خودسرزنشگری و HSPها
- به عنوان یک آدم بسیار حساس همیشه با حس خودسرزنشی و انتقاد شدید از خودم دست و پنجه نرم کردم و میکنم انگار که خودمو دوست نداشته باشم یا یک صدایی درونم مدام زمزمه میکنه که من کافی نیستم، من باید تغییر کنم و من مقصر هستم، حتی برای کارهایی که اصلا ربطی به من نداشته و مسائل دیگران بوده. این حس آزاردهنده بعضی وقتها واقعا کلافه کننده میشه و غیر قابل تحمل، اما از وقتی فهمیدم که تنها من نیستم توی این دنیا که این حس رو تجربه میکنه آروم تر شدم و با خودم راحتتر کنار میام. شاید این برمیگرده به اون حس آگاه بودن ذاتی ما از احساسات دیگران که این میتونه منجر به مقصر دونستن خودمون بشه حتی در مواردی که هیچ ربطی به اون موضوع نداشتیم. طبیعتا این حس منحصر به آدمهای بسیار حساس نیست و همه ممکنه تجربش کنن اما مثل تمام تجارب و عواطف ما اونو بیشتر و شدیدتر تجربه میکنیم و به همین دلیل باید از خودمون بیشتر مراقبت کنیم تا آسیب جدی نبینیم. من هم میخوام راههایی رو که به خودم در این زمینه کمک کرده باهاتون به اشتراک بزارم امیدوارم براتون مفید باشه:
اولین راه برای بهبود این وضع و خیلی از افکار آزاردهنده دیگه اینه که زمانی که این افکار به ذهن ما حمله ور میشن مکث کنیم و نفس عمیق بکشیم و به خودمون یادآوری کنیم که ما کافی هستیم و لزومی نداره خودمون رو در هر مسئلهای مسئول بدونیم، از اون موضوع یکم فاصله بگیریم و از بیرون بدون سوگیری بهش نگاه کنیم ببینیم آیا ما مسئولیتی در اون مورد داریم اگه داریم که سعی کنیم راهی براش پیدا کنیم اگرم نه که تلاش کنیم که رهاش کنیم چون کنترلی روش نداریم، در غیر این صورت انرژیای برای زندگی برامون نخواهد موند.
دومین راهی که سعی کنیم با خودمون همون طوری که با دیگران رفتار میکنیم برخورد کنیم، یعنی اون مهر و رفتار مهربانانه و درک عمیقی که به دیگران داریم رو معطوف به خودمون کنیم و یادمون نره در وهله اول باید با خودمون رابطه محبتآمیزی داشته باشيم تا از پس زندگی بربیایم. گاهی وقتا انقدر درگیر عواطف دیگران میشیم که خودمونو یادمون میره، ولی میتونیم سعی کنیم به تدریج به خودمون بیشتر توجه کنیم.
و در نهایت یادآوری این نکته به خودمون بسیار آرامش بخشه که ما هم میتونیم اشتباه کنیم و کامل نباشیم، حق داریم گهگاهی ناراحت باشیم یا هیچ کاری نکنیم، اصلا مگه کسی هست که کامل باشه؟ اصلا ممکنه همچین چیزی؟ پس میتونیم سعی کنیم به مرور زمان و اجازه ندیم که سرزنشگر درونمون کنترل زندگی ما رو به دست بگیره و ما خودمون اونو مدیریت کنیم.
این مسئله هم نباید یادمون بره که فراگرفتن هر مهارتی زمان بر هست و باید برای زمانی طولانی تمرین کرد تا در اون زمینه خبره شد، به خصوص ما آدم های بسیار حساس که اکثرمون اون طوری که باید تربیت نشدیم و شناخته شده نیستیم، پس عجیب نیست که فرایند تغییر ذهنیتهای منفیمون زمان ببره.
میتونید برای خوندن مقالات بیشتر به پناهگاه آدمهای بسیار حساس سر بزنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلیل اینکه آدمهای بسیار حساس، از تولد رهبر هستند
مطلبی دیگر از این انتشارات
از بابانوءل و پری دندون و پیترپن و بند انگشتی تا دنیای خاکستری بزرگسالی:
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدمهای بسیار حساس و هوش هیجانی