مترجم و روانشناس
دوست عزیزم عاشقتم، اما امشب نمی تونم باهات بیام بیرون. با احترام از طرف یک آدم بسیار حساس
دوست عزیزم،
از صمیم قلب دوستت دارم، اما امشب نمی تونم باهات بیرون بیام.
دوستت دارم و قدردان محبتت هستم. میدونم که ممکنه اینطور به نظر برسه که دوست ندارم با تو وقت بگذرونم یا ارزشی برای دوستی امان قائل نیستم، و برای "انجام کارهای شخصی ام "دعوتت رو قبول نکردم. این موضوع که برای مراقبت از خودم مجبورم به تو صدمه بزنم قلبم رو جریحه دار می کنه.
ببین اینطور نیست که از ملاقات با افراد جدید می ترسم و یا این که من قلباً تورا دوست ندارم و از لذت بردن خوشم نمیاد.
من عکس هایی از روزهای خوبی که با هم خاطره ساختیم روی دیوار اتاقم زدم. من هم لذت و اشتیاق را در زندگی به اندازه هر کس دیگر دوست دارم.
اما حقیقت این است...
...که من یک آدم بسیار حساس هستم.
افراد بسیار حساس (HSP) ها 20 درصد از کل جمعیت را تشکیل می دهند. آنها محرک ها را از بو و صدا گرفته تا احساسات، عمیقا پردازش می کنند.
بسیار حساس بودن مشکل محسوب نمی شود. طبق گفته دکتر الین آرون، نویسنده کتاب "آدم بسیار حساس" ، این ویژگی به طور طبیعی در بیش از 100 گونه مختلف وجود دارد. این حساسیت با بعضی ابرنیروها مثل شهود قوی، قدرت ادراک فوق العاده و همدلی بسیار بالا همراه است.
اما همه این پردازش های عمیق به این معنی است که من به راحتی و بیش از دیگران تحریک می شوم. مثلا نمی توانم صداهای بلند در رستوران، جمعیت زیاد افرادی که در یک اتاق جمع شده اند تحمل کنم یا اضطراب ناشی از حضور تماشاچیان که برای شرکت در یک همایش اجتماعی جمع شده اند را تاب بیاورم. سخت است که وانمود کنی با این همه محرک مشکلی نداری- مخصوصا وقتی دیگران تجربه ای از آنچه که من حس می کنم نداشته باشند. گاهی اوقات احساس می کنم من تنها کسی هستم که از این همه صدا و رفت و آمد در فشار است.
و هنگامی که عصر مرا به بیرون دعوت کردی- بعد از یک روز کاری طولانی- من اغلب از پردازش اتفاقاتی که از سر صبح برایم پیش آمده خسته ام. و ممکن است از تجربه احساس افرادی که در طول امروز دیدم با اینکه به من مربوط نبود از نظر احساسی کاملا درهم شکسته باشم. (ما بسیار حساس ها در همدلی کردن غرق در احساسات دیگران می شویم انگار که آنها خود ما هستند.) بله من دوست دارم که با شما وقت بگذرانم اما از نظر حسی، روحی و جسمی کاملا احساس فرسایش می کنم.
متاسفم امشب نمی توانم با تو بیرون بیایم.
دوستت دارم.
از طرف دوست بسیار حساس تو.
کشمکش های روابط و دوستی آدم های بسیار حساس
آدم های بسیار حساس هیچ وقت به این فکر کردین که همچین نامه ایی برای دوستانتان بنویسید؟
احساس گناه می تواند در بسیاری از دوستی هایی که HSP ها دارند ، باعث فاصله آنها با دوستشان شود، به خصوص اگر این دوستی ها با افراد غیر HSP باشد. هر وقت که دعوت یکی از دوستانم را برای بیرون رفتن در آخر هفته رد می کنم ذهنم فوراً به این سمت میرود که باید نامه ای خطاب به آنها و برای عذرخواهی بابت اینکه به ایشان نه گفتم بنویسم .من حتی می ترسم اگر به نه گفتنم درمورد دعوت به بیرون رفتن و شرکت در مهمانی ها یا هر برنامه "سرگرم کننده" اجتماعی که برنامه ریزی کرده اند ، ادامه دهم ، ممکن است دوستانم را از دست بدهم. متاسفانه من بیشتر دوستانم را از دست داده ام. چون اکثر اوقات جوابم به دعوتشان به بیرون رفتن با هم منفی است. یا شاید از آنجایی که دوست ندارند پشت سر هم جواب منفی بشنوند پس ریسک نمی کنند که به من پیشنهاد باهم بیرون رفتن را بدهند. راستش من سرزنششان نمی کنم.
اما همچنان در این مواقع احساس تنهایی می کنم.
همراه با حس انزوا، در هنگام ایجاد رابطه دوستی یک حس خودآگاهی به وجود می آید. من هرگز به درستی نمیدانم که افراد چقدر نسبت به رفتار من به عنوان یک شخص بسیار حساس پذیرا خواهند بود. خصوصاً در موقعیت های اجتماعی مانند شام های گروهی بعد از کار در رستوران های شلوغ یا بارهایی که روحیه خوشی برای یک گفتگوی منسجم ندارم.
تا مدت ها از اینکه افراد حساسیت من نسبت به جاهای پرجمعیت، بوهای شدید و صداهای بلند را درک نکنند و مرا فردی عجیب و غریب و زیادی حساس بدانند، دلیل واقعی بیرون نرفتنم را فاش نمی کردم. در این موارد، احتمالاً رد کردن پیشنهادشان از سمت من با خشونت و احساسی بیش از آنچه دوست داشتم همراه می شد. غالباً، صرف نظر از اینکه چه داستانی سرهم می کردم ، دلیل من برای نرفتن فقط بهانه تلقی می شد. عبارت هایی مانند "متاسفم فردا صبح زود کاردارم"، "نه! سرم شلوغ است." و عبارت رایج بین دانش آموزان " ببخشید، درس دارم" بهانه ای بیخود آوردن برای حضور نیافتن در مراسمی که دوست نداشتم.
