ببینی..یکی که همیشه پشت فرمون بود و به اهنگ های هیدن گوش میسپارد..هیچوقت هم به خانه نرسید..نگرانش شدم...یکی هم همیشه با لیوان نصفه اش برایمان بومرنگ میگرفت و دستش را هی تکان میداد..یکی هرروز در راه شمال بود ..یکی در حال اموزش کانتوریگ بود ..یکی از تجربیات رستوران ایتالیاییش برامون میگف..یکی همیشه ی خدا با یک نفر دعوا داشت و و تو استوری به او فحش میداد..یکی همیشه لطف دارد و ما را نصیحت میکند از همین تریبون ازش تشکر میکنم..یکی همیشه از دوست پسرش در استوری تشکر میکرد ..من ماندم مگر قرار حضوری و زبان را انجا از او گرفته بودند..یکی همیشه در پارک بود و اخر ویدیوهایش اسلو میشد..اما این ها م مایه خنده ی ما میشد..داستان از جای دیگر شروع شد..از جایی که اعتماد به نفسمان بین این همه روتوش و دوربین ها و لایت ها پایین امد..از جایی که ما مثل انها نمیتوانستیم هرروز در سفرهای خارج از کشور باشیم..از انجایی که ما مثل انها نمیتوانستیم تا ساعت 2 شب در مهمانی باشیم..از انجایی که ما نمیتوانستیم مثل انها از برندهای هدی بیوتی و فنتی بیوتی و فارسالی و غیره استفاده کنیم..از انجایی که ما مثل انها دغدغه مان ست کردن رنگ ناخونمان با قابلمه مان نبود..و خیلی دلایل دیگر که اینها بخش کوچکی از انها هست..خودتان بهتر میدانید.

در این فضای سم که روز به روز دروغین به ما یاداوری میکند که ما کافی نیستیم..تا حالا از خودتان پرسیدید من چرا باید کلی پول بسته اینترنتی بدم تا ببینم فلانی با فلانی کات کرد یا خیر؟چرا از وقتم بزنم تا ببینم فلانی چه مبلی خرید؟چرا باید در کلافه ترین وضع ممکن،در حالی که کلی گرفتاری روی سرم ریخته،بخواهم گشت و گذار بلاگرها و اینفلوئنسرها را در سفورا ببینم؟نمیگویم چرا انها از ما خوش تر هستند فقط این را میگویم که ما هر روز داریم انها بزرگ و بزرگتر میکنیم..با فالو کردن و پیگیری کردن و لایک کردن..من کاری با صفحه هایی که محتواهای اموزشی میگذارند ندارم..من فقط با این بی محتواها کار دارم که زندگی برایمان نگذاشتند..

اما حالا چه کنیم؟ اول از همه با خودتان منطقی باشید..چند درصد از گفته هایم را قبول داشتید؟چند درصدشان چیزهایی بود که با هربار باز کردن اینستاگرام به خودتان میگفتید؟ اگر موافق بودید ادامه را بخوانید..از روز شروع کنید یعنی ابتدا به خودتان بگویید امروز حق ندارم استوری سه نفر از بلاگرها را ببینم..امروز حق ندارم بیشتر از 100 مگابایت از اینترنتم را صرف لایو دیدن کنم..به مرور این را به هفته برسانید..این هفته حق ندارم پیج فلان بلاگر را پیگیری کنم..این هفته حق ندارم بیشتر از دو ساعت وقتم را صرف دیدن پست های اکسپلور کنم..میبینید که بعد از چند هفته بسیار برایتان عادی میشود به طوری که اصلا سمت اپ اینستا هم نمیرید یا اگر برید اصلا حواستان نیس که کی را باید چک میکردید..اگر خوب پیش رفتید و راضی بودید خود را به سمت رهایی ببرید یعنی ابتدا 2 ماه دی اکتیو کنید..سپس به امید ان 2 ماه سپری کنید..بعد دوباره 3 ماه دی اکتیو کنید و به امید ان سه ماه سپری کنید..باور بفرمایید اگر بخواهید،به جایی میرسید که اصلا یادت میرود که اینستا دارید ..

طی این نوشته قصد تمسخر کسی را ندشاتم و به کسی توهینی نکردم..فقط خواستم قدر خودتان و ارامشتان و زندگیتان و بیشتر از همه وقتتان را بدانید و اگاه باشید که شما هرروز به افزایش هزینه تبلیغات انها می افزایید و انها هیچ کمکی به شما نمیکنند ..باشد که به ارامش برسید..

"یاعلی