نشریه فرهنگی، هنری و ادبی ایماژ
میان پرده
{ یک اسپین-آف از تابلو دوم }
تلفن علی شمس در خدمت ریچارد شکنر
{ آورده اند که پس مکالمه علی شمس با شخص نامعلومی، تلفن همراه او در حالی که بوق آزاد را تجربه میکرد نجواهایی را در خود ذخیره نموده که شاید شنیدن یا خواندنشان نامرتبط با آنچه بر سر شمس در آن شب طوفانی آمد نباشد. گوینده نجواها خود را امیرحسین کرونی معرفی کرده است } :
کرونی :
سیر تاریخی گونه انسان را شاید بتوان داستان شرح و بسط فردگرایی نامید. فردیت انسان شاید مثل زمانه ما در نقطه مرکزی زیست بشر نبوده باشد اما همیشه مثل روحی تنشه، چشم هایی را انتظار میکشیده که تنها و یکه، به او چشم بدوزند. فردیتِ انسان ها و فرهنگ کناره گزینی از اجتماع، کم کم جای زندگی های اجتماعی شلوغ را گرفت و انسان به عمیق ترین گوشه های ذهنش پرتاب شد. حالا او فرصت بیشتری داشت تا خودش را از نو بسازد. تکه هایی که به او ضمیمه شده بود را دور بریزد و آنچه را خودش میپسندد به خود بیافزاید. بت هایی که محیط و اجتماع برایش آراسته بودند یکی یکی فرو می ریختند و او حالا میتوانست از این فروریختن و آنچه بر جای گذاشته، بتی تازه بیافریند که منحصر به خودش است. بشر حالا تنها به ضرورت درونی خودش لبیک میگوید و اهداف جمعی تنها زمانی برایش معنی میدهد که در راستای فردیت و خواست خودش باشد. این اتفاق تَنشی عظیم را بین نظم حاکم و خودانگیختی هر فرد ایجاد میکند. اصل عام از دست میرود و اصل های خاص جان میگیرند. البته نمیتوان مطلقا فردیت را از اجتماع جدا دانست. در این گفتمان هر انسان فردی است یگانه و خاص و در عین حال عضوی از جامعه ای که او نمایندگی اش را دارد. هر قدر هم مطالبات جامعه و فرد متفاوت به نظر برسد، این دو جدایی ناپذیرند. اجرا به معنایی که جلوتر شرح اش بیان میشود میتواند یکی از ساحت هایی باشد که فردیت فرد با اجتماع وارد دیالوگ میشود. ما در اینجا با شرح ایده شکنر درباره اجرا و تطبیق آن با نظریه دستگاه روانی فروید قصد داریم تا این حرکت به سوی فردیت را تا حدی در شیوه های اجرایی نمایش های امروز دنبال کنیم.
نظریه دستگاه روانی فروید استوار بر سه پایه اساسی است. فروید در این نظریه سه عاملیت روانی فعال را که هر کدام اصول سامان بخش خاصی دارند را به ما معرفی میکند و در نهایت انگیزه و عملی که از هر فرد سر میزند
تحت تاثیر این سه عاملیت است:
من، ابر من و نهاد: (id)، (ego) (super-ego)
نهاد مشتمل است بر هرچیز موروثی، حاضر در بدو تولد، نهفته در سرشت. بنابراین مخصوصا شامل غرایز میشود
دومین عاملیت دستگاه روانی، «من» است که نقش واسط میان «نهاد» و جهان خارج را به عهده دارد.
در نهایت به «ابر من» میرسیم که آن را میتوان نماد محیط و جامعه دانست و آگاهی و آرمان ها در آن جای میگیرند. هر «من» در کشمکشی دائمی میان «نهاد» و «ابرمن» خود قرار دارد و در واقع این «من» باید بتواند مقتضیات هر دو را با هم وفق دهد. در آن صورت میتوان گفت که کنش آن به جاست.
شکنر در نظریه اجرا در تناظر با دستگاه روانی فروید نموداری را پی میریزد که در فهم فلسفه او در درک مفهوم اجرا ما را یاری میکند. شکنر در دو سمت نمودارش بازی و آیین را قرار میدهد و در میان آنها تئاتر جای میگیرد. بازی در اینجا متناظر با همان نهاد است و آیین همسو با ابرمن. بازی خصلتی رها و بی قید دارد، بسیار منعطف است و میشود گفت چارچوب مشخصی ندارد مثال آن میتواند بازی کودکان باشد که تقریبا هیچ قید و بندی ندارد و تا جایی ادامه دارد که نهاد آنها را راضی کند. در مقابل اما آیین بسیار چارچوب مدار است. عده ای در زمانی خاص برای هدفی خاص آیین را برای هدفی مشخص به جا می آورند. در این میان تئاتر از هردو سو چیزی برمیدارد و میشود آنچه ما در قالب اجرا روی صحنه ها می بینم. شکنر تمام این دایره وسیع را اجرا میداند و تعاریف مشخصی از درام، متن، تئاتر و اجرا به دست میدهد. او رابطه آن ها را با دیاگرامی ترسیم میکند و مهمترین بخش این تصویر و تعاریف او در وافق همان درز های هستند که این بخش را به هم مرتبط میکنند.