آنچه دوست دارم دوستانم به عنوان HSP درباره من بدانند
1. بیرون رفتن موضوع تمایل نیست بلکه توانایی است.
من واقعا می خواهم که باهات بیرون بیام و مشتاق حس تعلق و ارتباط با تو هستم. می خواهم که خوش بگذرانم و باتو خاطرات فراموش نشدنی بسازم. واقعیت اینه که وقتی چند ساعت با محرکهای بیرونی محاصره میشم تا چند روز احساس خستگی و بی انرژی بودن می کنم. می خواهم که باهات بیام بیرون و خوش بگذرونم اما این کار ممکنه باعث تخلیه انرژی ام و تا مدتی موجب از دست دادن تمرکزم بشه.
2. ذهن من انرژی کافی برای تحمل تحریک بیش از حد را ندارد.
درحال حاضر من بیشتر ذخیره حسی و مغزی ام را بابت مسئولیت هایم در طول روز صرف میکنم و نیاز به زمانی برای بازیافتن انرژی و سکوت در طول روز دارم. معمولا با ماندن در خانه یا هر مکان که احساس امنیت کنم و با انجام کارهای شخصی به احساساتم سر و سامان می بخشم.
بسیاری از وقایع اجتماعی نظیر مکالمات سریع و چیزهایی که در لحظه توجه زیادی می گیرد مخصوصا در محیط های پرسر و صدا مثل کلاب های رقص و رستوران ها، افراد بسیار حساس را به شدت دچار فرسایش می کند. شخصاً من اصلا از وقت گذرانی در این مکان ها لذت نمی برم. این باعث می شود که اگر می خواهم احساس خوبی داشته باشم و واقعاً لذت ببرم ،معمولاً ترجیح می دهم زمان خود را برای تفریح در محیط های آرام تری صرف کنم.
3. از اینکه نیاز دارم برای انجام هر کار وقت زیادی بگذارم احساس گناه می کنم.
من می دانم که ممکن است خودخواهانه به نظر برسد ، زیرا این امر به معنای صرف زمان کمتر برای افراد دیگر است. گاهی آرزو می کنم کاش من هم مثل تو نسبت به چیزهایی که حساس نیستی حساسیت چندانی نداشتم و می توانستم مانند بسیاری از افراد از یک شب معمولی با دوستانم لذت ببرم. می دانم که بسیاری از فرصت های با هم بودن را از دست می دهم اما مراقبت از روح و روانم برایم در اولویت قرار دارد. ای کاش می توانستید درک کنید که این مسئله ام با شخص شما نیست.
مبارزه با ترس از دست دادن
مورد دیگری که HSP ها ممکن است با آن درگیر باشند، ترس از دست دادن هنگام رد دعوت اجتماعی است. موقعی که دانشجو بودم اینطور بود که شب های شنبه در حالی که بقیه همسن و سالانم مشغول ساختن خاطرات خوش و جوانی کردن با دوستانشان بودند من تنها در اتاقم در خوابگاه می ماندم . از آنجایی که من در بیشتر میهمانی های شبانه و ماجراجویی های خارج از شهر با آنها همراه نبودم از خیلی از مکالماتی که بعد از تعطیلات بین بچه های کلاس بود محروم می ماندم.
هر چه بزرگتر شدم ، دوستانی پیدا کردم که احترام بیشتری به مرزهای من می گذاشتند. گفتن این عبارت " متاسفم اما نمی توانم امشب باهات بیام بیرون" دیگه برایم همراه با احساس گناه برای اینکه برای خودم میخواهم وقت بگذارم یا اصرار برای خوشحال نگه داشتن دیگران همراه نبود. اما حالا دیگر دوستانم مرزهای مرا می شناسند و با اطمینان آنچه برایم مناسب است را انجام می دهم. دوستان حامی همان گروه از دوستان هستند که یک فرد HSP به آن نیاز دارد. دوستان خوب نیازهای شما را درک می کنند و شما را تشویق می کنند که طوری رفتار کنید که احساس راحتی می کنید حتی اگر این به معنی شرکت نکردنتان در میهمانی ها باشد.
برای افراد بسیار حساس، احساس دلتنگی شاید حسی گریز ناپذیر باشد. اما این به این معنی نیست که شما نباید وقت و مکانی را برای مراقبت از خود اختصاص دهید. نیاز های شما به عنوان یک فرد بسیار حساس نیاز به توجه متفاوت و کندتری دارد ، اما یادگیری و احترام به آنها دوست داشتن خودتان است.
دوستانی پیدا کنید که بتوانند به همان شیوه نیازهای شما را برآورده کنند - و در اینصورت خواهید دید که نامه های معذرت خواهی کمتری می نویسید.
نویسنده: پگی لیو
مترجم: پری ناز عبدالحسین زاده
از محتوایی که دارید میخوانید خوشتان میآید؟ در انتشارات پناهگاه آدمهای بسیار حساس مشترک شوید. هفتهای یک مقاله هر سه شنبه. از اینجا مشترک شوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا بسیار حساس بودن بهترین اتفاق است؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
8 عامل اضطراب در تعطیلات برای آدمهای بسیار حساس و راههای مقابله با آن
مطلبی دیگر از این انتشارات
آدم های بسیار حساس عزیز که دوران کودکی سختی داشتید : امیدتان را از دست ندهید!