رشد پس از سانحه: یافتن معنا و خلاقیت در ناملایمات

تاب آوری و قدرت را اغلب می توان از طریق مسیرهای غیر منتظره بدست آورد

نوشته اسکات باری کافمن

برگردان نسیم خوشدل


"رنج یک طوری درست در لحظه‌ای متوقف می‌شود که معنایی پیدا می‌کند ."
ویکتور فرانکل ، جستجوی انسان برای معنا


کینتسوگی یک هنر ژاپنی است با قدمت چندین قرن که ظروف سفالی ترک خورده و شکسته درست را می‌کند. این روش به جای پنهان کردن ترک‌ها ، قطعات شکسته شده را با لاکی مخلوط شده با پودر طلا، نقره یا پلاتین به هم می‌چسباند. وقتی همه تکه‌های سفال دوباره کنار هم قرار گرفتند با این‌که تاریخچه شکستگی خود را همراه دارند، زیبا به نظر می‌رسند.


بسیاری از مردم در این برهه از تاریخ می‌پرسند که آیا هرگز در زندگی شانس دوم خواهیم داشت؟ آیا وقتی تکه‌هایمان دوباره کنار هم قرار گرفتند‌، آیا با وقار و ظرافت بهبود می‌یابیم؟ علم نشان می‌دهد که نه تنها بهبود خواهیم یافت‌، بلکه توانایی انسانی بی‌نهایتی را برای انعطاف پذیری و رشد به نمایش خواهیم گذاشت.

از تاب‌آوری تا رشد

جورج بونانو، روانشناس بالینی در مقاله خود در سال 2004، تصویر گسترده‌تری از واکنش به استرس را مورد بحث قرار می‌دهد. بونانو با توجه به تعریف تاب‌آوری به عنوان توانایی افرادی که یک رویداد بسیار تهدیدکننده زندگی یا آسیب‌زا را تجربه کرده‌اند برای حفظ یک سطح نسبتاً پایدار و سالم عملکرد روانشناختی و جسمی ، منابع تحقیقاتی بسیار زیادی را بررسی کرد که نشان می‌داد تاب‌آوری در واقع رایج است، یک فقدان ساده آسیب شناسی روانی نیست و می‌توان آن را از طریق مسیرهای متعدد‌ و گاه غیرمنتظره به دست آورد. با توجه به اینکه تقریباً ۶۱ درصد از مردان و ۵۱ درصد از زنان در ایالات متحده حداقل یک واقعه آسیب زا را در طول زندگی خود گزارش می‌دهند ، ظرفیت انسانی برای مقاومت و تاب‌آوری قابل توجه است.

در حقیقت، بسیاری از افرادی که دچار تروما می شوند - مانند ابتلا به یک بیماری مزمن یا صعب العلاج، از دست دادن عزیز یا تجاوز جنسی - نه تنها تاب‌آوری فوق العاده‌ای نشان می‌دهند بلکه در واقع پس از واقعه آسیب زا نیز رشد می‌کنند. مطالعات نشان می‌دهد که اکثر بازماندگان سانحه به PTSD (اختلال اضطراب بعد از سانحه) مبتلا نمی‌شوند و تعداد زیادی حتی به رشد ناشی از تجربه‌ی خود اذعان دارند. ریچارد تدسکی و لارنس کالهون اصطلاح "رشد پس از سانحه" را برای ثبت این پدیده ابداع کردند و آن را به عنوان تغییر روانی مثبتی تعریف کردند که در نتیجه مبارزه با شرایط بسیار چالش برانگیز زندگی تجربه می‌شود.

