دعا برای دشمن

دعا
دعا


استاد روانشناسی وقتی (حدود بیست سال پیش)داستانی برایم تعریف کرد:

خانمی میانسالی بود که سرطان داشت و حال جسمی و روحی اش اصلا خوب نبود. پیش من که آمد، ضمن شرح حال متوجه شدم یک بحران شدید عاطفی را پشت سر گذاشته است. نامزد خوبی داشته که آماده ازدواج با او بوده ولی ناگهان بی علاقه شده و او را ترک میکند. ضمنا او یک دوست صمیمی داشته که همیشه با او مشکلاتش را درد و دل می کرده و از داستان نامزدش هم با خبر بوده است. مدتی می گذرد تا کشف میکند که همین کسی که سنگ صبور و رفیق تنهاییش و دوست صمیمی اش بوده ، به او بزرگترین خیانت را کرده و نامزدش را از چنگش درآورده است.

به آن خانم گفتم: نسخه ات اینستکه باید برای سلامتی و اصلاح و خوشبخت شدن او دعا کنی، آنقدر دعا کنی تا کینه او از دلت بره و توجیهش کردم.

شش ماه بعد دیدمش آرام و با کمال تعجب سرطان هم فروکش کرده بود.


بطور کلی کینه و نفرت (حتی وقتی به حق است) ابتدا به روان انسان آسیب می رساند سپس میتواند سیستم غدد و ایمنی را گرفتار کند و باعث بروز اختلالات روحی و جسمی گردد

در قرآن سوره حجرخدا در وصف بهشتیان می فرماید کینه در قلب هایشان نیست

وَ نَزَعْنا ما في‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلي‏ سُرُرٍ مُتَقابِلينَ

هر گونه غلِّ [ حسد و کینه و دشمنی ] را از سینه آنها برمی کنیم ( و روحشان را پاک می سازیم ) در حالی که همه برابرند ، و بر تختها رو به روی یکدیگر قرار دارند.

در این دنیا هم قلب انسان بی کینه ، بهشت است و قلب انسان پر کینه جهنم است.

مولانا می فرماید این کینه، حقیقتش همان آتش و جهنم است:

اصل کینه دوزخست و کین تو // جزو آن کلست و خصم دین تو

چون تو جزو دوزخی پس هوش دار // جزو سوی کل خود گیرد قرار

ور تو جزو جنتی ای نامدار // عیش تو باشد ز جنت پایدار

تلخ با تلخان یقین ملحق شود // کی دم باطل قرین حق شود

ای برادر تو همان اندیشه‌ای // ما بقی تو استخوان و ریشه‌ای
گر گلست اندیشهٔ تو گلشنی // ور بود خاری تو هیمهٔ گلخنی

از خدا میخواهیم اندیشه مان را نسبت به انسان های دیگر پاک و کینه های قدیمی را محو نماید.