ما در هدهد برای پیشرفت و توسعه کسبوکارهای نوپا تلاش میکنیم.
روشهای ارزشگذاری استارتاپها
وقتی یک استارتاپ راهاندازی میکنید قطعا برای رشد و چند برابر شدن آن برنامههای زیادی دارید؛ اما تقریبا شروع هیچ کاری بدون داشتن سرمایه اولیه ممکن نیست. پس هر استارتاپی نیاز به سرمایهگذار دارد. در واقع برای شما به عنوان یک کارآفرین، لازم است که طریقه ارزشگذاری استارتاپ خود را بدانید تا بتوانید در ازای دریافت سرمایه، درصدی از استارتاپ خود را به سرمایهگذار واگذار کنید تا سرمایهگذاران با توجه به تمام جزییات استارتاپ شما، حاضر به سرمایهگذاری شوند.
اما درصد منصفانهای که باید به سرمایهگذار واگذار شود چقدر است؟
این کاملا به ارزش اولیه شرکت شما بستگی دارد.
در این مطلب 9 روش معمول در ارزشگذاری استارتاپها را با شما مطرح میکنیم تا زمان جذب سرمایه ارزش حدودی استارتاپ خود را بهتر بدانید یا سریعتر با سرمایهگذار به توافق نهایی برسید.
ارزشگذاری به روش Berkus
روش برکس یک قانون ساده و راحت برای تخمین ارزش استارتاپ شما است. این روش توسط Dave Berkus نویسنده مشهور و سرمایهگذار فرشته در دهه 1990، ارائه شده است.
این روش به صورت کاملا کیفی صورت میگیرد. به این صورت که به هر یک از پارامترهای زیر امتیاز و سرمایهای تخصیص میگیرد. در مجموع با کنار هم قرار دادن این امتیازات ،عددی به عنوان ارزش استارتاپ بدست میآید. پارامترهای این روش عبارتند از:
- ایده مناسب و واقعی (ارزش اصلی و پایه و ریسک ایده و محصول)
- پروتوتایپ (ریسک تکنولوژی به کار رفته)
- کیفیت تیم مدیریت (ریسک اجرایی ایده)
- استراتژی ورود به بازار (ریسک بازار)
- عرضه ،فروش و رونق محصول (ریسک محصول)
این به شما یک ایده تقریبی از ارزش استارتاپ میدهد و مهمتر از آن، مواردی را که در استارتاپ خود باید تقویت کنید را به شما نشان میدهد. یکی از مزیتهای این روش این است که ریسکها و نقاط ضعف استارتاپ را مشخص میکند که این امکان را به شما میدهد تا در جهت رفع آنها تلاش کنید. توجه داشته باشید که کسی میتواند این روش را استفاده کند که تا به حال بر روی استارتاپهای زیادی سرمایهگذاری کرده است و به صورت کیفی ارزش هر پارامتر را میتواند تخمین بزند.
ارزشگذاری به روش Risk factor summation
این روش برای استارتاپهایی که هنوز به درآمد نرسیدهاند کاربرد دارد. در این روش ابتدا بر اساس استارتاپها و شرکتهای مشابه ارزش ابتدایی و پایهای شرکت را حدس میزنید. سپس مقدار گفته شده را برای 12 عامل ریسک یک شرکت تنظیم میکنید. این عوامل به شرح زیر است:
- ریسک مدیریت
- ریسک مرحلهی حضور استارتاپ
- ریسکهای سیاسی و قانونی
- ریسک تولید محصول
- ریسک بازاریابی و فروش
- ریسک رقابت
- ریسک نوآوری و تکنولوژی
- ریسک افزایش سرمایه
- ریسک مشکلات و دعویهای قضایی
- ریسک بین المللی
- ریسک اعتبار
- ریسک خروج با سود قابل قبول
مطابق این روش ارزش اولیه به عنوان ارزش متوسط برای یک شرکت مشابه در منطقه جغرافیایی شما تعیین میشود. فاکتورهای ریسک را به عنوان ضرایب در نظر گرفته سپس بر اساس این ضرایب ارزش استارتاپ را بالا و پایین میآورید. به طوری که اگر فاکتور ریسک در شرکت شما ریسک کمتری نسبت به نمونهی مشابه داشت ارزش آن بیشتر میباشد. به همین ترتیب با مقایسه این فاکتورها با عوامل مشابه ارزش استارتاپ را محاسبه میکنید.
در این روش دشوارترین قسمت بدست آوردن اطلاعات مربوط به استارتاپهای مشابه است.
ارزشگذاری به روش Scorecard (کارت امتیازدهی)
این روش هنگامی کاربرد دارد که اطلاعات کافی از استارتاپهای مشابه موجود باشد.در این روش استارتاپی را که ارزشگذاری شده است و از نظر بیزینس مدل، سایز، صنعت، نوع خدمات، مکان جغرافیایی و ... با استارتاپ شما مشابهت دارد پیدا میکنید. سپس استارتاپ خود را با توجه به زمان قبل استارتاپ مشابه ارزشگذاری میکنید. این ارزیابی بر اساس معیارها انجام میشود، برای انجام این روش به معیارهای استارتاپ مشابه امتیاز 100 را میدهید و این امتیاز را بر اساس مدارک موجود به پارامتر های خود میدهید.