هفت مورد زیر از رشد ناشی از ناملایمات گزارش شده است:

  • قدردانی بیشتر از زندگی
  • قدردانی و تقویت بیشتر روابط نزدیک
  • افزایش شفقت و نوع دوستی
  • شناسایی امکانات جدید یا هدفی در زندگی
  • آگاهی بیشتر و استفاده از نقاط قوت شخصی
  • توسعه معنوی پیشرفته
  • رشد خلاق

مطمئناً، بیشتر افرادی که رشد پس از سانحه را تجربه می‌کنند، ترجیح می‌دهند که آن سانحه بوجود نمی‌آمد و تعداد بسیار کمی از موارد بالا پس از ضربه در مقایسه با مواجهه با تجارب مثبت زندگی، رشد بیشتری را نشان می‌دهند. با این وجود‌، بیشتر افرادی که رشد پس از سانحه را تجربه می‌کنند ،‌غالباً از رشدی که اغلب در نتیجه تلاش برای یافتن معنی برای یک واقعه غیرقابل درک به طور غیر منتظره‌ای اتفاق می‌افتد غافلگیر می‌شوند.

خاخام هارولد کوشنر هنگام تأمل در مورد مرگ پسرش به خوبی اظهار داشت:

من به دلیل زندگی و مرگ آرون، یک شخص حساس‌تر، یک کشیش کارآمدتر، یک مشاور دلسوزتر از آنچه که در گذشته بودم، هستم. اگر بتوانم پسرم را پس بگیرم، در یک ثانیه از همه این دستاوردها دست می‌کشم. اگر بتوانم انتخاب کنم، از تمام رشد و عمق معنوی که به دلیل تجربیات ما پیش آمده است چشم پوشی می‌کنم. اما نمی‌توانم انتخاب کنم.

شک نکنید: تروما دنیای ما را به لرزه در می‌آورد و ما را مجبور می‌کند نگاه دیگری به اهداف و رویاهای عزیزمان بیندازیم. تدسکی و کالهون از استعاره زلزله لرزه‌ای استفاده می‌کنند: ما تمایل داریم به مجموعه خاصی از باورها و فرضیات در مورد خیرخواهی و کنترل پذیری جهان تکیه کنیم و وقایع آسیب زا معمولا آن جهان بینی را خرد می‌کنند چون ادراکات عادی ما را متزلزل می‌کنند و ما می‌مانیم و بازسازی خود و جهان.


اما چه انتخابی داریم؟ همانطور که ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی گفت: "وقتی دیگر قادر به تغییر وضعیت نباشیم، به چالش کشیده می‌شویم که خودمان را تغییر دهیم." در سال‌های اخیر، روانشناسان شروع به درک فرآیندهای روانشناختی کرده‌اند که سختی‌ها را به مزیت تبدیل می‌کنند و آنچه مشخص می‌شود این است که این تغییر ساختار "از نظر روانشناختی لرزه‌ای" برای وقوع رشد ضروری است. دقیقاً وقتی ساختار بنیادی خود متزلزل می‌شود‌، در بهترین موقعیت برای دنبال کردن فرصت‌های جدید در زندگی قرار می‌گیریم.

به همین ترتیب، روانپزشک لهستانی، کازیمیرز دابروسکی اظهار داشت که "از هم‌ پاشیدگی مثبت" می‌تواند یک تجربه تقویتی برای رشد باشد. دابروسکی پس از مطالعه تعدادی از افراد با رشد روانشناختی بالا نتیجه گرفت که رشد شخصیتی سالم اغلب مستلزم از هم پاشیدگی ساختار شخصیت است، که می‌تواند به طور موقت منجر به تنش روانی، تردید به خود، اضطراب و افسردگی شود. با این حال، دابروسکی معتقد بود که این روند می تواند منجر به بررسی عمیق آنچه فرد می‌تواند باشد و در نهایت سطوح بالاتر رشد شخصیت شود.

یک عامل کلیدی که به ما امکان می‌دهد ناملایمات را به مزیت تبدیل کنیم، میزان بررسی افکار و احساسات مربوط به واقعه است. اکتشاف شناختی- که می‌تواند به عنوان یک کنجکاوی عمومی در مورد اطلاعات و گرایش به پیچیدگی و انعطاف پذیری در پردازش اطلاعات تعریف شود - این امکان را برای ما فراهم می‌کند که در مورد موقعیت‌های گیج کننده کنجکاو شویم‌، و این احتمال هست که معنای جدیدی برای اتفاقات به ظاهر غیر قابل درک پیدا کنیم.

