فقه و ایدئولوژی
الامام الشافعی _ نصر حامد ابوزید
گزارش کتاب الامام الشافعی
نوشته نصر حامد ابوزید
المرکز الثقافی العربی
سنت
نصر حامد ابو زید در کتاب «الامام الشافعی و تاسیس الایدئولوجیة الوسطیة» تلاش میکند اندیشه شافعی را با رویکرد تاریخی بخواند و پیوند آن را با شرایط اجتماعی و سیاسی دوران او بیابد. رویکردی که اندیشه را نه در خلاء بلکه در شیوه پاسخگویی به مسائل واقعی جامعه، مطالعه میکند. از این رهگذر ابو زید وجوه ایدئولوژیک اندیشههای تفسیری و فقهی شافعی را کشف میکند و نشان میدهد که آرای شافعی درباره راههای فهم و کاربست متون مقدس (قرآن و سنت پیامبر) در گفتگو با کدام جریانهای فکری و با چه مقاصد سیاسی یا اجتماعی ظاهر شده اند.
به نظر ابو زید اندیشههای اصلی شافعی در برابر گرایشهای شعوبی ضد عربی از یک سو و گرایشهای عقلگرا از سوی دیگر قرار گرفته است. و این دو در عناصر غیر عرب تجمیع شده بود. از همین جا است که دو سویه اساسی اندیشه شافعی سر بر میاورند: عربیت و متنگرایی.
عربیت
یکی از مناقشات عصر شافعی این بوده که آیا همه الفاظ قرآن عربی است یا کلماتی از دیگر زبانها در آن دخیل است و هر نظر طرفدارانی داشت. شافعی بر آن بود که هیچ واژه غیر عربی در قرآن وجود ندارد. اینکه برخی الفاظ قران را برخی عربها نمیشناسند به این دلیل است که زبان عربی گسترده ترین زبان جهان است و هر گروهی از عربها تنها بر بخشی از آن احاطه دارند. هیچ کس جز پیامبر بر جمیع زبان عربی علم ندارد. روشن است که بر اساس چنین بینشی فهم و تفسیر قرآن تنها از دو راه ممکن است، یکی فهم زبان عربی و دیگری سنت پیامبر یعنی سخنان و افعال تنها کسی که علم کامل به زبان عربی داشته است. شافعی همچنین طرفدار این نظریه است که از بین گویشهای عربی، قرآن تنها به گویش قریشی نازل شده و در نتیجه این زبان قریش است که باید اصل فهم قرآن قرار بگیرد.
ابو زید این انگاره را نوعی تلاش ایدئولوژیک در جهت تقویت برتری سیاسی قریش و سلطه آنان و در سطحی عامتر برتری قوم عرب بر دیگر اقوام میداند و بر آن است که این آرا در واکنش به جریانات پر رنگ شعوبیگری در سطح فرهنگی شکل گرفته است. به نظر نویسنده نظریات شافعی درباب خلافت و نیز رفتار سیاسی او موید این نظر است. شافعی بر خلاف فقهایی مانند مالک بن انس (۱۷۹) و ابو حنیفه (۱۵۰) نه تنها با حکومت دوران مخالفتی نکرد بلکه با دستگاه خلافت عباسی همکاری کرد. اما عباسیان گرایش به ایرانیان داشتند و شاید به همین دلیل بود که بعد از برتری مامون بر امین شافعی به مصر رفت و علت انتخاب مصر هم ظاهرا این بود که والی آن دیار یک قریشی هاشمی بود. اگر از این زاویه بنگریم، بی دلیل نیست که شافعی به شدت با علم کلام که مامون عباسی معتزلی از آن حمایت میکرد مخالفت بود.
نزد شافعی عربگرایی و قریشگرایی با گرایش فکری که عقلانیت و تفکر منطقی معتزلی را نفی میکرد متحد شد. این گرایش شافعی در آرای فقهی اش نیز تاثیر گذار بود، او تاکید داشت که در قرآن سوره فاتحه باید به عربی خوانده شود در حالی که ابوحنیفه که هم اصلی ایرانی داشت و هم به علم کلام علاقه نشان میداد، قرائت قرآن به زبان فارسی را جایز میدانست. بدین ترتیب ایستادگی در برار جریان رایگرا که ابو حنیفه از پیروان آن بود سویه دیگر میراث شافعی را شکل داد: متنگرایی.
