سلام بر همه
بزرگترین تهدید پیش روی ایران: پایان یافتن آب
اسرائیل دههها پیش به یاری ایران آمد—و شاید بار دیگر بهترین امید جمهوری اسلامی برای گریز از فاجعه باشد
نوشتهی: سِت ام. سیگِل
۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵

اگرچه امروز نام ایران بیش از هر چیز به خاطر برنامه هستهایاش در سرخط خبرها قرار دارد، اما بزرگترین تهدیدی که ثبات این کشور را هدف گرفته، نه تحریمهای اقتصادی است و نه شکاف میان شیعه و سنی. در حقیقت، مهلکترین تهدید برای ایران، خطر تمام شدن منابع آبی آن است. این بحران چنان عمیق است که بهراحتی میتوان پیامدهایی چون ناآرامیهای اجتماعی، فروپاشی اقتصادی و حتی مهاجرتهای انبوه را برای آن متصور شد. یکی از مشاوران دولتی اخیراً پیشبینی کرده است که ممکن است نزدیک به پنجاه میلیون ایرانی—معادل هفتاد درصد از جمعیت کشور—به دلیل کمبود آب ناگزیر به ترک سرزمین خود شوند.
مشکلات آب، آینهی تمامنمای سوءمدیریت است و ایران امروز با انبوهی از این مشکلات دستوپنجه نرم میکند. منابع آب زیرزمینی بیش از ظرفیت طبیعیشان که با بارش باران تغذیه میشود، برداشت شدهاند و با تداوم روند کنونی، بسیاری از سفرههای آب زیرزمینی بهزودی از حیز انتفاع خارج خواهند شد. کشاورزی ایران یکی از پراتلافترین نظامهای کشاورزی در جهان به شمار میرود. در حالی که اغلب کشورها حدود هفتاد درصد از منابع آبی خود را به کشاورزی اختصاص میدهند، این رقم در ایران به بیش از نود درصد میرسد. با این همه، ایران حتی در حال حاضر نیز در تأمین غذای خود خودکفا نیست؛ روندی که پیشبینی میشود در آینده وخیمتر نیز گردد.
بخش عمدهای از اقلیم ایران خشک و نیمهخشک است، که طبیعتاً به معنای بارندگی ناچیز است. گمان میرود بیش از نیمی از چاههای کشور بهصورت غیرقانونی حفر شده و بسیاری از آنها، و شاید اکثرشان، امروز آلوده هستند. بیش از دو سوم تأسیسات صنعتی کشور فاضلاب خود را تصفیه نمیکنند و تولیدکنندگان، حتی در صنایع شیمیایی، پسماندهای خود را مستقیماً به آبراهها و رودخانهها میریزند. ایران بیش از شصت درصد از فاضلاب شهری خود را بدون تصفیه رها میکند و به این ترتیب، آبهای زیرزمینی، رودها و دریاچهها را آلوده میسازد. در این میان، تغییرات اقلیمی نیز احتمالاً این چشمانداز تیره و تار آبی را تشدید خواهد کرد.
در نقطه مقابل، اسرائیل—دشمنی که ایران خود را در تقابل با او تعریف میکند—شاید پیچیدهترین و موفقترین سامانهی یکپارچهی مدیریت آب در جهان را در اختیار داشته باشد. شصت درصد از خاک اسرائیل بیابانی است، جمعیتی با رشد سریع و اقتصادی شکوفا دارد و میزان بارندگی آن به مراتب کمتر از مقادیر نهچندان زیادِ زمان تأسیسش در سال ۱۹۴۸ است. با این وجود، اسرائیل امروز به چنان وفور آبی دست یافته است که سالانه میلیاردها دلار میوه و سبزیجات صادر میکند و همزمان آب مورد نیاز فلسطینیان و پادشاهی اردن را نیز تأمین مینماید.