مطمئناً، بسیاری از مراحلی که منجر به رشد پس از ضربه می‌شوند، برخلاف تمایلات طبیعی ما برای جلوگیری از احساسات و افکار بسیار ناراحت کننده هستند. با این حال، فقط با دور ریختن مکانیزم‌های دفاعی طبیعی و نزدیک شدن به احساس ناراحتی، مشاهده همه چیز به عنوان تغذیه‌ای برای رشد، می‌توان پارادوکس‌های اجتناب ناپذیر زندگی را در آغوش گرفت و به دیدگاه ظریف‌تری از واقعیت رسید.



پس از یک سانحه، چه یک بیماری جدی چه از دست دادن یکی از عزیزان، طبیعی است که این رویداد را بیش از حد حلاجی کنید، دائما به آنچه اتفاق افتاده فکر کنید، افکار و احساسات را بارها و بارها تکرار کنید. نشخوار غالباً نشانه این است که شما سخت تلاش می‌کنید تا آنچه را که اتفاق افتاده است درک کنید و به طور فعال باورهای قدیمی را درهم می‌شکنید و ساختارهای جدیدی از معنا و هویت را ایجاد می‌کنید.

در حالی که نشخوار فکری بصورت خودکار، مزاحم و تکراری آغاز می‌شود‌، با گذشت زمان چنین تفکراتی منظم، کنترل شده و عمدی می‌شود. این روند تحول مطمئناً می تواند آزار دهنده باشد، اما نشخوار فکری، همراه با یک سیستم حمایت اجتماعی قوی و جایی برای تخلیه عواطف، می‌تواند برای رشد بسیار مفید باشد و ما را قادر سازد تا به مخازن عمیق نیرو و عطوفتی برسیم که هرگز نمی دانستیم در درون ما وجود دارد.



به همین ترتیب، احساساتی مانند غم، اندوه، عصبانیت و اضطراب پاسخ‌های رایج به سانحه هستند. به جای تلاش برای مهار یا "مدیریت" آن احساسات ، اجتناب از تجربه - اجتناب از افکار، عواطف و احساسات ترسناک- به طور متناقضی اوضاع را بدتر می‌کند، این باور ما را تقویت می‌کند که جهان ایمن نیست و پیگیری اهداف ارزشمند بلند مدت را دشوارتر می‌کند. از طریق اجتناب تجربی، ما ظرفیت‌های اکتشافی خود را تعطیل می‌کنیم، در نتیجه فرصت‌های زیادی را برای ایجاد تجارب و معانی مثبت از دست می‌دهیم. این موضوع محور اصلی درمان به روش پذیرش و تعهد (ACT) است، که به افراد کمک می‌کند تا "انعطاف پذیری روانشناختی" خود را افزایش دهند. با پذیرش تاب‌آوری روانشناختی، ما با کاوش و گشودگی با جهان روبرو می‌شویم و بهتر می‌توانیم در برابر وقایع به نفع ارزش‌های برگزیده‌مان واکنش نشان دهیم.

یک مطالعه توسط تاد کشدان و جنیفر کین را که در آن نقش اجتناب تجربی را در رشد پس از سانحه یک جامعه نمونه از دانشجویان دانشگاه ارزیابی کردند در نظر بگیرید. در این جامعه، بیشترین آسیب‌های گزارش شده شامل مرگ ناگهانی یکی از عزیزان‌، تصادف وسایل نقلیه موتوری، مشاهده خشونت خانگی و بلایای طبیعی بود. کشدان و کین دریافتند که هرچه پریشانی بیشتر باشد، رشد پس از سانحه نیز بیشتر خواهد بود، اما فقط در افرادی که سطح اجتناب تجربی کمی داشتند. کسانی که پریشانی بیشتر و تکیه کمی به اجتناب تجربی داشتند، بالاترین سطح رشد و معنی را در زندگی گزارش کردند. این یافته برای کسانی که به اجتناب تجربی متوسل می‌شوند برعکس شد و پریشانی و اضطراب بیشتر پس از سانحه با سطوح پایین‌تر رشد و معنای کم عمق‌تر زندگی همراه بود. این مطالعه به منابع در حال رشد می‌افزاید که افراد با سطح اضطراب پایین همراه با سطح پایین اجتناب تجربی (مثلا، سطح بالایی از انعطاف پذیری روانشناختی) بهبود کیفیت زندگی را گزارش می‌دهند. اما این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که معنای زندگی نیز افزایش یافته است.