متنگرایی
معمولا گفته میشود که شافعی تلاش کرده بین گرایشهای متخاصم عقلگرا و حدیثگرا تلفیق کند. در واقع نیز روش اصول فقهی که شافعی آن را تدوین کرد برخی از عناصر گرایش عقلگرایان و اصحاب رای، از جمله قیاس را در خود جای داد اما به گفته ابو زید به رغم چنین ویژگیهایی، شافعی در واقع در جبهه حدیثگرایان بود و اندیشه او در نهایت به نادیده گرفتن گرایش عقلگرایانه در فقه اسلامی منجر شد.
در حقیقت به نظر ابو زید، پروژه اصلی شافعی، این بود که جایگاه سنت (یعنی احادیث و افعال نقل شده از پیامبر) را نه تنها به عنوان مفسر و مبین قرآن بلکه به عنوان منبع مستقل تشریع تثبیت کند. وحی دو گونه است یکی وحیای است که با از طریق فرشته نازل میشود و قرآن از این قبیل است و دیگری وحی به معنای لغوی که همان الهام به قلب انسان است و سنت که قبیل الهام است در ردیف قرآن قرار میگیرد.
شافعی با این عقیده بشریت پیامبر را تقریبا نادیده گرفته و در نظام فکری او این حدیث پیامبر که «انتم اعلم بشوون دنیاکم» مخفی میشود و مناسبات نظام اجتماعی رایج [در زمان پیامبر] که ربطی به اسلام هم نداشت، سنت واجب الاتباع تلقی میگردد و مبنای قیاس فقهی قرار میگیرد. (ص۱۲۰)
ابو زید برای روشن شدن دیدگاهش از دو گونه سنت سخن می گوید. یکی سنت وحی است، یعنی بخشی از سخنان و افعال پیامبر که مشخصا در شرح آیات قرآن یا احکام الهی بیان شده است و مسلمانان ملزم به پیروی از آن هستند. گونه دیگری از افعال و سخنان پیامبر حاصل اندیشه خود پیامبر یا شرایط و عادات روزگار اوست و ابو زید از این گروه با عنوان سنت عادات و تقالید سخن گفته است.
در ابتدا مسلمانان خود را ملزم به پیروی از همه افعال پیامبر نمی دانستند و پیامبر هم چنین خواست و انتظاری از آنان نداشت، اما در زمان شافعی همه چیز تغییر یافته بود. در عصر تدوین احادیث، دیگر تفکیکی بین این دوگونه وجود نداشت و هر آنچه از زندگی پیامبر نقل شده بود در کتابهای جامع حدیثی گردآوری شد. شافعی نیز تلاش کرد برای همه این احادیث حجیتی دست و پا کند و به همین دلیل بود که از حجیت خبر واحد دفاع کرد.
خبر واحد یا قیاس
همه مکاتب فقهی قبول داشتند که روشهای عقلی استنباط متن از جمله قیاس تنها برای زمانی است که نص به شکل مستقیم درباره یک واقعه وجود نداشته باشد بدین تریتب اختلاف اهل رای و اهل حدیث بر سر تعیین مفهوم نص دینی بود. اهل حدیث استناد به نصوص را حتی اگر ظنی باشند بر قیاس ترجیح میدادند و اهل رای قیاس را از نصوص ظنی برتر میشمردند. توضیح آنکه روایات چند دسته اند اول متواترات، دوم مشهورات که این دو دسته مورد پذیرش همه فقها است. دسته دیگر نصوص ظنی است که عبارت است از اخبار واحد. اهل رای به طور کلی به احادیث آحاد اعتماد نمیکنند و قیاس را بر آن ترجیح میدهند با اینکه قیاس هم ظنی است اما قیاس بر قرائن و احکام کلی استوار است که به آن مقاصد کلی شرع گفته میشود و احادیثی را که با این اصول مخالف باشند کنار گذاشته میشوند.
فهرست کتاب
مقدمه: بحث مفصل در مبانی روششناسانه و پاسخ به انتقادات
فصل اول: الکتاب
– الکتاب و تآصیل العروبة
– الدلالة بین العموم و الخصوص
– الدلالة بین الوضوح و الغموض
فصل دوم: السنة
– الکتاب مصدر مشروعیة السنة
– الکتاب و السنة: نصان ام نص واحد
– حدود السنة بین اهل الرای و اهل الحدیث
– مستویات الدلالة
– اختلاف السنن: مصدره و کیفیة حله
فصل سوم: الاجماع
فصل چهارم: القیاس/الاجتهاد
– قیاس: طلب بالعلامات
– قیاس علی اصل سابق، حسم للخلافات
مطلبی دیگر از این انتشارات
گذار ناتمام از فئودالیسم به سرمایهداری
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلانروایتهای تاریخنگاری قاجاری
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیالکتیک علم و دین؛ الگوی عقلانی تاریخ ما