نشریه فرهنگی، هنری و ادبی ایماژ
سمفونی سقوط نقدی کوتاه بر فیلم منتخب تار (Tár)
نویسنده: احسان رضایی
'Music is movement, always going somewhere, shifting, and changing, and flowing from one note to another. And that movement can tell us more about the way we feel than a million words can.'
-Leonard Bernstein (Tár)
تار (Tár) سومین اثر کارگردان و نویسنده معروف آمریکایی ،تاد فیلد، میباشد که اولین بار یک سپتامبر 2022 در ونیز منتشر شد. تار روایت درامی از زندگی و زوال رهبر ارکستری به نام لیدیا تار، که توسط کیت بلانشت به تصویر کشیده شده است. از دیگر بازیگران حاظر در این فیلم می توان به: نوئمی مرلان، نینا هوس، جولیان گلاور و مارک استرانگ اشاره کرد. بلانشت با بازی در این فیلم توانست بهترین بازیگر زن در دو جشنوارهی ونیز و گلدن گلوب شود، همچنین تار جایزهی بهترین فیلمنامه و فیلم درام در جشنواره گلدن گلوب را نیز در کارنامه دارد.
در این اثر، کیت بلانشت نقش شخصیت اصلی، آهنگساز و رهبر تخیلی ارکستر مشهور جهان «لیدیا تار» را بازی میکند که در اوج شهرت و موفقیت خود، خطاها و عادت های اشتباه او به تدریج نمایان می شود. این اتفاق شروع چالش های بسیاری یرای اوست که تا ترد شدن از اجتماع نیز پیش میرود که این فیلم در این فضا حرف خود را بیان می کند. تاد فیلد طی مصاحبهای اذعان داشته که فیلمنامه ی این فیلم را تنها و تنها برای بلانشت نوشته و اگر او این نقش را نمیپذیرفت فیلمی به نام تار وجود نداشت، اما انتخاب بازیگر تنها حساسیت کارگردان نبوده. جزئیات بسیاری در شخصیت پردازی، نحوه فیلم برداری، فضای سکانس ها و موسیقی فیلم به کار رفته که در حین تاثیرگذاری بسیار، از دیدگان مخاطب نیز پنهان است و این نکته از نقاط مثبت و غیرقابل انکار فیلم می باشد.
17 دقیقه ی ابتدای فیلم، از مهمترین سکانسها، برای معرفی نقش اول فیلم میباشد که اطلاعات زیادی را از شخصیت لیدیا تار در ذهن مخاطب هک می کند. شخصیتی خودساخته، مستقل، مصمم، با پرستیژ، حرفهای، چیرهدست در موسیقی و البته مغرور و خودپسند. علاوه بر این نحوهی بیان و اجرای این سکانس در معرفی شخصیت تار نقش بسزایی داشته، صدایی رسا، ادای منقطع کلمات و جملات و انتخاب هوشمندانه ی کلمات، همگی از عواملی است که شخصیت تاد را در ذهن مخاطب به زنی خاص و منظم تبدیل میکند که انتظار میرود کنترل کامل بر همه ابعاد زندگی خود دارد، اما همیشه بحران از جایی میرسد که انتظار نمیرود.
حال که مخاطب، لیدیا تار را بانویی آهنین و حرفهای با موفقیت های بسیار بزرگ (از جمله دریافت چهار جایزه بزرگ موسیقی جهان یعنی امی، گرمی، اسکار و تونی و رهبری ارکستر برلین) می داند، کارگردان با نشان دادن بحرانهایی رایج در شخصیت لیدیا تار مانند تضادهای شخصیتی، رازهای تاریک سالهای پیش، آشفتگیهای زندگی خصوصی و ارتباطات او در عرصهی حرفه ایش، مخاطب را به همزاد پنداری با وی وا میدارد و این نکته از نظر نویسنده مهمترین نکتهی اثر گذار بر مخاطب است. میتوان گفت همزاد پنداری غایت نهایی هر فیلمسازی است، به اینگونه که مخاطب را ایجاب کند تا خود را در شخصیت فیلم ببیند، یا احساس اشتراک با او کند و در فضایی قرار گیرد که هرگز نبوده و چیزهایی را تجربه کند که هرگز تجربهایی از آن نداشته. اما جدا از ویژگی داستانی فیلم میبایست به نحوه بازی بینظیر کیت بلانشت نیز اشاره کرد، میمیک چهره ی سرد و بی روح شخصیت لیدیا تار، نگاههایی محو و در عینحال سریع و ناگهانی، بازی با پلک و ایجاد صدایی محکم و تو پر با مکثهایی به موقع، بازی منحصربهفرد و خیرهکنندهای ارائه میکند. در صحنهی گفتوگوی او با گوپنیک، او صدای نت بتهوون را چندبار پشت سر هم برای او اجرا و تشریح میکند، با حرکت سریع و قاطع دستهایش که موید اطمینان او از دانستههایش است. توانایی خارقالعاده کارگردانی و فیلمنامهنویسی فیلد را این واقعیت نشان میدهد که در یک صحنه، میتواند بیرحمانه به نکات پوچ و به اصطلاح خاکستری شخصیت اشاره کند.
