القاعده با داعش فرق دارد


سازمان داعش
سازمان داعش


نگاهی به کتاب سازمان داعش، بحران در جهان سنی و نبرد بر سر جهادگرایی جهانی
نوشته حسن ابو هنیه و محمد ابو رمان، ترجمه حسن بشیر و محمدحسین میرفخرایی، انتشارات دانشگاه امام صادق

ممکن است فکر کنیم سلفی سلفی است، فرقی نمی‌کند وهابی باشد، اخوانی باشد، القاعده باشد یا داعش. اما برای نویسندگان این کتاب مهم است که نشان دهند همه سلفی‌ها مثل هم نیستند و حتی همه سلفی‌های جهادی هم مثل هم نیستند. القاعده با داعش دست‌کم بر سر یک چیز اختلاف دارند: القاعده با کفار (بیشتر غربی) می‌جنگند اما داعش جنگ را از خانه شروع می‌کند: از مبارزه با شیعیان.
در این کتاب تاریخ تشکیل سازمان داعش و ارتباط و اختلاف آن با القاعده و جبهه النصرة روایت شده است. گزارشی از عقاید و ایدئولوژی و استراتژی‌ مبارزاتی هر یک از این سازمان‌ها نیز در کتاب‌ آمده است.

عراق، آزادی شیعه و ظهور داعش

نویسندگان درباره زمینه برآمدن و موفقیت داعش در عراق نظراتی دارند که احتمالا برای ایرانی‌ها و شیعیان عراق خوشایند نباشد. نویسندگان تقریبا در سراسر کتاب بر جنبه واکنشی ظهور جریان جهادگرای ضد شیعی در عراق تاکید می‌کنند؛ به این معنا که گسترش جریان جهادی ضد شیعی را نتیجه سرخوردگی سنی‌های عراق از فعالیت سیاسی و مشارکت در قدرت سیاسی عراق پس از سقوط صدام می‌دانند. به نظر آنان با گسترش نفوذ ایران در عراق، که آمریکا هم از آن حمایت می‌کرد، و کنار گذاشته شدن سنی‌ها از عرصه سیاسی عراق، احساسات هویت‌گرایانه سنی تشدید شد. به نظر نویسندگان جذب اهل سنت عراق در سیاست هیچ‌گاه به طور جدی پی‌گیری نشد و این به پایداری جهادگرایی ضد شیعه در عراق کمک کرد. این همان شرایطی است که نویسندگان از آن با عنوان بحران سنی یاد می‌کنند.

القاعده و داعش از اتحاد تا دشمنی

پس از سقوط بغداد و اشغال عراق به دست آمریکایی‌ها، ابو مصعب الزرقاوی گروهی در عراق تشکیل داد به نام توحید و جهاد. پس از مدتی این گروه با ائتلاف با القاعده، تبدیل به شاخه القاعده عراق شد. دولت اسلامی عراق از دل القاعده عراق سر برآورد. دولت اسلامی که میل به هضم دیگر گروه‌ها به داخل خود داشت، پس از مدتی وارد سوریه شد و اعلام کرد که جبهه النصره به دولت اسلامی پیوسته و دولت اسلامی عراق و شام تشکیل شده است. جهبه النصره که شاخه سوری القاعده بود چنین ادغامی را نپذیرفت. القاعده مرکزی هم داعش را تایید نکرد و از آنها خواست که تنها در عراق فعالیت کنند. اختلافات تنها در مسائل سازمانی و ریاست جهادگران نبود. ریشه‌هایی در استراتژی‌ها و عقاید داشت.

سه نسل از جهادگرایی سلفی و تفاوت‌هایشان

تاریخی که این کتاب از جهادگرایی روایت می‌کند از دودستگی در اخوان المسلین در دهه شصت میلادی آغاز می‌شود. شاخه‌ای از اخوان المسلمین به رهبری سید قطب که جهاد و جنگ با دولت‌های مستقر در کشورهای اسلامی را راهبرد خود می‌دانستند، پدران جهادگرایان بعدی بودند. سید قطب دولت‌های دست‌نشانده در کشورهای اسلامی را (به دلیل دنباله‌روی از ایدئولوژی‌های غربی) حکومت‌های جاهلی و کافر می‌دانست. هدف این جهادگرایان برپایی دولت اسلامی بود.

نسل بعدی جهادگرایان (دهه هشتاد و نود میلادی) بر مبارزه در میدان جهانی با دشمن خارجی یعنی شوروی و سپس آمریکا تاکید می‌کردند. نماینده این نسل، جهادگران افغانستان و القاعده بودند.

نسل پس از آن‌ها در عراق با گروه ابو مصعب الزرقاوی سر برآوردند. اینان بر مبارزه با دشمن نزدیک تاکید می‌کردند و فرقه‌گرا بودند و با تاثیر پذیری از نوشته‌های کسانی مانند ابوعبدالله المهاجر یا ابوبکر الناجی خشونت زیاد در مبارزات را توجیه می‌کردند.
در واکنش به گسترش قدرت شیعیان در عراق، الزرقاوی آنان را همکاران دشمن کافر (آمریکا) معرفی می‌کرد؛ رویه‌ای که دولت اسلامی عراق و شام نیز دنبال کرد. بسیاری از سنی‌ها به این رویه اعتراض کردند و حتی گروهی از شخصیت‌های سلفی جهادگرا به هدف گرفتن عموم شیعه توسط داعش اعتراض کردند.

القاعده در زمان اسامه بن لادن اختلافش را با زرقاوی و دولت اسلامی پنهان میکرد اما در زمان الظواهری و هنگامی که داعش وارد سوریه شد اختلافات بالا گرفت. القاعده تاکید کرد که فرقه‌های مسلمان از جمله شیعیان هدف مبارزه نیستند و اعلام کرد که دیگر هیچ ارتباطی با داعش ندارد. کار از جنگ در سطح بیانیه‌ها هم بالاتر رفت و به درگیری نظامی داعش با دیگر گروه‌های جهادی و ترور شخصیت‌های آنان کشیده شد.