اونا رو پولاشون به هم نزدیک کرد ما رو باورامون
قتل زن میانسال در اتاق سرایداری
من هم کتکش زدم. مشتی به سرش کوبیدم که باعث مرگش شد. مانده بودم جسد را چه کنم، چارهای بهجز دفن جسد نداشتم. آن را در باغچه برجی که سرایدارش بودم، دفن کردم و طلاهایش را هم برداشتم و تلفن همراهش را از بین بردم.
مرد افغانستانی که زن ایرانی را در یک قرار ملاقات به قتل رسانده و جسدش را دفن کرده بود، بهزودی در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه میشود. خانواده زن میانسالی به نام ترانه یک سال و نیم قبل به مأموران پلیس خبر دادند این زن گم شده است.
دختر ترانه به مأموران گفت: مادرم برای پیادهروی از خانه بیرون رفت و دیگر نیامد. هر چه با او تماس گرفتیم فایدهای نداشت. هر جایی که فکر میکردم ممکن است مادرم رفته باشد، دنبالش گشتم، اما اثری از او نبود.
همسر و فرزندان ترانه از مأموران خواستند این زن را پیدا کنند. چند روز بعد از این حادثه و درحالیکه ردی از ترانه نبود، دختر بزرگش به مأموران گزارش داد اطلاعاتی درباره مادرش دارد و فکر میکند این اطلاعات میتواند به مأموران کمک کند تا مادرش را زودتر پیدا کنند.
این دختر گفت: مدتی بود که متوجه روابط مادرم با افرادی شده بودم. موضوع را با خالهام در میان گذاشتم و از او خواستم با مادرم صحبت کند تا مادرم دست از کارهایش بردارد. میدانستم اگر پدر و برادرم متوجه شوند، اتفاق بدی میافتد. با این حال، میدیدم مادرم همچنان تلفنهای مشکوک دارد.
روز حادثه هم به من گفت: به پیادهروی میرود، اما زیورآلاتش همراهش بود. او دستبند، گردنبند و گوشوارههای گرانقیمتی داشت که همه آنها را آویزان کرده و معلوم بود به پیادهروی نمیرود.
با این حال، من چیزی نگفتم. با اینکه خیلی از کارهای مادرم ناراحت میشدم، اما برای اینکه در خانه اختلافی ایجاد نشود، سکوت میکردم. روز حادثه هم وقتی مادرم نیامد، موضوع را به خالهام گفتم او هم گفت: با مادرم صحبت کرده و مادرم قول داده تا فرد غریبهای را نبیند با این حال، من فکر میکنم پای مرد دیگری در میان است.
بهاینترتیب مأموران تحقیقات را روی تلفن همراه ترانه تمرکز کردند. آنها به شماره تلفنهای غریبه زیادی رسیدند که خانواده ترانه هیچکدام را نمیشناختند، اما در این میان یک شماره تلفن بسیار تکرار شده بود. وقتی مأموران سراغ صاحب تلفن رفتند، متوجه شدند او مردی افغانستانی به نام کریم است.
کریم که جوانی ۳۰ ساله است، بازداشت شد. او ارتباط با ترانه را انکار کرد و، اما وقتی در برابر این سؤال قرار گرفت که چرا آنقدر زیاد با ترانه ارتباط داشت و با او تماس میگرفت، سکوت کرد.
مرد جوان بعد از چند ماه سکوتش را شکست و گفت: من و پدرم شیرمحمد با هم در ایران کار و زندگی میکردیم. مادرم در افغانستان بود پدرم او را رها کرد و گفت: برای کار به ایران میآید. ما در یک خانه بسیار بزرگ سرایدار بودیم بعد خانه را خراب کردند و برج ساختند و ما هم سرایدار برج شدیم.
پدرم رابطه نامشروع زیادی داشت من از کارهایش ناراحت میشدم تصمیم گرفتم مدتی به افغانستان بروم. تلفن همراهی که دست پدرم بود به نام من بود، اما پدرم از آن استفاده میکرد. وقتی هم به افغانستان برگشتم، تلفن پیش پدرم بود.
چند ماه بعد از رفتن من به افغانستان مادرم که بیمار بود فوت شد و من پدرم را مقصر این ماجرا میدانستم و ارتباط خوبی با او نداشتم. مدتی در افغانستان ماندم با اینکه دوست نداشتم پیش پدرم برگردم، اما چون در افغانستان کار نبود، به ایران برگشتم و دوباره پیش پدرم آمدم.
ما اصلا ارتباط خوبی با هم نداشتیم. پدرم زنان غریبه را به همان خانه سرایداری میآورد و با آنها ارتباط برقرار میکرد. شاید ترانه هم یکی از آنها بوده است، اما من در مفقودشدن ترانه نقشی ندارم. بهاینترتیب شیرمحمد بازداشت شد.
او که دیگر راهی بهجز اعتراف نداشت، به قتل ترانه اعتراف کرد و گفت: مدتی بود که ترانه را میشناختم. او زن زیبایی بود و توجه مرا جلب کرده بود، اما به من نگفته بود متأهل است. من فکر میکردم شوهرش فوت شده است.
مدتها بود که با هم رابطه داشتیم و من هم به او پول میدادم. فکر میکردم با این کار کمکش میکنم، اما بعد فهمیدم او شوهر و خانواده دارد و با پولهایی که از من میگیرد، برای خودش طلا میخرد. سر این موضوع با هم جروبحث کردیم به او گفتم نباید به شوهرت خیانت کنی.
ترانه هم گفت: به تو ربطی ندارد و اگر دوست نداری، دیگر به خانهات نمیآیم. آنجا بود که فهمیدم بهجز من با افراد دیگری هم ارتباط دارد. بعد از آن ارتباطمان کم شد، اما گاهی به خانه من میآمد. روز حادثه وقتی که آمد به دلیل اینکه به او پول نداده بودم، ناراحت شد و دعوا به راه انداخت.
من هم کتکش زدم. مشتی به سرش کوبیدم که باعث مرگش شد. مانده بودم جسد را چه کنم، چارهای بهجز دفن جسد نداشتم. آن را در باغچه برجی که سرایدارش بودم، دفن کردم و طلاهایش را هم برداشتم و تلفن همراهش را از بین بردم.
مأموران بعد از اعتراف این مرد باغچه برجی که در غرب تهران بود را کندند و جسد ترانه را پیدا کردند. سپس پرونده با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. این در حالی است که فرزندان ترانه برای متهم درخواست قصاص کردهاند.
منبع: روزنامه شرق
مطلبی دیگر از این انتشارات
پابلو اسکوبار، سلطان کوکائین جهان
مطلبی دیگر در همین موضوع
سورپرایز عاشقانه
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
داستان یک پرداخت؛ مسابقه نویسندگی پیمان در ویرگول