اگر به نقد فیلم و سریال علاقهمند هستید، نشریه ایماژ را از دست ندهید.
نکته قابل توجه دیگر چینش دیگر اعضای تیم بازیگری فیلم تار میباشد که نشان دهنده ظرافت نظر تاد فیلد در انتخاب بازیگرانش است، بازیگرانی که همه در راستای تحقق نقشآفرینی قوی بلانشت هماهنگ شدهاند؛ از نومی مرلانت فرانسوی در نقش فرانچسکا لنتینی دستیار تار گرفته تا نینا هوسدر نقش شارون گودنو. مارک استرانگ نیز در نقش الیوت کاپلان شخصیت متفاوتی را از خود به ثبت رسانده است. تمام عوامل فوق به خط اصلی داستان کمک میکند تا مخاطب، لیدیا تار را اسطورهای بشناسد که علیرغم تواناییهای فوقالعاده اش، در حل بسیاری از مشکلات درونی خود ناتوان است، اما باید معترف بود که در این دو ساعت و سی و هشت دقیقه، تآثیرگذاری فیلم در یک سوم آخرش رفته رفته کاهش می یابد و مخاطب را مانند قبل کنجکاو نگه نمیدارد، هرچند در دفاع میتوان گفت مخاطب قسم بزرگی از داستان را دانسته و میتواند به نتیجه گیری نزدیکی برسد.
همانطور که پیشتر گفته شد. تاد فیلد سعی داشت چهرهای سرد و بی روح از شخصیت لیدیا تار نشان دهد. انتخاب فلوریان هافماینستر به عنوان فیلمبردار توانست کمک به سزایی به تاد فیلد کند. با توجه به سابقهی وی در فیلم هایی همچون آرزوهای بزرگ یا دریایی آبی عمیق و همچنین با توجه به محوریت موضوع فیلم، از نظر نویسنده هافماینستر تنها گزینهای بود که تاد فیلد میتوانست فیلمبرداری کارش را به او واگذار کند. فیلمبرداری های مستقیم با قاب هایی خشک و ساده و در عین حال خلاقانه توانسته بازی کیت بلانشت را جذابتر کند.همچنین نماهای واید شات های بسیاری توسط فیلمبردار به کار رفته که با توجه به فضا سازی فیلم کمک کنندهی بزرگیست. تمام این ریزنگریها در فیلمبرداری بی فایده نبوده و مخاطب به راحتی جدیت هر سکانس را در خود حس میکند که نکتهی تاثیرگذاریست.
اما جادوی فیلم تار تنها به اینها منحصر نمیماند، از دیگر عواملی که شاید در نظر مخاطب آنچنان به نظر نرسد، فضا سازی فیلم است. این نکته را باید دانست که موضوع و پردازش خوب خط داستانی فیلم، ضامن تأثیرگذاری آن بر مخاطب نمی باشد، بهترین موضوعات اگر در فضای نامتناسبی قرار بگیرند تأثیرشان را میتوانند به کلی از دست دهند. در شخصیت لیدیا تار آراستگی ظاهری او، مدل مو های صاف، پوشش رسمی، منظم و مطابق مد او در ابتدای فیلد بر تثبیت شخصیت او، هم بر دیگر نقشها و هم بر مخاطب خود میافزاید اما با ادامه روند فیلم و سکانسهای پایانی، فیلم فضای کاملا متفاوتی را به مخاطب ارائه میدهد. همراه با زوال شخصیت لیدیا تار و انحطاط آن بانوی آهنین، به تدریج شاهد پوشش سادهتر شخصیت لیدیا تار و مدلی روزمره تر از او هستیم، همچنین در ادامه شاهد بازی با طیفهای رنگی مختلف در پس زمینه سکانس های فیلم هستیم، استفاده از طیف رنگ های سرد به خوبی توانسته فضای جدی برخی از سکانس ها را برای مخاطب تداعی کند.
آخرین اثر تاد فیلد را علیرغم معایبی مانند عدم جذابیت عمومی، دور شدن از روند سینمایی و بعضا پرداختن بیوگرافی گونه و مستندانه به شخصیت لیدیا تار و یکسان برخورد کردن فیلمنامه با برخی از وقایع فیلم، توانسته با یک خط داستانی قوی و چالش برانگیز همراه با جزئیات بسیاری در شخصیت پردازی، نحوه فیلم برداری، فضای سکانس ها و... اثری بیبدیل بر قشر هدف خود بگذارد و به یکی از مدعیان اسکار امسال تبدیل شود.
دانـــــــلود رایــــــگان شــــــماره اول ایــــــــماژ
مطلبی دیگر از این انتشارات
جست و جو
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوای خنیاگران چهار اقلیم: نگاهی بر ریشههای موسیقی نواحی ایران و ردپای آن بر فرهنگ امروز ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
رنسانس و شکوه نظریههای موسیقی: تحولات در مفهوم مُد