وحید جهانمیری نژاد ، پزشک و فعال حوزه ایدز
رسانه، شمشیر دو لبه...
سخن از اچآیوی/ایدز است. عفونتی که قریب به چهار دهه پیش، موجی از وحشت را در دنیا پدید آورد و خرد و کلان و سیاه و سپید و مرد و زن را از یکدیگر باز نشناخت! نزدیک به هشتاد میلیون مبتلا و چهل میلیون کشته کافی است تا حساب کار دستمان بیاید که ایدز با کسی شوخی ندارد و و اگر به صورتی جدی برای پیشگیری از آن، آستین همت بالا زده نشود، نه تنها بر کیفیت و کمیت زندگی افراد، که بر صنعت، اقتصاد، آموزش، فرهنگ و سیاست جامعه نیز تاثیری به سزا میگذارد.
معروف است که این عفونت درمان قطعی و واکسن ندارد ولی واکسن اصلی برای پیشگیری موثر از آن ، آگاهی حداکثری جامعه است. این جمله و نظایر آن میتواند در حد یک شعار بی مصرف باقی بمانند و تنها در مناسبت هایی، لق لقه زبان گردند و یا آن که به صورتی جدی سرلوحه سیاست های کلان آموزشی و فرهنگی جوامع قرار گیرند و آنها را از در افتادن به ورطه بحرانی فراگیر، برهانند.
بی تردید نقش رسانههای جمعی، از بین ابزارهای متعددی که میتوانند در آموزش و اطلاع رسانی، تغییر نگرش و در درازمدت، تغییر رفتار افراد جامعه، ایفای نقش نمایند، بی بدیل است. رسانهها، اعم از رسانههای مکتوب، رادیو و تلویزیون و ... میتوانند در کوتاه مدت، پیامی واحد را به جمعیتی انبوه عرضه و یک تنه نگرش افراد جامعه را نسبت به یک پدیده، دستخوش دگرگونی نمایند. تکرار این پیامها به شیوههایی متفاوت در دراز مدت میتواند، سطح آگاهی افراد را بالا برده و نهایتا به تغییر رفتار آنها کمک نماید. از سوی دیگر واضح است که که ارائه الگویی منفی از سبک زندگی توسط رسانهها، میتواند به شکلی وارونه تاثیرگذار باشد و نهایتا به رفتاری منفی در جامعه دامن زند.
اما اگر به صورت ویژه، بخواهیم به نقش رسانه در زمینه پیشگیری از ایدز و با در نظر گرفتن شرایط کنونی کشور خود اشاره نماییم، قضیه اندکی پیچیدهتر است که آنچه در پیش رو میآید بخشی از پیآمدهای مطلوب و نامطلوبی است که میتوان در این باره متصور شد.
تاثیرات نامطلوب
بعید است که هیچ یک از اصحاب رسانه روزی از خواب برخیزند و تصمیم بگیرند که به گسترش اچآیوی / ایدز در جامعه خود دامن بزنند! اما این عمل نادانسته و به کّرات، از بسیاری از آنان به شیوههای زیر، سر زده و میزند.
- بازنشر نادانسته شایعات و اطلاعات غلط: اولین اتفاقی است که در جامعهای که شفافیت و صراحت ااز آموزشهای آن حذف شده است، قابل پیشبینی است و چه بسا برخی رسانهها نیز به جای آن که پیشگام دادن آگاهی و اطلاعات درست و به روز به جامعه باشند، طوطیوار به باز نشر انواع خرافه، اطلاعات غلط یا شایعات بپردازند و بسته به اعتبار و موضوع، توان بیرون آوردن آن را نداشته باشند. به ویژه با سر بر آوردن رسانههای بسیار پرمخاطب در فضای مجازی، همه روزه حجم انبوهی از شایعات بیاساس، به ویژه در زمینه انتقال اچ آی وی دست به دست میگردد و جالب آن جاست که در موارد بسیاری، حتی بازتاب سخنان کارشناسان و متخصصین نیز در پاسخ به این شایعات کارگر نمیافتد و کفه ترازوی اقبال عمومی همچنان نسبت به نشر اکاذیب سنگینی میکند. یک روز موزهای آغشته به خون توسط گروه داعش به وسیله کشتار جمعی ایرانیان بدل میشود و روز دگر، پرتغالهای تو سرخ یا سس کچاپ فلان ساندویچی معروف تهران. زمانی سرنگ آلوده بر نازلهای پمپ بنزین، نیمکت پارکها و یا صندلیهای اتوبوس و مترو هراس به دل مردم میافکند و روزی کارکنان بهداشتی با تست های قند خون کمر به نسل کشی یک قوم میبندند! و همه اینها حاصلی ندارد جز ایجاد وحشتی دائمی در دل مردم و بلندتر شدن دیوار بیاعتمادی بین مردم و سیستم بهداشتی درمانی، در حدی که بسیاری حتی نسبت به واکسیناسیون فرزندان خود نیز دچار تردید میشوند. از سوی دیگر، همه روزه، نسبت افرادی که وسواسی بیمارگونه نسبت به اچآیوی دارند، بیشتر و بیشتر میشود و حجم مراجعات بیهوده را به آزمایشگاهها و مراکز مشاوره بیماریهای رفتاری، برای دریافت مکرر خدمات تشخیصی بالا میرود.
- یکی دیگر از تاثیرات منفی و غیر مستقیم رسانهها که کمتر مورد توجه قرار گرفته است، نقش آنها در انگ زدایی از رفتارهای پرخطر است. این امر در کشور ما به ویژه، در مورد انگ زدایی از مصرف مواد توهم زا قابل مشاهده است و به عنوان مثال دربرخی آثار سینمایی و یا کمدیهای استندآپ، مصرف موادی چون گل و حشیش، به تبدیل این پدیده به یک "نرم اجتماعی" کمک کرده است. تاثیر سوء این مواد بر افزایش رفتارهای پرخطر جنسی نیز در پژوهش های مختلف به اثبات رسیده که شرح آن ازحوصله این نوشته خارج است.
