ما به اندازهی ما میبینیم..!
فاصلهی آن چیزی که من در ذهن دارم تا مفهومی که در ذهن تو میگذرد، چیزی در حدود فاصلهی کوپر با بازی مک کانهی در interstellar با دخترش است.! همین قدر دور و دست نیافتنی...
موضوعی که از جانب ما برای مخاطب عکاس تعیین میشود، هدف و رویکرد مشخصی دارد. تصحیح میکنم : برای ما هدف مشخصی دارد. همه چیز براساس نظریات جامعه شناختی و ظریفترین پیوندهای مفهومی جلو میرود اما مواجهی اصلی زمانی اتفاق میافتد که در بسیاری از عکسها موسیقی خیابانی میشود یک عکس از یک شیپور با پس زمینهی آبی آسمانی..!
اتصال زمانی از بین میرود که .....
باید این جملات از پیش _فرض گرفته را کنار گذاشت. اصلاً اتصالی اتفاق افتاده که حالا بخواهیم زمان از دست رفتنش را کشف کنیم؟
یا بنیادی تر از آن : آیا باید اتصالی وجود داشتهباشد؟ عکاس ایراسوگرافی باید همان مفهومی را برداشت کند که من- ما از موضوع فهم کردیم؟
معمولآً زمان دریافت عکسها مدام به این فکر میکنم که این همه اختلاف نظر در مورد یک موضوع واحد اتفاق حسنهای است یا نظرات آقا یا خانم نظریه پردازمان برای چارچوب یک مسابقهی اینستاگرامی مناسب و به جا نبوده و عکاس را درگیر خودش نکرده...
بهتر است این همه اختلاف- که نه- تفاوت نظر به فال نیک گرفته شود و ذکر مواجههایی را از سر بگیرم که نمونههایی هستند بر توضیحات پیشین.
· گزینش : آری یا نه؟
یک اتفاق مهم سیاسی رخ میدهد. یک عکس به صورت اتفاقی نیم نگاهی به این جریان و احتمالاً کشور مربوطه! داشته. همین میشود تعیین موضع نسبت جریانات روز اجتماعی و سیاسی و ایراسو را متهم میکند به حمایت از یک تفکر خاص.
آیا باید گزینش رخ دهد؟ یا باید به قیمت به جان خریدن اتهامات مختلف یک عکس بارگذاری شود و واقعیت ارسالی را نمایش دهد؟
بالاخره چه باید کرد؟
· موضوعی تعیین میشود به نام اشتغال کاذب . من در این مسابقه جذابترین چرخ طحافیهای موجود در این پهنهی پهناور را دیدم و اما خبری از :
۵.۱۳ درصد از شاغلان در سال ۹۷، بدون اینکه مزد دریافت کنند، فعالیت میکنند.
62.38 درصد از این افراد که مرکز آمار از آنها با عنوان «کارکن فامیلی بدون مزد» نام میبرد، زنان هستند و برای یکی از اعضای خانوار خود که با وی نسبت خویشاوندی دارند کار میکنند.[i]
نبود..... اینجا صحبت از اختلاف دیدگاه شاید بی ربط باشد. بحث اصلی، در نظر گرفتن یک تعریف خاص برای یک موضوع خاص است و تنها همین. شاید این نگاه به این دلیل اتفاق میافتد که چرخ طحافیها عکسهایمان را رنگی رنگیتر میکنند و شاید تهیهی تصویر از کار خانگی برای بعضیها سخت جلوه کند.
· و موسیقی خیابانی و آسمان و دهانهی آن شیپورِ کذا !
- مردی مشغول نواختن دردهایش
- بی توجهی و نامهربانی مردم به نوازندگان خیابانی
و امثالهم، مواجهی برخی از مخاطبین است با موسیقی خیابانی. اشخاصی تنها به بعد زیباشناختی و همان چینش آسمان و و و... اکتفا کردند و خبر از وجود خیابان فردوسی را از طریق کپشن به ما اعلام کردند. برخی دیگر نوازندهی دردمند را انگار در مقابل با مردمی قرار میدادند که از کنارشان گذر میکردند. شاید تازگیها به کسانی که بر روی دو پای خود در پی معیشت میدوند، صفت بیرحم اطلاق میشود.!! دردهای ما، منشأ و منبعی دارد که جایی فراتر از پیش رهگذران و نشستگان و ساز به دستان و ... باید به دنبالش بگردیم.
خلاصه اینکه چالش انتخاب موضوع و نحوهی پاسخ عکاسان به آن، همیشه از دغدغههای اصلی ایراسوگرافی بودهاست. بعضی از عکسهای ارسالی، با 90 درجه تغییر دیدگاه، به قدری دقیق به زوایای پنهان اشاره کردند که گستردگی موضوع را به رخ ما، تیم انتخاب، کشیدند.
و در آخر به قول برشت؛
یک عکس از کارخانه ذوب آهن کروپ ، ممکن است زیاد هم حقایقی را برزبان نیاورد ولی یک چیز را که حتماً می گوید این است که عکاس آنجا بوده است...
ایراسوگرافی یعنی همین حضور و زندگی عکاس با سوژهای که به درست یا به غلط برایش تعیین شده و او برای ثبتش در اجتماع ظاهر میشود. یک عکاس با کنشگری_ که همان ثبت یک لحظه است_ از دل جامعه به یک تصویر میرسد؛ هر چند ناکامل_و نگوییم ناقص_اما باز هم گوشهای از ماجرا را برایمان روشن میکند....
[i] https://www.eghtesadonline.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%86-3/378381-%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%AF%D9%88%D9%86-%D9%85%D8%B2%D8%AF
مطلبی دیگر از این انتشارات
«نیازی نمی بینم چیزی بگویم؛ تنها موضوع را به نمایش میگذارم»
مطلبی دیگر از این انتشارات
«یک شهر ، یک واقعه» تمام شد؟؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
شرحی بر داغ ننگ