درام(نمایشنامه): کوچکترین و فشرده ترین دایره. پارتیتور، سناریو، دستورالعمل، طرح یا نقشه. درام را میتواند مستقل از فرد یا افراد حامل آن از جایی به جایی یا از زمانی به زمان برد.
متن: رمزگان اصلی و پایه رویدادها؛ همهی چیزی که می تواند از زمانی به زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر منتقل شود. متن از فردی به فرد دیگر منتقل میشود و فرد انتقال دهنده تنها یک پیک صرف نیست. فرد انتقال دهنده باید متن را بشناسد و بتواند آن را به دیگران آموزش دهد. این آموزش میتواند آگاهانه باشد یا از طریق همدلی و تحکم صورت بگیرد.
تئاتر: رویدادی که گروه خاصی از اجراکنندگان نمایش میدهند، آنچه اجراگران عملا حین اجرا انجام میدهند. تئاتر پدیده ای انضمامی و بی واسطه و معمولا تجلی یا بازنمایی نمایشنامه و/ یا متن است.
اجرا: پهناورترین و نامشخص ترین صفحه دایره ای شکل. کل مجموعه رویدادها که از آنها با بی توجهی عبور میشود؛ منظومهی رویدادهایی که در میان اجراکنندگان و نیز مخاطبان، از لحظهی ورود نخستین تماشاگر به قلمرو اجرا- محوطه ای که تئاتر در آن رخ میدهد- تا لحظه خروج آخرین تماشاگر اتفاق می افتد.
( شکل ثبت شده روی صفحه موبایل آقای شمس )
شکنر در ادامه فرهنگ های نمایشی را به دو گونهی جفت درام- متن و تئاتر- اجرا تقسیم میکند. در هر دو گونه فرهنگی جفتی که غائب است در نهایت ناموکد باقی می ماند و به آن پرداخته نمیشود.
شکنر در روکیردی کاملا فردگرایانه فرآیند صحنه بندی نمایشنامه را به داربستی تشبیه میکند که به محض شکل گرفتن دیالوگ ها قابل برچیدن است. او هنر را نه در قلمرو تقلید از آنچه هست، بلکه در قلمرو امکان ها جست و جو میکند. شکنر کار کسانی که به اجرای نمایشنامه دست میزنند را صحنه بندی آن متناسب به زمان و مکان فعلی میداند و تقلید از آنچه نویسنده احتمالا آن را مجسم کرده است را نفی میکند. آنچه در نهایت اتفاق می افتد نوعی خوانش فردی بسیار آزاد از متن-درام هاست که در قالب تئاتر- اجرا ها با دست ورزی سازندگانش به اثری یکه و تکین تبدیل میشود. درزهایی که بین هر محدوده قرار دارد با این نگرش لحظه به لحظه گشوده تر میشود و تنفس بین فضا ها ممکن تر. این نگاه تا آنجا پیش خواهد رفت که مرز وضعیت تماشاگر بودن و اجراگر بودن کاملا مخدوش میشود و تماشاگران اجراگر میشوند و بالعکس. حال شخصیت ها به واسطه متریال های بی پایانی که از هر فرد به دست می آورند آنقدر تنوع مییابند که در نهایت هیچ برداشتی از آنها ذره ای شبیه نباشد.
در پایان میتواند گفت در نمودار متناظر شکنر بر نظریه فروید، آنچه در اجرا در این زمان و مکان خاص در حال رخ دادن است حرکت بی مهابای فرد/اجراگر به سمت نهاد/بازی است. سویه ای که رهایی و دست و دلبازی بیشتری برای تشخص هر فرد قائل است و دور زدن امکان سیر در مدار بزرگتری از امر خلاقه را میسر میکند. بی شک در این فضای فردگرایانه در جغرافیای اجرا، اقبالِ بیشتر با متن هایی است که کمتر مانع شکل گیری این نگاه فردی به خود شوند و برای فرد/اجراگر قید و بند های امر و نهی کننده وضع نکنند. حتما یکی از دلایل اصلی باقی ماندن متن های کلاسیک هم نادیده گرفتن قفل و زنجیر های آنها بوده است.
{ در پایان روایت نیز آوردند پخش نجواها در محضر هیچ کارآگاهی مسمرثمر به واقع نیامد و شمس هیچ گاه پیدا نشد ، و البته، گوینده و نویسنده نجوا عنوان اظهاراتش را
فردیت در منتها الیه اجرا
یا فرد/اجراگر
نام گذارد و این مهم نیز به هیچ کار در آن پرونده نیامد }
پانوشت : منابع این یادداشت به این شرح است :
هنر مدرنیسم نوشته ساندرو بکولا/نشر فرهنگ معاصر/با ترجمه رویین پاکباز،احمدرضا نقاء،هلیا دارایی،فرخ فولادوند،کامبیز موسوی،فیروزه مهاجر
نظریه اجرا نوشته ریچارد شکنر/ نشر سمت/ترجمه مهدی نصرالله زاده
مقاله زندگی هایی که می آیند؛تاریخ اثر هنری و آیندهژ علی خدادادی
دانـــــــلود رایــــــگان شــــــماره اول ایــــــــماژ
دانــــــلود رایـــــگان شــــــماره دوم ایــــــــماژ
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوای خنیاگران چهار اقلیم: نگاهی بر ریشههای موسیقی نواحی ایران و ردپای آن بر فرهنگ امروز ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
شعر
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقد فیلم سینمایی پرتقال خونی + خلاصه!