- اما پیچیده ترین وجه تاثیرنامطلوب رسانه ها در کنترل عفونت اچ آی وی در جامعه به اعتقاد من توسط رسانه هایی رقم میخورد که اتفاقا دلسوزانه و از سر خیرخواهی مایلند به اطلاع رسانی در این زمینه بپردازند اما بعضا به دلیل پژوهش ناکافی و ندانستن یا از قلم انداختن بخشهای مهمی از این پازل پیچیده، آن چه در دل مخاطب خود می کارند، جز هراسی موهوم نیست. این رسانه ها بدون آن که در پیام های خود، بر قابلیت کنترل اچ آی وی به شرط تشخیص و پای بندی به درمان تاکید کنند، بر عواقب و عوارض خطرناک آن تاکید می نمایند و ناخودآگاه مخاطب را به این نتیجه میرسانند که عطای این بحث را به لقای آن ببخشد و هرگز برای دریافت خدمات تشخیصی پیشگام نشود.
تاثیرات مطلوب
به طبع، وارونه تمامی حالات پیش گفته منجر به تاثیر مثبت رسانه ها در کنترل عفونت اچ آی وی/ایدز در جامعه می شود.
ایران امروز ما در زمینه ارائه خدمات محرمانه و رایگان مشاوره ای، تشخیصی و درمانی از کشوهای پیشرفته دنیا چیزی کم ندارد و حتی در زمینه پیشگیری سطح سوم، دربین مصرف کنندگان تزریقی مواد و ارائه خدمات کاهش آسیب، جزء کشورهای پیشرو محسوب میشود. اما چیزی که وضعیت ما را از باب کنترل این عفونت به شدت بغرنج کرده است، عدم اقبال عمومی نسبت به انجام آزمایش اچآیوی است که ناشی از ناآگاهی، ترس و نگرش منفی به کسانی است که با این بیماری زندگی میکنند. انکار، سکوت و انگ، سه ضلع مثلث شومی هستند که حاصلی جز ناآگاهی عمومی، عدم پیشگیری، عدم مراجعه به مراکز مشاوره و ناشناخته ماندن بخش بزرگی از مبتلایان ندارد.
ما به مانند سایر کشورهای جهان متعهد شدهایم که تا سال 2020، نود درصد از مبتلایان به اچآیوی را شناسایی کنیم، از میان شناسایی شدگان، دست کم نود درصد را تحت درمان قرار دهیم و از این بین، با انجام آزمایشهای تخصصی، از موفقیت درمان و رسیدن بار ویروسی نود درصد از آنان به صفر، اطمینان حاصل نماییم. آن چه امروز به شدت جای نگرانی ایجاد کرده، نود اول است که در خوش بینانه ترین حالت، ما تنها به چهل درصد از آن دست یافتهایم. و یادمان باشد که بیش از هشتاد درصد موارد جدید اچآیوی توسط کسانی اتفاق میافتد که بیماریشان تشخیص داده نشده یا تحت درمان نبودهاند. به یاد هنگامه بمباران شهرها درزمان جنگ می افتم که پس از پخش آژیر قرمز، گوینده جملهای با این مضمون میگفت که علامتی را که هماکنون میشنوید آژیر قرمز است و معنی و مفهوم آن، این است که حمله هوایی دشمن اتفاق افتاده است و ...؛ آژیر قرمز امروز هم به ما میگوید که ده ها هزار نفر (در حالت حداقلی، چهل هزار نفر) که عمده آنها در سنین جوانی هستند، بدون آن که خبر داشته باشند ناقل اچآیوی هستند. به عبارتی ویروس نقص ایمنی دارد آرام آرام سیستم ایمنی این افراد را ضعیف و آنان را به سمت سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) پیش میبرد. آنها ناخواسته شرکای جنسی خود را نیز درگیر بیماری میکنند و با تصاعدی هندسی این تعداد افزایش مییابد. اینان همان ها هستند که در صورت تشخیص و درمان به موقع میتوانستند از موهبت یک زندگی نسبتاً طبیعی و طول عمر بالای هفتاد سال بهرهمند شوند و به دلیل بار ویروسی صفر، حتا دیگر ناقل آن نیز به دیگران نباشند.
به اعتقاد من وظیفه رسانه ها در شرایط فعلی و در پاسخ به همه گیری اچآیوی/ایدز، اعلام همان آژیر قرمز است! اما آژیر قرمزی که به جای ترس و هراس، در وهله نخست، نوید و بشارت دهد. علامتی که معنی و مفهوم آن این باشد که اچآیوی دیگر آن بیماری کشنده نیست، اچآیوی به راحتی قابل پیشگیری، تشخیص و کنترل است اما به شرط آگاهی، تعهد و نگاه انسانی ما به کسانی که با آن زندگی میکنند. از آن سو، به تاسی از "مبشراً و نذیرا" باید پیاپی تاکید گردد که عدم آگاهی، عدم پیشگیری، قضاوت کردن دیگران و خدشهدار کردن کرامت انسانها، میتواند به بحرانی ملی در این زمینه بیانجامد و آن روز حسرت زمانی را خواهیم خورد که میشد با همدلی و وفاق ملی، جلوی آسیبی بزرگ را گرفت.
مطلبی دیگر از این انتشارات
همسفره با همراهان اچآیوی مثبت
مطلبی دیگر از این انتشارات
انگ و تبعیض از خود بیماری ایدز ویرانگرتر است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
من اولین متولد ایدز خراسان رضوی هستم...