راهبر جذب استعداد علیبابا • مدیر سابق منابع انسانی پینکت • دوستدار توسعه
تو را چه به منابع انسانی!
بعد از نزدیک ۲ سال ایمان را میدیدم. آمده بود تهران برای باقیماندهی کلاسهای حضوریش در دانشگاه که تمام کند و پروژهها را تحویل دهد و مجدد برگردد علیآباد. دورکار است؛ در بخش بازارپژوهی (یا به قول خودشان مارکتریسرچ) اسنپ مشغول است. بعد از خوشوبشهای معمول دوستانه، نوبت رسید به سوال: «چه خبر؟ چه کار میکنی؟ کجا مشغولی؟»...
ایمان را از زمان لیسانس و خوابگاه میشناسم. او هم مثل من همیشه یک پایش در سالن ورزشی خوابگاه و دانشگاه بود برای والیبال! همین والیبال بازی کردن باب آشنایی و دوستی و بعدها هماتاقی شدن ما شد. انصافا هم پسر بسیار خوشاخلاق و باصفایی است.
برگردیم به سوال؛ «چه خبر؟ چه کار میکنی؟ کجا مشغولی؟»
قدمزنان در حال پیمودن خیابان کارگر شمالی بودیم. به پیشنهاد من قرار شده بود نیمساعتی قدم بزنیم و صحبت کنیم و بعد برگردیم برای تماشای فیلمی در سینما. گفتم: «چند روزی است که در پینکت مشغول شدم.» گفت: «عه، به سلامتی. کدام بخش؟» گفتم: «منابع انسانی.» درخت خزانزده شد! با نگاه، لحن و صدایی که اوج تعجب در آن هویدا بود، پرسید: «منابع انسانی؟! تو چه ربطی به منابع انسانی داری؟» از شدت تعجبش من هم یک لحظه وا ماندم که آیا واقعا تغییر شغل دادهام یا نه! این سوال را در جلسه مصاحبه پینکت هم از من پرسیده بودند. آخر، من تا قبل از آن هیچ کجا به صورت رسمی مسئول منابع انسانی نبودم.
گفتم درست است که من تا حالا عنوان شغلی منابع انسانی نداشتهام اما در ۳ سال گذشته، تمام کارهایی که در مؤسسه دانشبنیان هدایت تخصصی رضوان شریف (یک تریلی اسم!) انجام دادهایم، مربوط به منابع انسانی بوده است؛ چه کاروژه که پلتفرم کارآموزی دانشگاهی بود، چه بعد از آن کارینو که پلتفرم استخدام بر مدل کارورزی بود (و به فراخور نیاز مسئول تعدادی از جلسات مصاحبهاش بودم) و چه رهنشان که مسابقهای مسالهمحور بوده با هدف توانمندسازی و جذب نخبگان، دانشجویان و فارغالتحصیلان به شرکتهای فناور و هدایت آنان به سمت حل مسائل کشور. اصلا فلسفه وجودی مؤسسه، آموزش و توانمندسازی منابع انسانی در کشور بوده است. تجربههای منتورینگ و فعالیت در شتابدهنده که بماند. من بسیار بیشتر از چیزی که از ظاهرش پیداست، در حوزه منابع انسانی فعال بودهام، ادبیات آن را درک میکنم و از چالشهای آن به خصوص در جذب و استخدام آگاهم.
ضمن اینکه در دوران دانشجویی، بارها تیمهای دانشجویی را هدایت کردم، دبیر انجمن بودم، در بسیاری از انجمنها، کانونها و تشکلهای دانشجویی در سطح کشور فعال بودم و مسئولیت بسیاری از رویدادها با من بوده است. علاوه بر این، ۴تا از استارتاپهایی که تاکنون داشتهام فقط و فقط به دلیل مشکلات مربوط به منابع انسانی شکست خوردهاند و اهمیت این حوزه را نه به صورت تئوری، که در عمل با پوست و گوشت و خونم (توجه: نویسنده اینجا از آرایه اغراق استفاده کرده است) لمس کردهام!
البته تا این حد با جزئیات نگفتم اما ایمان به نشانه تایید سری تکان داد. این گفتوگو، نقطه شروعی شد برای من که فکرم متمرکز به این مساله شود؛ چرا منابع انسانی در کشور ما انقدر ضعف دارد؟ چرا در بسیاری از سازمانها منابع انسانی جایگاهی ندارد یا جایگاه آن فقط در اسم است؟ چرا در بسیاری از سازمانها کماکان منابع انسانی با واحد اداری یکی است؟ بدتر از آن، چرا بسیاری از سازمانها واحد منابع انسانی ندارند؟ چرا منابع انسانی در ذهن بسیاری از افراد معادل واژه استخدام است؟
اما جدا از ضعفها و سوالات بیپاسخ، دلیل دیگری که به سمت منابع انسانی آمدم، چالش آن بود. من عاشق مواجهه با چالشم و شاید پرچالشترین حوزه در سازمان، منابع انسانی باشد؛ میپرسید چگونه؟ باید بگویم در بقیه واحدهای سازمانی اهداف مشخص است و مسیر رسیدن به آنها نیز تاحدی واضح (با محقق شدن یا نشدن اهداف کاری ندارم)؛ همین باعث میشود که خلاقیتت چارچوب بگیرد. اما در منابع انسانی تو با انسان طرفی؛ با کاملترین و پیچیدهترین پدیده این جهان؛ و به قول پرویز پرستویی اینجا برای هر فرد یک راه هست برای رسیدن به خدا؛ نسخه ثابت و واحدی وجود ندارد. پس حد توان و خلاقیت تو هم به همان اندازه بزرگ میشود.
نکته جالب پایانی؛ چندماه قبل در انتهای آبان ۱۴۰۰ توئیتی زده بودم با این عبارت:
وقتی خودم در چنین جایگاهی قرار گرفتم، آن هم به صورت کاملا اتفاقی، مطمئن شدم که هیچ چیز در این جهان اتفاقی نیست :)
به تاریخ ۱۷ تیرماه ۱۴۰۱ هجری خورشیدی
مطلبی دیگر از این انتشارات
قرارداد کار خوب، چه ویژگی هایی دارد؟
مطلبی دیگر در همین موضوع
یا مثلاً چگونه مدیر محصولِ بهتری برای تیم باشیم؟
بر اساس علایق شما
موسیقی و شخصیت