هر ناظری که از ایران بازدید کند، با مشکلات آبی این کشور آشنا شود و بداند که اسرائیل تقریباً بر تمامی این چالشها فائق آمده است، ممکن است به این نتیجه برسد که عاقلانهترین کار برای جمهوری اسلامی، کنار گذاشتن خصومتها و دعوت از متخصصان اسرائیلی برای کمک به مدیریت بخش آب کشور است. این ایده، هرچقدر هم که امروز خیالی و ناممکن به نظر برسد، دقیقاً همان کاری است که حاکم وقت ایران، یعنی شاه، از سال ۱۹۶۰ به آهستگی و پس از ۱۹۶۲ با شتابی بیشتر به آن جامه عمل پوشاند. حضور آبشناسان، مهندسان آب، برنامهریزان و دیگر کارشناسان اسرائیلی در ایران آنچنان پرشمار و پروژههای آبی کشور آنچنان با تخصص آنها درهمتنیده شد که از سال ۱۹۶۲ تا انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، اکثر طرحهای بزرگ آبی ایران توسط آنان مدیریت میشد. از منظر ژئوپلیتیک، این اتحاد برای اسرائیل به منزلهی وزنهای در برابر خصومت دولتهای عربی عمل میکرد و همزمان، تا زمانی که این همکاری ادامه داشت، از انزوای منطقهای آن میکاست.
هرچند نه به آن اندازه دراماتیک که در فیلم «آرگو» به تصویر کشیده شد، پروفسور آریه ایسار، رئیس تیم آب اسرائیل در ایران، با یکی از آخرین پروازهای مستقیم تهران-تلآویو در سال ۱۹۷۹، کمی پیش از سقوط شاه، ایران را ترک کرد. او از خودرویی که او را به فرودگاه میرساند، شاهد صحنههایی از هرجومرج فزاینده در خیابانهای پایتخت بود. آن سفر، آخرین سفر او از میان سفرهای متعددی بود که از سال ۱۹۶۲ به عنوان بخشی از یک پروژه بشردوستانه برای تعمیر اضطراری یک سیستم انتقال آب باستانی در ایران آغاز کرده بود.
ایران باستان از یک سامانه آبیاری پیچیده و مبتنی بر نیروی جاذبه به نام «قنات» بهره میبرد. در این سیستم، کانالهایی عمودی با شیبی ملایم از یک منبع آب زیرزمینی تا مزارع حفر میشد. در سال ۱۹۶۲، زلزلهای سهمگین استان قزوین، در حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال غرب تهران، را لرزاند. بیش از بیست هزار نفر جان باختند، سیصد روستا با خاک یکسان شد و شبکهی تونلهای آبی که قدمتشان به بیش از ۲۷۰۰ سال میرسید، ویران گشت. قزوین، با دشت پهناور کشاورزیاش، تأمینکننده میوه و سبزیجات تهران و مناطق اطراف بود و پس از زلزله، کشاورزانش بیآب ماندند.
در آن زمان، شاه بیسروصدا در حال توسعهی روابط با اسرائیل بود. حکومت ایران خود را در برابر اقدامات احتمالی برخی کشورهای عربی آسیبپذیر میدید و اسرائیل را یک نیروی موازنهبخش ارزشمند تلقی میکرد. شاه همچنین شیفتهی پیشرفتهای علمی اسرائیل در حوزههای کشاورزی، آب و بهطور کنایهآمیزی، انرژی هستهای شده بود. در سال ۱۹۶۰، او از سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) درخواست کارشناسان آب کرد و با موافقت او، سه متخصص اسرائیلی به ایران اعزام شدند. بنابراین، هنگامی که زلزله قزوین روی داد، شاه از پیش با توانمندیهای اسرائیل در زمینه برنامهریزی و اکتشاف آب آشنا بود.
