دبیرتحریریه دنیای کودکان آی قصه/ نویسنده/
قصهساختن به مثابهی «بازی»!
برای من همیشه «قصه ساختن» مثل یک بازی بوده؛ چه اون موقع که تنها فرزند خانواده بودم و از سر بیحوصلگی زیر آسمون ابری مینشستم و برای ابرها قصه میساختم و چه الان که بزرگتر شدم و برای بچهها قصه مینویسم.
اینجا میتونید قصههایی که برای بچهها نوشتم رو توی آیقصه ببینید :)
به جرات میتونم بگم اگه الان از من بپرسن بهترین بازی دوران بچگیت چی بوده؟ تمام ذهنم رو میگردم تا شاید تفریح یا بازیای به جز قصهساختن پیدا کنم و در انتها، چیزی دستگیرم نمیشه و میگم «قصه بازی»!
کودکی و دنیای خیالی قصهها
چند وقت پیش، یک خانم معلم به یکی از قصههای من انتقاد کرد و گفت: «خیلی رویاپردازانهست و دختر من بعد از شنیدن قصههای شما غرق در دنیای خیالی میشه و من این اتفاق رو دوست ندارم.»
یاد جملهای که براندو اسکایهورس* در ورکشاپ نویسندگی خلاقش گفته بود، افتادم: «قصههای ما همون رویاهامون هستن که با نوشتنشون، دیگران رو به اونها دعوت میکنیم.»
راستش نمیدونستم باید به اون خانم معلم چی بگم؟! شاید به نظر خیلیها زندگی در رویاها و دنیای خیالی، کار بیهودهای باشه؛ اما من خوشحالم که با قصهام یک نفر رو از دنیای واقعی دور کردم و به دنیای خیالی خودش بردم؛ درست همون چیزی که در بچگی رویای خودم بود!
چطور قصهساختن رو تمرین کنیم؟!
اینکه گفتم «قصه ساختن» برای من مثل یک بازی بوده و هست، شاید عجیب به نظر برسه! دوست دارم یکی از روشهای قصهبازی که در بچگی انجام میدادم رو اینجا بنویسم:
توی این بازی اول باید از بین حرفهای اطرافیان چند کلمه بیربط رو انتخاب کنیم و بعد سعی کنیم در کمترین زمان با اون کلمهها یک قصه کوتاه یا بخشی از یک قصه رو بسازیم.
مثلا:
کلمهها: گرما، فیلادلفیا، دسته چک، جام جهانی!
مدت زمان: ۱ دقیقه
قصهبازی من: «رومینا باید قبل از شروع گرمای تابستون خودش رو به فیلادلفیا میرسوند تا یک برگ از دسته چک هانی رو ازش بگیره. ما برای خرید بلیت بازی ایران در جام جهانی به پول بیشتری نیاز داشتیم!»
شما هم اگه دوست داشتید این تمرین رو انجام بدید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
غذا را به فرزندمان زهر نکنیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناظر روی نیمکت
مطلبی دیگر از این انتشارات
اضطراب کودکان را شوخی نگیرید