انسان یک گونه نقاد ، هنرمند و هوشمند است ! به همین خاطر است که پرسشگری میکند!
داستان انسان طبیعی! بخش 0
قبل از خواندن!
درود بچه ها قبل از هر چیز خواستم بگم لطفا بدون تعصب بخوانید ، تعصب چیزی جز دیواری بزرگ در برابر فهمیدن نیست ، ما نسخه ای تکامل یافته از انسان هوشمند هستیم ، هوشمند بودن رو در لغت بررسی نمیکنم چرا که تخصص آنچنان بالایی در ادبیات پارسی ندارم ، اما میتوانم در حیطه منطق خودم به آن بپردازم ، از نظر من هوشمند بودن یک گونه به این معناست که آن گونه (مانند انسان) می تواند در قالب بسته هایی از نوع متغیر های قابل تغییر به یادگیری بپردازد !
مثلا اگر امروز برای اولین بار چیزی در مورد فلسفه یاد بگیرم ..جعبه ای در مغزم به وجود می آید که میتوانیم اسمش را بگذاریم جعبه فلسفه ، حال این جعبه دارای چیز هاییست که امروز در مورد فلسفه یاد گرفته ام اما آیا همه چیز هایی که یاد گرفته ام صد درصد درست اند؟ طبیعتا نه هیچ صفر یا صدی در علم احتمال وجود ندارد و از آنجا که این یک سوال احتمالیست ... پس مطالبی که یاد گرفته ام صد درصد درست نیستند و به همین خاطر است که با پرسش در مورد چیز هایی که یاد گرفته ام ؛ میتوانم مطالبی که یاد گرفته ام را تغییر بدهم و یادگیری خودم را به تکامل برسانم و خوده این تکامل در یادگیری نشانه ای از هوشمند بودن انسان است چرا که هر چه یادگیری صحیح تر باشد فهم و درک ما از خود و محیط پیرامون خود بیشتر میشود ! و این تغییر پذیری در فهم و درک همان چیزیست که انسان را سازگار با تغییرات محیطی و اجتماعی میکند !
اما این (هوشمند بودن) چ ربطی به تعصب دارد ؟ تعصب جلوی تکامل را میگیرید یا بگذارید دقیق تر بگویم جلوی پرسش را میگیرد و پرسشگری را مرگ میداند و اجازه نمیدهد که فرآیند یادگیری یا بهتر است بگویم فرایند فهمیدن و درک کردن به تکامل برسد ... چرا که انسان متعصب از تغییر میترسد و همواره به دنبال جبران است همه چیز را گناه میداند (مخصوصا لذت های طبیعی رو) و همیشه از خودش فراری است و جالب است همیشه در حال جدل و ستیز با خود است اما خود شناسی را سودمند ترین دانش ها میشمارد ! به راستی سوالی از این گروه دارم ؛ چطور میشود کسی را شناخت ، وقتی که همیشه با او در جنگی؟ وقتی که هر گاه به خود بودن و آزادی واقعی نزدیک میشوی خودت را مجاب به اعتراف گناه در کلیسا ها میدانی و میگویی که گناه کرده ام و سریعا عذاب وجدانت تو را میخورد! این چگونه تلاش برای خود شناسی است؟ وقتی که همیشه علیه خود هستی و مدام خود را بابت فلان کار سرزنش میکنی ؟ اینچنین است که تعصب بر تاریخ انسان و انسانیت : این گونه ناطق جنگجو و پرسشگر ، فرمان روایی کرده است و هنجار هایی را به وجود آورده است که اصلا هنجار نیستند و خود باید بشکنند .. چ برسد که بگوییم هنجار شکنی نکنید ! از کجا معلوم که این هنجار ها درست باشند؟ در زمان اعراب که دختران را زنده به گور میکردند اگر فردی عادی به این کار اعتراض میکرد ! مردم لابد او را هنجار شکن می نامیدند و به راستی که چ عنجاری را در هم میشکسته است! ، اما شاید با خود بگویی پس باید چ کار کرد ؟ تو که میگویی هیچ چیز را صد در صد درست نمیدانیم و نمیفهمیم پس چطور هنجار بسازیم ؟ و از آن پیروی کنیم؟ ساده است هنجاری نمیسازیم ! چرا علم پیشرفت میکند ؟ و بسیاری از ادیان علارغم ادعای تکامل و پیشرفته بودن ساکن و راکت ایستاده اند؟ زیرا که در علم ما به دنبال اثبات درستی یک قضیه نیستیم ؛ برعکس به دنبال اثبات نادرستی آن هستیم ! و همین باعث میشود دفاعی در برابر اثبات درستی چیزی صورت نگیرد و حتی خوده دانشمند و محقق برای اثبات این که چیزی نظریه اش را نقض میکند تلاش کند نه این که تا چ حد نظریه اش درست و منطقی به نظر می آید ! و همین باعث میشود به طرز خارق العاده ای پرسشگری حتی از کشفیات خوده دانشمند در پروژه اش زیاد بشود و خب بالطبع پیشرفت کند بدون آن که دفاعیه بسازد و رفتار یا قضیه ای را آنچنان مقدس و غیر قابل تغییر بداند که از آن به عنوان هنجار یاد کند ! کافیست هنجاری نسازیم و کافیست به درک عمیق از فرهنگ خود برسیم و این فرهنگ را که بت گانه میپرستیمش مورد پرسش قرار بدهیم و چکش کاری اش کنیم ! و این کار تعصب نمیخواهد!
فرار از سوءتفاهم :
منظور از زمانی که فرد از رسیدن به خود احساس گناه میکنه به این معنا نیست که طرف مثلا دلش بخواد آدم بکشه و منم بگم برو بکش ! منظورم اینه که ما در طول تاریخ هر گاه که حس آزادی کردیم از خودمون فرار کردیم مثلا اگر فردی نیاز جنسی داشته باشه اینقدر که به سرکوب نیاز های جنسیش تشویق میشه به ارضای اون ها تشویق نمیشه و این مشکله خیلی از ما آدم ها وقتی که اسم سکس رو میشنویم میخوایم فقط فرار کنیم چرا؟
---
چراش رو در بخش یک همین داستان انسان طبیعی میگم!
خب بخش اول این داستان انسان طبیعی رو فردا شب پست میکنم!امیدوارم که بی تعصب بخونیم !
بیشتر بخوانید :
تابلوی جهل مقدس ! مرد گر احمق باشد جامعه نابود شود!
مطلبی دیگر از این انتشارات
آزادی ورژن اوریجینال ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاید تابلوی ما کشیده شد در رنسانس؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان انسان طبیعی بخش یک (همه ما هنرمندیم!)