در اقدامی اضطراری، از اسرائیل دعوت شد تا مهندسان آب خود را برای بررسی امکان احیای قناتها به قزوین اعزام کند. بازرسیهای دقیق نشان داد که قناتها چنان آسیب دیدهاند که تعمیرشان مقرونبهصرفه نیست. گذشته از این، سیستمی که در ایران باستان ایدهآل بود، دیگر پاسخگوی نیازهای کشاورزی مدرن نبود. اسرائیلیها با موفقیت مقامات دولتی و کشاورزان را مجاب کردند که قناتهای فروریخته را به حال خود رها کرده و به آنان اجازه دهند تا چاههای عمیقی از همان نوعی که در اسرائیل حفر میشد، ایجاد کنند. بدین ترتیب، رابطه آبی ایران و اسرائیل بهسرعت شکوفا شد.

کمی پس از آغاز حفاری چاهها در قزوین، مهندسان اسرائیلی از میزبانان ایرانی خود برای پیشنهاد دیگری پاسخ مثبت گرفتند: آموزش کشاورزان محلی برای افزایش محصول و همزمان کاهش مصرف آب. تعامل آنان با کشاورزان بهتدریج گسترش یافت و مشاوره در خصوص انتخاب محصول و شیوههای بازاریابی را نیز در بر گرفت. بخش بزرگی از جمعیت منطقه قزوین با این مهندسان که هیچیک ملیت یا دین خود را پنهان نمیکردند، در ارتباط مستقیم بودند.
شموئل آبرباخ، یکی از کارشناسان اسرائیلی فائو بود که در زمان زلزله به دعوت شاه در ایران به سر میبرد. او که زمینشناس و متخصص آبهای زیرزمینی بود، بهسرعت خود را به قزوین رساند و در تدوین طرح مکانیابی و حفر چاههای جدید منطقه نقشی کلیدی ایفا کرد. طی هفده سال بعد، او دهها بار به تقریباً تمام نقاط ایران سفر کرد و با آبشناسان ایرانی آشنا شد (و بسیاری را آموزش داد). او میگوید در تمام آن سالها، جز یک کنایهی بیاهمیت از سوی یک کمونیست ایرانی که از تمام رقبای شوروی در جنگ سرد بیزار بود، هرگز با هیچ رفتار ضداسرائیلی یا ضدیهودی مواجه نشد. آبرباخ همچنین به یاد ندارد که هیچیک از دهها اسرائیلی فعال در ایران، از توهینهای ضداسرائیلی شکایتی کرده باشند، مگر چند شعار پراکنده در یک مسابقه فوتبال میان ایران و اسرائیل در تهران. امروز، دههها پس از آخرین سفرش به ایران در سال ۱۹۷۸، او هنوز دوستی عمیقی با برخی از آن همکاران ایرانیاش دارد که بسیاری از آنان اکنون در تبعید زندگی میکنند.
دکتر موشه گابلینگر، مهندس اسرائیلی دانشآموختهی دانشگاه کرنل که او نیز مدتی را در ایران گذراند، خاطرات مشابهی از روابطش با میزبانان ایرانی دارد. هرچند دوستیهایش به درازای عمر نبود، اما تعاملاتش همواره دوستانه و صمیمانه بود. او میگوید: «ما هرگز در خانههایشان معاشرت خانوادگی نداشتیم، اما روابط کاری گرمی برقرار بود. اینکه با یک آبشناس ایرانی در رستورانی برای شام قرار بگذاریم، اتفاقی کاملاً عادی بود.»
پروفسور ایسار، مسئول تمامی عملیات اکتشاف و حفاری آب در ایران، به یاد میآورد که چگونه او را به دورافتادهترین نقاط کشور میبردند و آبشناسان ایرانی همراهش، او را به مردم محلی معرفی میکردند. «آنها میگفتند من از اسرائیل آمدهام تا دانشمان را با آنها در میان بگذارم. همیشه با آغوش باز از من استقبال میشد و به یک وعده غذای مخصوص که با عجله تدارک میدیدند، دعوتم میکردند. تنها چالش من این بود که باید روی زمین روی فرش مینشستم و برهی کبابشده و برنج را بدون چاقو و چنگال میخوردم.»
