گزارشی از کتاب ایران دوران قاجار
یک خلاصه خواندنی و در عین حال دقیق و علمی از تاریخ عصر قاجار و پهلوی اول. نیکی کدی در این کتاب تاریخ ایران را از منظر تحولات اجتماعی و اقتصادی روایت کرده است. تاریخ ایران قاجار و پهلوی را بیشتر از منظر نقش سیاست کشورهای خارجی در تحولات داخلی ایران بررسی کرده است. کتاب کدی به نظرم منصفانه است. تحلیلها شخص محور یا مبتنی بر عقاید گروهها نیست. داوریها هم درباره قاجار متعادل است و هم درباره رضا شاه و هم درباره روحانیت. کمی همدلی بیشتر نسبت به جنبش بابی و اصرار به اینکه هرچند به اشاره توصیفی از وضعیت زنان نیز در دورههای مورد بحث ارائه شود.
ایران دوران قاجار و برآمدن رضا خان 1157-1304. نیکی آر. کدی. ترجمه مهدی حقیقت خواه. نشر ققنوس.
تاریخ ایران در دوران قاجار به کلی تغییر یافت، به این دلیل ساده: نفوذ غرب در ایران. زیاده خواهی ارضی (از طرف روسیه) و اقتصادی و تجاری (از طرف انگلیس و روسیه) عامل اصلی تضعیف ایران و مشکلات داخلی آن در طول دوره قاجار بود. دورانی که با توسعهطلبی روسیه آغاز شد و با تضعیف ایران و در نتیجه افتادن دولتمردان ایرانی به دام اعطای امتیازات تجاری و مالی به کشورهای اروپایی ادامه یافت. انگلیس و روسیه علی رغم دشمنی با هم، در تضعیف ایران با هم متحد بودند و سعی میکردند با ضعیف نگاه داشتن ایران در برابر دشمنانش از او باج بگیرند و در عمل هم موفق شدند. سرازیر شدن کالاهای خارجی بسیاری از صنایع محلی را تخریب کرد و بیشتر تجار ایرانی را ناراضی کرد و به بیکاری دامن زد. تجاری شدن کشاورزی به قحطی انجامید. نه شاه و نه وزیران و نخست وزیران اصلاحگرا به دلیل مشکلات ساختاری و روابط سنتی حاکم بر دربار نتوانستند بر مشکلات غلبه کنند. شورشها حاصل آشفتگی امور بخصوص در عرصه اقتصادی بود. هم جنبش بابیه که با تجار و بازرگانان وابستگی داشت و هم جنبشهای بعدی که با حمایت روحانیان بزرگ شیعه و با شرکت تجار و بازرگانان صورت گرفتند.
پیروزی انقلاب مشروطه البته شکافهای طبقاتی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران را آشکار کرد. برخی در راه اصلاحات اجتماعی و فرهنگی تندروی میکردند و برخی کندروی. اختلافات به خشونت کشیده شد. دخالت خارجیها نیز تمام نشد. روسیه برای اخراج مورگان شوستر (مستشار آمریکایی که دولت ایران برای سروسامان دادن مالیه کشور او را استخدام کرده بود) اولتیماتوم داد و وقتی مجلس اولتیماتوم را رد کرد روسها به ایران حمله کردند. معلوم شد که «یک حکومت برگزیده بر اساس قانون اساسی که به تصویب قوانین اصلاحی بپردازد برای ایجاد تغییرات بنیادی در کشور کافی» نیست و «رفع مشکلات به یک مرکز قویتر، ارتش و پلیس مردن، و درآمد کافی دولتی برای سرمایهگذاری در لااقل زیرساخت اقتصادی موجود نیاز داشت» (ص 111)
در جنگ جهانی کشور ایران اشغال شد. روسها و انگلیسها تقریبا همهکاره بودند. آلمانها و عثمانی هم بخشهایی از ایران را گرفتند.با انقلاب اکتبر روسیه ایران دست انگلیسها افتاد و در قرارداد 1919 میرفت که رسما تحت الحمایه انگلیس شود. در ایران هرج و مرج بود. شمال ایران جنبش جنگل (میرزا کوچک خان) قصد حمله به تهران را داشتند. جنوب ایران تحت کنترل پلیس جنوب انگلیس بود. در آذربایجان شیخ محمد خیابانی قیام کرد و مردم در تهران انتظار یک کودتا را میکشیدند. کودتایی که به ضعف دولت مرکزی پایان دهد؛ کاری که در اسفند 1299 سید ضیاءالدین طباطبایی و رضاخان به آن توفیق یافتند.
«ایدئولوژی تمرکز طلب، ملیگرا و مدرن گرای فرمانروایان جدید (رضاخان) نقطه مقابل رویکرد اصلی قاجارها بود که به خودمختاری ایلاتی، شکافهای قومی و سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن میدان میدادند و هرگز برای ایجاد یک ارتش نیرومندتر به منظور دستیابی به یک دولت متمرکز تر و مقتدرتر به طور جدی تلاش نکردند ص150» «رضا شاه پس از آن که بزرگ ترین تهدیدهای محلی نسبت به وحدت و یکپارچکی کشور را به نحو موثری فرو نشاند، به ارتش سامان بخشید، و قدرت بی چون و چرا را در دستهای خود متمرکز کرد توانست به یک برنامه گسترده مدرن سازی، ایرانی سازی، تمرکزگرایی و توسعه مبادرت ورزد... با این حال رضا شاه را به سختی میشد یک اصلاحگر نمونه به شمار آورد، چرا که حرص او به گردآوری زمین و پول، خشونت و بیرحمی همیشگی او نسبت به مخالفان، مردم ایلات و دیگران و بدرفتاری و بی حرمتی او حتی نسبت به متحدان خودش خلاف این را نشان داد» (ص 152)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فقه و ایدئولوژی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ملیت یا سوسیالیزم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیالکتیک علم و دین؛ الگوی عقلانی تاریخ ما