شرحی بر داغ ننگ
بعد از گذراندن تمام مراحلی که باید طی شود تا موضوعی، مضمونی و مفهومی به ذهن بیاید و تبدیل شود به مسابقهی عکاسی ماه بعد، صحنهای فراهم میگردد برای آزمودنِ _ این بار عینیتر _ آن موضوع. یعنی در این میان، جناب اروینگ گافمن و کتاب پرطمطراقشان به اسم «داغ ننگ» و تمام دستهبندیها و تعاریفی که عرضه کرده، بعد از پایان مسابقه و بعد از پرسشی عکاسانه، تا حد زیادی نادیده گرفته شده و ذهنیت ابتدایی مدون و منظممان را تغییر میدهد. عکسها و روایتهای این ماه، تنها بخش کوچکی از نظریهی گافمن را شامل شدهاند؛ فقر و اعتیاد. بیماران روانی، معلولان جسمی، بیماران صعب العلاج و ... غایبان اصلی این مسابقه بودند.. حداقل ما این طور فکر میکردیم.
همواره مهمترین نکته در پردازش موضوع و رسیدن به روایتهای مرتبط، قضاوت عکاسان و کاربران ایراسوگرافی بوده و داغ ننگ هم با توجه به همین نکته، سیری را طی کرد در جهت تفکر و برداشت مخاطب از این مفهوم در جامعهی فعلی و اکنون ما... این همراهی با جامعه و محیطی که در آن زندگی میکنیم، میتواند بزرگترین دستاورد این مسابقه باشد. «شما» مشخص میکنید که امروز، داغ ننگ بر پیشانی چه کسانی میخورد. تمرکز روایتها بر فقر و اعتیاد، داغ ننگ را به تمامی معنا کرد.
یک ذهنیت از پیش شکل گرفته براساس نظریات موجود، تنها در میدان جامعه قابل ارزیابی و سنجش است. اکنون براساس شرایطی که در آن زیست میکنیم، این موضوع در یک بستر خاص در ذهن مخاطب، بیشتر از هر چیز تداعیگرِ پدیدهای مثل فقر است؛ بیشتر از بیماران روانی. در یک نگاه میتوان این قضیه را به سمت عدم آگاهی و مطالعهی درست دانست و مخاطب را ملامت کرد. اما آیا تصور اینکه داغ خوردن و مصداق ننگ در زندگی اجتماعی چیست، به تفاسیر دقیق و مدونی احتیاج دارد؟ نمونهی پیشین در همین مسابقات، موضوع خارجی بود. برداشت اصلی از این موضوع، توریستها و خارجیهای خوشرنگی بودند که برای سیر و سیاحت قدم به ممالک دیگر میگذاشتند و در همین راستا، داستانهای مهاجران، پناهندگان و ... کمرنگ و بی رمق روایت شدهبودند.
بنابراین کلمات و عبارات در جامعه، جدای از بستری که در آن متولد شدهاند، کارکرد خاص خود را دارند. خارجی، توریست و لذت تماشای جهانی غریب را تداعی کرد و داغ ننگ، فقر و اعتیاد را؛ جایی نزدیک به استخوان...
بعد از هر مسابقه و آزمایش مفاهیم، نتایجی به دست میآید که هر چه بیشتر ما را از ساحتِ تفکرِ صرف بیرون میکشد و به دل اجتماع میبرد. بعد از 30 روز، موضوع انتخابی، سر از جایی در میآورد که در ابتدا برایمان مشخص نبود. ما در کنار شما، بارها و بارها داغ ننگ را معنا کردیم و واقعیتر از هر نظریهای، شاهد ننگی بودیم که بر پیشانی داغ خوردگان جا خوش کرده...
مطلبی دیگر از این انتشارات
جادهای میان انسان و طبیعت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
«نیازی نمی بینم چیزی بگویم؛ تنها موضوع را به نمایش میگذارم»
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای قطعیترین لحظهها