دوستدار ادبیات، ریاضیات و البته ICT/ اگر وقت کنم، سازنده virgool.io/@radiopolicy
ویرایش نخست
خیلی بعید است که برگردم و نوشتههایم را دوباره ویرایش کنم؛ نه اینکه فرصت نکنم، که البته این هم هست، یا نخواهم، اما اگر وقت کنم یا بخواهم هم، خیلی بعید است که بتوانم.
آنچه مینویسم، خیلی وقتها، بیشتر از قلبم میآید تا از مغزم؛ بیشتر از دلم میآید تا از فکرم؛ پشتاش فکر و نقشهای نیست؛ جرقهای در دل یا گاهی جرقهای در ذهن است که روشن میشود و بیقرار، خود را به سر انگشتانم میرساند و مانند شاخه خشک نازکی که شعلهای بر سر دارد، به دنبال هیمهای میگردد تا قبل از خاموش شدن، با آتشی که بر سر دارد، هیمه را بگیراند و بعد، خودش مثل شاخه هیزمی، در آتشِ تازهگرفته، بسوزد - این تصویر را از دوران کودکی در ذهن دارم؛ آن زمان که روزی چند بار، اجاقی که در میانه خانه روستایی پدربزرگ بود، اینگونه روشن میشد تا گرمابخش خانه و وجودمان باشد.
جرقه در دل روشن میشود و صفحه سفید را به آتش میکشد و سیاه میکند، با این حرفها و کلمات؛ و اگر به موقع به صفحه سفید نرسانیاش، خاموش میشود و از یاد میرود.
وقتی نوشتهات را اینگونه نوشته باشی، بار دیگر اگر برگردی، معلوم است که نمیتوانی چیزی به آن اضافه کنی، یا بهترش کنی؛ چون آن حسوحال، آن جرقه و شرری که در دل افروخته بود، دیگر نیست؛ نیست که به کار نوشتن بیاید؛ و حتی به کار ویرایش نوشتهات.
اگر هم در نوشتهات دست ببری، بهترش که نمیکنی هیچ، چه بسا که بدترش کنی؛ حالوهوایاش را خراب کنی، طعم و مزهاش را میگیری...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقطهای بر خطی
مطلبی دیگر از این انتشارات
جزییات پادشاه است