دکتر گابلینگر میگوید: «سطح علمی متخصصان آب ایران در آن زمان عموماً بالا نبود. ایران با وجود تمام نفتش، کشوری فقیر بود و نظام آموزشیاش نتوانسته بود کارشناسان آب را بهخوبی تربیت کند. افرادی که با من کار میکردند، انسانهای بسیار شریفی بودند، اما از نظر فنی، ساده و ناپخته بودند.» پروفسور ایسار برنامههای آموزشی برای آبشناسان و تکنسینها برگزار کرد و کلاسهایی در زمینشناسی، آبشناسی و شیمی ارائه داد. شموئل آبرباخ به آبشناسان و زمینشناسان ایرانی ریاضیات پیشرفته میآموخت تا بتوانند مدلهای پیشبینی برای تخمین آب باقیمانده در سفرههای زیرزمینی بسازند.
مهماننوازی ایرانیان از اسرائیلیها شامل جزئیاتی بود که تصور آن در دنیای امروز دشوار است. مغازهداران قزوین برای ارتباط بهتر با مشتریان جدیدشان، زبان عبری آموخته بودند. دکتر گابلینگر به یاد دارد که بیشتر تعاملاتش با بازاریان محلی به زبان عبری بود. شگفتانگیزتر آنکه، تا اواسط دهه ۱۹۶۰، آنقدر خانوادههای اسرائیلی به قزوین آمده بودند که ساختمانی به یک مدرسه تبدیل شد که در آن شصت کودک اسرائیلی زیر نظر معلمان اسرائیلی به زبان عبری تحصیل میکردند. و در اقدامی نمادین، شاه، اندکی پس از پیروزی قاطع اسرائیل بر سه ارتش عربی در جنگ ششروزه ۱۹۶۷، برای بازدید از آریه ایسار و تیمش به قزوین رفت تا حمایت خود را از فعالیت اسرائیلیها در ایران نشان دهد.
شاه همچنین هیئتهای اسرائیلی از تخصصهای دیگر را به ایران دعوت میکرد و متقابلاً افسران و دانشمندان ایرانی را به اسرائیل میفرستاد. برخی از متخصصان آب ایرانی برای فراگیری فنون پیشرفته، دورههای طولانی را در اسرائیل گذراندند و به این ترتیب، پیوندهای تجاری و سیاسی میان دو کشور عمیق و گسترده شد.
اوری لوبرانی، سفیر اسرائیل در ایران از ۱۹۷۳ تا چندی پیش از سقوط شاه، میگوید: «تنها بخشی از جامعه ایران که هرگز نتوانستیم به آن نفوذ کنیم، نهاد روحانیت بود. در همه جا از ما استقبال میشد. هر ایرانی یا عمیقاً مذهبی است یا در خانوادهای مذهبی رشد کرده است. حتی کمونیستهای آن دوره نیز با مناسک اسلامی آشنا بودند. اما هیچکس جز روحانیون از تفاوتهای مذهبی برای فاصلهانداختن استفاده نکرد. ما تلاش زیادی کردیم، ولی آنها سرسختانه ما را پس زدند. یاسر عرفات [رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین] هوشمندانه با [آیتالله] خمینی در تبعید ارتباط برقرار کرده بود و خمینی نیز صراحتاً به تشکیلات مذهبی دستور داده بود که هیچ تماسی با ما نداشته باشند.»
با وجود مخالفت روحانیون، موفقیت اولیه همکاری در قزوین به بسیاری از استانها و مناطق دیگر ایران نیز تعمیم یافت. از شرکت مهندسی آب دولتی اسرائیل، تاهال (TAHAL)، خواسته شد تا بر ساخت سیستمهای آب و فاضلاب شهرهای بزرگی چون اصفهان و بندرعباس نظارت کرده و شبکههای آبرسانی خانگی و کشاورزی را برای مناطقی وسیع مانند همدان و کرمانشاه طراحی کند. زمانی که مشهد، دومین شهر بزرگ ایران، به سیستمی برای توزیع گاز مایع خانگی نیاز پیدا کرد، دولت ایران این پروژه را نیز به تاهال سپرد.