این معیارها شامل مدیریت، اندازه فرصتهای بازار، محصول یا خدمات، بازاریابی و کانالهای فروش، رقبا و سایر عوامل میشود.
به طور مثال اگر امتیاز استارتاپ شما 1.2 استارتاپ مشابه محاسبه شود و استارتاپ مشابه 500 میلیون دلار ارزشگذاری شده باشد ارزش استارت شما 600 میلیون دلار است. این مدل نیز برای استارتاپهایی که هنوز به درآمد نرسیدهاند استفاده میشود.
ارزشگذاری به روش Comparable transaction (روش مقایسهپذیر و نسبی)
اساس این روش، مقایسه ارزش استارتاپ با دیگر استارتاپهای فعال در آن صنعت است. در این روش یک شاخص کلیدی استارتاپ با استارتاپ مشابه آن در همان مرحله مقایسه میشود. این روش هم برای استارتاپهایی که به مرحله فروش و درآمد رسیدهاند کاربردی است و هم برای استارتاپهایی که در مرحله ابتدایی بیزینس خود هستند.در این روش معاملات مشابه M&A (خرید و ادغامی) مشخص میشود که اخیرا در همین صنعت انجام شده است. پس از انتخاب شاخصهای مقایسه شدنی، گام بعدی محاسبه معیارهای مهم بوسیله بررسی و تجزیه و تحلیل معاملات استارتاپ مشابه است. رایجترین معیارها که در این روش به کار میروند به شرح زیر است:
EV/EBITDA و EV/Sales که EV بیانگر ارزش استارتاپ، EBITDA بیانگر نرخ درآمد قبل از کسر مالیات و استهلاک و Sales هم نشان دهندهی میزان فروش است. یعنی دو نسبت ارزش استارتاپ به نرخ درآمد قبل از مالیات و نسبت ارزش استارتاپ بر فروش را باید محاسبه کنید و با توجه به این دو نسبت مقایسه استارتاپها انجام خواهد شد.
در این روش باید اطلاعات و داده های مقایسه شدنی را بیابید که سختترین کار در این روش است.
ارزشگذاری به روش Book (دفتری)
ارزشگذاری دفتری به ارزش خالص (با کسر بدهی، مالیات و...) شرکت یعنی داراییهای مشهود به عبارتی موارد قابل لمس استارتاپ شما اشاره دارد.
ارزش دفتری هر استارتاپ با کسر ارزش داراییهای نامشهود و بدهیها از ارزش کل داراییهای قابل ملاحظه و قابل لمس محاسبه میشود. این روش برای استارتاپهای نوپا کاربردی ندارد زیرا در اکثر اوقات داراییهای استارتاپ در شروع کار معمولا از نوع داراییهایی نامشهود است تا لزوما داراییهای فیزیکی از قبیل تکنولوژی و فناوری، نیروی انسانی و ... .
ارزشگذاری به روش Liquidation (انحلال)
این روش به ندرت توسط بنیانگذاران مورد قبول قرار میگیرد. همانطور که از اسم این روش مشخص است ارزش استارتاپ را با فرض لغو شرکت و فروش داراییها، پرداخت بدهیها و تقسیم سود سهامداران محاسبه میکنند. در این روش فقط داراییهای مشهود از قبیل کارخانه، املاک، ماشین آلات، تجهیزات، موجودی انبار و تمام آنچه که در زمان کوتاه به پول تبدیل میشود، در نظر گرفته میشوند. بنابراین ارزش خالص شرکت با کسر بدهی ها و ... از فروش داراییها محاسبه میشود. حتی ممکن است نتیجه نهایی منفی شود که در این حالت شرکت بدهکار است.
تفاوت اصلی این روش با روش ارزشگذاری دفتری این است که ارزشگذاری دفتری، داراییها و هزینههای ثبت شده در ترازنامه و کسر استهلاک آنها را در نظر میگیرد اما روش انحلال با فرض لغو شرکت و فروش داراییها پیش میرود. لازم به ذکر است اگر یک شرکت نوپا واقعا مجبور باشد در صورت ورشکستگی داراییهای خود را بفروشد به دلیل شرایط خاص شرکت، داراییها به قیمت پایینتر از ارزش دفتری به فروش میرسند. همچنین ارزشگذاری دفتری نشان دهندهی میزان سرمایهگذاری سهامداران در بیزینس است ولی ارزیابی به روش انحلال، سهامداران مبلغی را پس از لغو و خروج شرکت از بازار دریافت میکنند که از ارزش دفتری در شرایط خاص کمتر است.