افزایش معنای زندگی می تواند غذای خوبی برای بیان خلاق احساسات باشد.

ساختن از تروما

پیوند بین عیب و خلاقیت سابقه طولانی و برجسته‌ای دارد‌، اما اکنون دانشمندان شروع به کشف راز این پیوند کرده‌اند. ماری فورگارد، روانشناس بالینی از مردم خواست استرس‌زا ترین تجربه زندگی خود بیان کنند و مشخص کنند کدام یک بیشترین تأثیر را داشته‌اند. لیست حوادث ناگوار شامل بلایای طبیعی، بیماری، تصادف و حمله بود.

فورگارد دریافت که شکل پردازش شناختی برای توضیح دادن رشد پس از ضربه بسیار مهم است. اشکال سرزده نشخوار باعث کاهش مناطق مختلف رشد شد، در حالی که نشخوار عمدی منجر به افزایش پنج حوزه رشد پس از سانحه شد. دو مورد از این حوزه‌ها - تغییرات مثبت در روابط و افزایش درک از امکانات جدید در زندگی فرد - با افزایش درک رشد خلاقانه همراه بودند.

توبی زاوسنر در کتاب خود وقتی دیوارها در می‌شوند، خلاقیت و بیماری درحال تحول، تجزیه و تحلیل خود را از زندگی‌نامه نقاشان برجسته‌ای که از بیماری‌های جسمی رنج می‌بردند، ارائه داد. زاوسنر نتیجه گرفت که چنین بیماری‌هایی بوسیله ترک عادت‌های قدیمی‌، تحریک عدم تعادل‌ و واداشتن هنرمندان به ایجاد استراتژی‌های جایگزین برای رسیدن به اهداف خلاقانه خود، منجر به ایجاد راهبردهای جایگزین برای هنر آن‌ها می‌شود.

روی هم رفته‌، تحقیقات و حکایات منفعت فوق‌العاده بالقوه هنر درمانی یا نوشتن بیانی برای کمک به تسهیل روند بازیابی پس از ضربه را پشتیبانی می‌کنند. نشان داده شده است نوشتن فقط برای پانزده تا بیست دقیقه در روز درباره موضوعی که باعث تحریک احساسات شدید (نوشتن بیانی) شده است، به افراد کمک می‌کند از تجربیات استرس‌زای خود معنا درست کنند و احساسات منفی و مثبت خود را بهتر بیان کنند.

می‌دانم که در این لحظه اوضاع چقدر دشوار به نظر می‌رسد و ممکن است دوباره درست شدنمان خیلی دور به نظر برسد. با این وجود ، آخرین تحقیقات در مورد رشد پس از سانحه می تواند امیدوارکننده باشد که ما احتمالاً قوی‌تر، خلاق‌تر و با معنای عمیق‌تری از گذشته ظاهر خواهیم شد.


درباره پناهگاه

ما یه اجتماع هستیم که تلاش می‌کنیم درباره آدم‌های بسیار حساس مقاله‌های خوب تهیه کنیم. در انتشارات پناهگاه ما اطلاعات ارزشمندی درباره آدم‌های بسیار حساس پیدا خواهید کرد.

دوست داری بدونی بسیار حساس هستی؟ پرسشنامه اینجاست

اینستاگرام پناهگاه

گروه تلگرام پناهگاه