یک عکاس ؛ دوروتی لانگ [1]


دوروتی لانگ (1965-1895)، عکاس آمریکایی در حوزه‌ی مستند اجتماعی و ژورنالیسم بود که بیشتر به خاطر کار اداره‌ی حفاظت کشاورزی در عصر رکود اقتصادی مشهور شده‌است. عکس‌های لانگ بر پیشرفت عکاسی مستند تأثیر گذار بود.

نام عکاس : علی مقدادی
نام عکاس : علی مقدادی



FSA- یا اداره حفاظت کشاورزی_ یک آژانس دولتی در سال 1937 است که برای رسیدگی به مشکل فقر روستایی در دوره‌ی رکود اقتصادی تأسیس شد. لانگ مأمور بود که با استفاده از عکاسی عواقب این بازه‌ی
زمانی را ثبت کند.کاری که او در آن زمان و برهه‌ی تاریخی انجام داد، که شامل عکس معروف مادرِ مهاجر هم می شد،

مادرِ مهاجر
مادرِ مهاجر


در زمینه‌ی بزرگتری از مهاجرت [2]dust bowl ، زمانی که 300 هزار نفر از ایالات غربی و مرکزی به سمت کالیفرنیا برای یافتن یک کار ثابت مهاجرت کردند، نیز قرار می‌گیرد.

پاردو می‌گوید: دوروتی در حال بررسی مهاجرت اجباری مردم بود؛ کسانی که به دلیل سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی که تأثیر منفی بر مردم گذاشته بود از فقر اقتصادی فرار می‌کردند؛ ایضاً به خاطر وجود سیاست گذارانی که می‌دانستند این تصمیمات به مردم آسیب می‌زند.[3]

نمایشگاهی که سال‌ها پس از مرگ دوروتی برگزار می‌شود، سیاستِ دیدن نام می‌گیرد. به عکس‌های لانگ حتی اگر سرسری هم نگاه کنید، یک سوژه زیاد به چشم می‌آید : دو چشمِ مشاهده‌گر. در عکس دوم همین متن هم، که همسانی عجیبی با عکس لانگ دارد، همین نگاهِ خیره باز وجود دارد. منظور از سیاستِ مشاهده و یا سیاستِ دیدن چیست؟

شاید یکی از تفاسیر از مشاهده، با توجه به برهه‌ای که لانگ در آن عکاسی می‌کرده، اقدامی است علیه وضع موجود. از جایی به بعد افراد آن قدر ضعیف و خسته می‌شوند که تنها کاری که از دستشان بر می‌آید، نشستن و خیره شدن به وضعیتی است که نقشی در آن ندارند. تماشای یک زندگیِ از دست رفته... اما باز هم اقدامی است جدی. وقتی پس از سال‌ها به عکس‌های لانگ یا هر عکاسی دیگری که از نگاهِ خیره عکاسی کرده، نگاه می‌کنیم این اقدام بیشتر سر و شکل می‌گیرد. یادمان نرود که این مردم، مهاجرینی هستند که برای رسیدن به یک شغل و پیشه‌ی ثابت از جغرافیای پیشین جدا شده و به سمت کالیفرنیا حرکت کرده‌اند. زندگیِ از دست رفته در اینجا معنا می‌شود.

نگاه به ناکجا آباد است. والریا لوئیزلی در کتاب اگر به خودم برگردم می‌گوید : نگاهِ خیره _ که چیزی نیست جز امتداد ذهن، دستی دراز شده از آن_ از پر کردن فضاهای تهی لذت می‌برد و با این کار سرگرم می‌شود. با استفاده از تعریف لوئیزلی، با استفاده از امتداد ذهن و فضاهای تهی، می‌توان بر این تفسیر صحه گذاشت. ذهن یک مهاجرِ فراری از رکود اقتصادی در چه جهتی امتداد خواهد داشت؟ منظور از فضاهای تهی چیست؟ فضاهای خالی از زندگی و نتیجه‌ی سیاست‌گذاری‌های غلط عده‌ای که سرنوشت مادرِ مهاجر را پیش رویش قرار می‌دهند و او کماکان نقشی ندارد.

تفسیر دیگری که می‌توان از سیاستِ مشاهده داشت، به خود عکاس مربوط می‌شود؛ عکاس در مقامِ مشاهده‌گر. دوروتی لانگ کسی است که در برهه‌ای سخت به جای ثبت تصاویر خنثی و معمول از زندگی روزمره‌ی مردم، دست به کنشگری می‌زند. با هر کم و کیفی او دقیقاً وسط ماجراست. عکاسی مستند اجتماعی یعنی همین. روایت‌گری.... روایتِ درد، روایتِ زندگی...

[1] Dorothea Lange

[2] نامی است که به منطقه‌ا‌ی خشک در ایالت متحده که در جریان طوفان شدید گرد و غبار در سال 1930 آسیب جدی دید، اطلاق می‌شود.

[3] https://www.lensculture.com/articles/barbican-centre-photography-and-social-change-dorothea-lange-and-the-politics-of-seeing