دیگر شرکتهای دولتی اسرائیل در حوزههای مرتبط نیز به ایران دعوت شدند. از شرکت مکوروت (Mekorot)، شرکت ملی آب اسرائیل، خواسته شد تا در سراسر ایران به حفاری آب بپردازد و پروژهای عظیم در سواحل ایرانی دریای خزر را مدیریت کند. سولل بونه (Solel Boneh)، یکی دیگر از شرکتهای بزرگ دولتی اسرائیل در زمینه ساختوساز، برای احداث سد در سراسر کشور و اجرای زیرساختهای شهری استخدام شد.
حدود سال ۱۹۶۸، شرکت IDE، که با هدف ایدهپردازی در زمینه آبشیرینکنها تأسیس شده بود، به فرآیندی نوآورانه و کممصرف دست یافت و مشتاق بود آن را در مقیاس واقعی بیازماید. تقریباً همزمان، نیروی هوایی ایران به دنبال تأمین آب سالم و پایدار برای پایگاههای خود بود. پروفسور ایسار به یاد میآورد که وابسته نظامی اسرائیل در تهران، سرهنگ یاکوف نیمرودی، این تقارن را فرصتی مغتنم برای تعمیق روابط نظامی دو کشور از طریق تخصص آبی اسرائیل دید. نیمرودی زمینه را برای دعوت از IDE به ایران فراهم کرد. طی دهه بعد، IDE سی و شش واحد کوچک آبشیرینکن در تأسیسات نیروی هوایی ایران و نوزده واحد دیگر در نقاط مختلف کشور نصب کرد.
در سال ۲۰۰۷، نزدیک به چهل سال پس از آنکه IDE نصب سیستمهایش را در ایران آغاز کرد و مدتها پس از قطع کامل روابط، فردی لوکیچ، یکی از مدیران ارشد IDE، در نمایشگاهی تجاری در اروپا بود که مهندسی ایرانی بیسروصدا به او نزدیک شد. آن مهندس برایش تعریف کرد که چندین دستگاه از آن آبشیرینکنهای فرسوده اسرائیلی هنوز کار میکنند و تکنسینهای ایرانی کوشیدهاند با مهندسی معکوس یکی از آنها، نمونههای مشابهی را در داخل ایران بسازند. او گفت که دستگاههای کپیشده کار میکنند، اما هرگز کیفیتی برابر با نمونههای اصلی ساخت اسرائیل نداشتهاند.
پس از انقلاب ۱۹۷۹، حکومت جدید دادگاههای گستردهای برای محاکمه مقامات دولتی و کسانی که حامی شاه پنداشته میشدند، برپا کردند. پیروان آیین بهائی نیز بهطور گسترده هدف آزار و اذیت قرار گرفتند. آریه ایسار و شموئل آبرباخ، هر دو، دوستان و همکارانی در صنعت آب ایران داشتند—برخی بهائی و اغلب مسلمان—که در همان روزهای نخست انقلاب از کشور گریختند و هنوز در تبعید به سر میبرند. و در روایتی تلختر، هر دو، مقامات آبی ایرانی را میشناختند که به جرایمی نامعلوم اعدام شدند. با اخراج کارشناسان آب اسرائیلی و تبعید یا حذف فیزیکی بسیاری از متخصصان ایرانی، ضربهای جبرانناپذیر بر پیکر صنعت آب ایران وارد آمد؛ ضربهای که بذرهای فاجعه آبی امروز ایران را در همان روزها کاشت.
برگرفته از کتاب «بگذار آب باشد: راه حل اسرائیل برای جهانی تشنه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
معماهای اعماق: سفری به اعماق زمین و کشف رازهای آن
مطلبی دیگر از این انتشارات
عکسهای شگفتانگیز سال 1915 از سفر فاجعهبار ارنست شکلتون به قطب جنوب
مطلبی دیگر از این انتشارات
ناگیناتا، سلاحی برای زنان سامورایی