مدیریت محصول، مدیریت پروژه نیست!

مدیر پروژه را تحت عنوان مدیرمحصول استخدام نکنید!!

در کتاب High Growth Handbook نوشته Elad Gil قسمتی برای معرفی نقش مدیر محصول در سازمان و لیست توانمندی‌های آن اختصاص پیدا کرده است.یکی از توصیه‌های صورت گرفته در آن عدم استخدام مدیران پروژه به عنوان مدیرمحصول بوده است.مدیران پروژه برای مدیریت توسعه نرم افزار قابلیت انطابق پذیری کمی دارند زیرا معمولا مدیران پروژه از نظر شناسایی نیازمندی‌های کسب‌وکار و اولیوت دهی آن ها دارای ضعف هستند.

عمده تمرکز مدیران پروژه برنامه ریزی و کنترل پیشرفت پروژه در فضای برنامه ریزی قطعی و بلندمدت است که در آن ریسک‌ها و عدم قطعیت‌های بازار کم است.مانند ساخت یک مجتمع پتروشیمی یا یک ساختمان که لیست فعالیت‌ها از قبل مشخص است و تغییر چندانی در آن وجود ندارد.

مدیر محصول باید چه‌طور باشه؟

مدیریت محصول تخصصی است که برداشت‌های متفاوتی از آن می‌شود و برخی برای این تخصص انواع مختلفی را پیشنهاد کردند.

Elad Gil
Elad Gil


ویژگی‌هایی که لازم است یک مدیر محصول داشته باشد تا بتواند یک محصول را در مسیر درست هدایت کند در چند مورد بیان شده است.میشه دید که مدیران پروژه از این فضای کاری به دور هستند.

1-داشتن شهود و بینش نسبت به محصول.مدیر محصول باید دید مناسبی از بازار هدف محصول داشته باشد تا نیازمندی‌های مشتریان و بازار را به درستی درک کند.مدیر محصولی که طی تغییر شغل خود، صنعت کاری شغلش را عوض کرده است باید بتواند در فرآیندی با بازار جدید آشنا شده و به دیدی از مشتریان هدف دست پیدا کند.

2-توانایی اولویت‌بندی نیازمندی‌ها. در فرآیند توسعه یک نرم افزار لیستی از ویژگی‌ها برای توسعه وجود دارد.هر کدام از این ویژگی‌ها دارای ارزش خلق شده و توان فنی موردنیاز متفاوتی هستند.مدیر محصول باید این توانمندی را داشته باشد که بر اساس تحلیل‌های منفعت به هزینه خود، لیست بک لاگ ها را اولویت دهی کند.

3-قدرت اجرایی.بخش مهمی از فعالیت‌های یک مدیرمحصول قدرت قانع کردن تیم‌ها و مشتریان و توان اجرایی استفاده از منابع و توانمندی سازمان برای پیشبرد توسعه محصول است.در این راستا مدیران محصول ارتباط گسترده‌ای با واحدهای مختلف سازمان و مشتریان هدف دارند.

4-درک و بینش استراتژیک.یک مدیر محصول باید بتواند در مراحل توسعه محصول تصمیمات استراتژیکی بگیرد.درک از وضعیت فعلی و آینده شرکت و صنعت هدف نقش مهمی در شناسایی نیازمندی‌های نرم افزار و اولویت دهی آن‌ها دارد.نمونه های بسیاری در جهان وجود دارد که محصول متناسب با تغییرات خود را بروز نکرده است و دچار شکست شده است.نوکیا را می توان نمونه معروفی در این حوزه دانست.

5-توانایی برقراری ارتباط بالا.بخش جدایی ناپذیری از کار یک مدیرمحصول برقراری ارتباط با ذینفعان محصول و مشتریان هدف آن است.مدیرمحصول باید بتواند با برقراری ارتباط موثر با این دسته از افراد از نظرات آن‌ها در مورد محصول مطلع شده و نیازمندی آن‌ها را درک نماید.

6-داده محور بودن.برای بررسی موفقیت و وضعیت محصول باید بتوان برای آن KPI و OKR های متناسب تعریف کرد.مدیرمحصول باید بتواند با داده‌ها کار کند و متریک‌های مدنظر خود را تحت نظر قرار دهد.