فلانور یا دوربین‌ها را به سمت خودمان برگردانیم....

عکاس : نوید هدایت پور
عکاس : نوید هدایت پور



پرسه زن یکی از سوژه‌هایی است که ایراسوگرافی، به تاریخ مهر 1398، در لیست موضوعات خود قرار داد. بیشتر عکس‌های ارسال شده، لانگ شاتی از قدم‌های برجای مانده و یا فردی تنها در انزوای یک جاده‌ی خلوت بود.

در تمام مدت برگزاری مسابقه، منتظر یک عکس بودم با این مضمون : عکاس و دوربینی که رو به صورتش گرفته و عکس را ثبت کرده و این یعنی عکاس در مقام پرسه زن اصلی این داستان...

سوزان سانتاگ، در درباره‌ی عکاسی می‌گوید: «عکاس همان خیابان گردِ تنها و مسلح به دوربین است.»

عکاس‌ با قدم زدن و در جستجوی سوژه دویدن، یکی از مهم‌ترین پرسه زن‌ها و مخاطبان این مسابقه بود. سانتاگ اضافه می‌کند: « در واقع ارزش عکاسی برای اولین بار زمانی مشخص شد که به عنوان مصداق عمومیت یافته‌ی نگاه یک فلانورِ طبقه متوسط به کار رفت....»

افسوس که خود عکاس در این مسابقه و در شلوغیِ پرداختن به رد پا و مسیر تاریک و باریک جاده گم شد.

شارل بودلر، پرسه زن را قهرمان دنیای مدرن معرفی می‌کند و در واقع فلانور یا همان پرسه زنِ آوانگارد از دل پاساژ‌های پاریسی و مدرنیته بیرون می‌آید. پرسه زن مدام در حال تصور ماجراهای خیالی است تا آن جایی که میان آن واقعیت و این خیال دیگر مرزی وجود ندارد و عکاسِ به قول سانتاگ (خیابان گرد)، شاهد تمام این صحنه‌هاست؛ نه تنها شاهد بلکه در عین تلاش برای پیدا کردن سوژه، خودش تبدیل به یکی از همین فلانورها شده.

سینما نیز که ابتدایی ترین تعریف آن کنار هم قرار گرفتن تصاویر متحرک بوده و نیز ارتباطش با حرکت و پویایی مدرنیته‌ی شهری، تماشاگر خود را یک نوع پرسه زن می‌داند که غرق در تصاویر و فضا و معماری روی پرده است و مبهوت شده. حالا اگر همین تماشاگرِ پرسه زن در فیلم شاهدِ یک شخصیت پرسه زن هم باشد، مثل یک عروسک ماتریوشکا، مرحله به مرحله، فلانور است که از دل داستان بیرون می‌آید و بعد از تمام شدن فیلم در جای خود قرار می‌گیرند تا شروع داستان بعدی.

تصور کنید پدر و پسر فیلم دزد دوچرخه‌ی ویتوریو دسیکا را روی یک اسکرین بزرگ ببینید. تمام آن خیابان‌ها که انگار برای تثبیت فاصله‌ی اقتصادی مرد ساخته شده و هر روز وسعت بیشتری پیدا می‌کنند، توسط منِ تماشاگر دوباره پیموده می‌شوند. ما و لامبرتو ماجورانی[1] در کنار هم قدم برمی‌داریم.

به نظر می‌رسد عکاس دقیقاً همین تماشاگر و پرسه زنی است که در حال مشاهده است. او همراه با فلانورهای دیگر، قرار است یک «بدنِ آکنده از جمعیت» را به وجود بیاورند. آن‌ها ناخواسته یکدیگر را همراهی می‌کنند و پرسه زنِ از همه جا بی‌خبر برای عکاس موقعیت می‌سازد و عکاس مجبور است هر لحظه خودش را با فلانور مورد نظر تطبیق بدهد.درست مثل من که نمی‌توانستم به همراه مرد به دنبال دزد قصه بدوم و تنها سرمایه‌ی زندگی‌اش را به او برگردانم، عکاس هم نمی‌تواند خیابان، مردم و زندگی را در کنار هم بچیند. او در جستجوی آن‌هاست..تنها همین.

همه‌ی این تفاسیر تلاشی بود برای اثبات اینکه غایب بزرگ این مسابقه، همان راویان عکس‌ها بودند. تصویری از یک عکاس، می‎توانست کار را تمام کند.

پس دوربین‌ها را به سمت خودمان برگردانیم!

[1] نام بازیگر اصلی فیلم دزد دوچرخه