ارزشگذاری به روش Discounted Cash Flow (روش تنزیل جریان نقدی)
هنگامی که جریان نقدی استارتاپ مشخص شد به طوری که حتی بتوان جریان نقدی شرکت را در آینده تخمین زد میتوانید از این روش استفاده کنید. پس از تخمین جریان نقدی در آینده که با تخمین هزینه و درآمد بدست میآید، باید آن را به نرخ امروز بدست آورید. دشوارترین کار پیشبینی درآمدها است در صورتی که تخمین هزینهها تا حدودی ملموستر است.
نرخ تنزیل هر چه بیشتر باشد ارزش استارتاپ کمتر میشود. این عدد در کشورهای مختلف متفاوت است ولی آنچه که مشخص است در ایران سرمایهگذار بدون اینکه ریسکی کند سالانه به طور متوسط بین 30 تا 40 درصد سود از طریق بورس، سود بانکی و روشهای ریسک گریز دیگر میتواند بدست آورد پس قطعا نرخ تنزیل بیشتر از این مقادیر است. در ایران نرخ تنزیل از 45 درصد شروع میشود و حتی تا 120 درصد هم مشاهده شده است.
حال با استفاده از مجموع جریانهای نقدی پیشبینی شده و تنزیل آنها به نرخ روز میتوان ارزش استارتاپ را مشخص کرد. برای این کار از فرمولهای زیر میتوان کمک گرفت.
DCF=CF1/((1+r))^1 + CF2/((1+r))^2 + …+CFk/((1+r))^k
CFk= جریان نقدی مورد انتظار در دورهی kام
r = نرخ تنزیل و یا نرخ بهره
k = عدد سال مورد نظر
در این روش موفقیت به میزان دقت در تخمین رشد بلند مدت استارتاپ وابسته است.
ارزشگذاری به روش First Chicago
ارزیابی در این روش در سه فرضیه مورد بررسی قرار میگیرد. فرضیهها به صورت بدبینانه، واقع بینانه و خوش بینانه تقسیم میشوند. سپس هر کدام از این سه حالت در صورت امکان از روش DCF محاسبه میشوند و احتمال وقوع هر کدام در نظر گرفته میشود.
ارزشگذاری به این روش در واقع میانگین این سه فرضیه است. این روش تکمیل کننده روشهای دیگر است و برای استارتاپهایی که به درآمد رسیدهاند کاربرد دارد.
ارزشگذاری به روش venture capital
یکی از روشهای ارزشگذاری استارتاپها و شرکتهای نوپا ارزیابی به روش سرمایه خطرپذیر ( (VCاست. این روش معمولا توسط سرمایهگذاران صورت میگیرد. سرمایهگذار در این روش به صنعت و نوع استارتاپ توجهی ندارد و توانایی استارتاپ برای بدست آوردن سود مورد نیاز خودش را در نظر میگیرد. در روش VC سرمایهگذار نرخ بازگشت مورد انتظار خود را در نظر گرفته و به روش زیر ارزش استارتاپ را محاسبه میکند.
نرخ ROI پیش بینی شده/ارزش نهایی=ارزش استارتاپ پس از جذب پول
ارزش نهایی همان قیمت هدف مورد انتظار فروش استارتاپ است که این عدد بر اساس مدارک موجود به صورت منطقی پیشبینی میشود. حال ارزش شرکت قبل از جذب سرمایه به صورت زیر محاسبه میشود.
مبلغ مورد نیاز استارتاپ- ارزش استارتاپ پس از جذب سرمایه= ارزش استارتاپ قبل از گرفتن سرمایه
تا اینجا با 9 روش ارزشگذاری آشنا شدیم ولی سوال این است که کدام روش بهتر است؟
در ابتدا توجه داشته باشید که تنها روشهایی توسط VC استفاده میشود که قابل مقایسه و پیشبینی باشد و همچنین میزان رقیق شدن سهام، مورد قبول بنیانگذاران باشد.
و حتما به یاد داشته باشید که ارزیابیها چیزی جز برآوردهای رسمی نیستند و ارزشگذاریها هرگز ارزش واقعی شرکت شما را نشان نمیدهد. آنها فقط دو چیز را نشان میدهند.
- چقدر بازار به سرمایهگذاری در استارتاپ شما تمایل دارد.
- چقدر شما توانایی و تمایل به پذیرش آن دارید.
در فرآیند جذب سرمایه شما باید ابتدا در مورد نیازهای خود با سرمایهگذار مذاکره کنید و سپس به مذاکره در مورد رقیق شدن سهام بپردازید. سرمایه بهینه بدست آمده حداکثر مبلغی است که در یک دوره معین اجازه میدهد شما به اهداف تعیین شده خود در پایان آن دوره برسید.
منابع:
https://medium.com/parisoma-blog/valuation-for-startups-9-methods-explained-53771c86590e
پادکست 10صبح
مطلبی دیگر از این انتشارات
عوامل موفقیت استارتاپها
مطلبی دیگر از این انتشارات
راههای یافتن سرمایهگذار برای استارتاپ
مطلبی دیگر از این انتشارات
8 اصل برای طراحی و ارائه پیشبینی مالی استارتاپها