به کمک نوشتههایم، قصد تغییر خودم را دارم تا دنیای بهتری برای خود بسازم.
چرا سایت داشتن مهم است؟
«اگر برای کسی مهم باشی، او همیشه راهی برای وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد. و نه بهانهای برای فرار و نه دروغی برای توجیه».
وقتی این جملهی ارنستو ساباتو، نویسنده و رماننویس نامآشنای آرژانتینی را دیدم. یک فکر در ذهن من شکل گرفت.
پس، من فرزانه کردلو میخواهم قدری متفاوت عمل کنم. و این جمله را به دنیای فکری این روزهای خودم وارد کنم. من بخشی از کارم نویسندگی است. به نوعی هر روز با تولید محتوا برای سایتهای مختلف با موضوعات مختلف مشغول هستم. خودم هم رسانه دارم.
داشتم فکر میکردم هر کسی بنا به دلایلی به سراغ راه اندازی سایت و صفحه اینستاگرام و... میرود. شاید هم برخی جو گیر میشوند، ولی هر چه که هست در اولین گام میخواهند خودشان را از این طریق معرفی کنند.
از اینها که بگذریم. به نظر من فقط سایت و سایر رسانهها را داشتن مهم نیست. درست است که قدم اول را برداشتیم، ولی تازه در مشکلها افتادیم. من بسیاری از دوستانم را میشناسم که سایت زدند یا صفحه اینستاگرام و غیره دارند؛ ولی الان رسانههایشان با چند محتوا ثبت و به فراموشی سپرده شده است. برخی از استادان اهل فنم، برای چنین رسانههایی از اصطلاح گورستان استفاده میکنند.
به نظرم اگر ما در همان ابتدا از چرایی داشتن رسانه مطلع باشیم، دیگر خیلی در دام چگونگی آن نمیافتیم. اگر موضوع برایمان مهم باشد برایش وقت میگذاریم. حال نمیگویم هر روز مطلب منتشر کنیم، ولی دو روز درمیان یا یک هفته که میتوانیم.
پس دوباره به حرف ارنست ساباتو میرسم. اگر موضوع سایت برای ما مهم باشد بدون هیچ بهانهای از جمله اینکه وقت ندارم، محتوا ندارم، محتواهایم تکراری شده، کسی مطالبم را نمیخواند، مخاطب ندارم. کسی حوصله ندارد، کسی توجه نمیکند. برای چه کسی بنویسم. رسانهی خود را به مانند نوزاد تازه به دنیا آمده رها نمیکند.
بله نوزاد تازه به دنیا آمده. همگیمان میدانیم وقتی نوزادی به دنیا میآید حداقل تا دو و سه سال اول همه توجهات به آن است. پدر و مادرها همهی تلاششان آن است که این نوزاد کمبودی را حس نکند. با استثناها کار نداریم. هر جا سخن از اوست. اصلن امکان ندارد این پدر و مادر بخصوص مادر یک لحظه از فرزندش دور باشد. تمام تلاشش را میکند راحتی و آرامش او را فراهم کند.
منتظر نیست کسی به نوزاد تازه به دنیا آمدهاش رسیدگی کند. همه کارش را خودش انجام میدهد. منتظر نمیماند کسی بگوید وای چه بچهی شیرین و بانمکی. همه جوره بدون هیچ توقعی تر و خشکش میکند و پشتیبانیاش هست.از همان ابتدا پدر و مادرها قربان صدقهی کودکشان میروند.
این را به خودم هم میگویم. کاش ما هم رسانههایمان را که یک روز خواسته و ناخواسته به این جهان پهناور اینترنت پا گذاشت. رهایش نکنیم. کمی متعهدانه به موضوع نگاه کنیم. و در چند سال اول حیات او انتظار کار خارقالعاده از او نداشته باشیم. انتظار نداشته باشیم همین که تازه زبان باز کرد، شاهکار ادبی خلق کند و سخنران برجسته شود. پشت سر هم کتاب به رشته تحریر درآورد.
کاش برای بودن با او (رسانهمان) وقت بیشتری داشتیم. ما نمیخواهیم همین اول که زبان باز کرد. و شروع به راه رفتن کرد در صفحه اول و رتبه اول گوگل باشد.
ما میخواهیم کودک ما باشد. میخواهیم کودکی کند. ما میخواهیم مراحلرشدش را به طور طبیعی و هر روزه سپری کند. به دنبال توجه و رشد کاذب نیستیم که از مسیر خارج شود.
پس رسانه ما بایستی یاد بگیرید، گاهی بیمهری ببنید. گاهی باید نه بشنود. گاهی بایستی طمع بیتوجهی را بچشد. گاهی بایستی مورد تفکر نقادانه قرار بگیرد. این گونه است که ما صاحب تمام و کمال رسانههایمان همراه او رشد میکنیم و در مسیر درست پیشرفت قرار میگیرم. و دیگران را هم با خود همراه میکنیم.
در سایت جهان فکر میتوانید نوشتههای بیشتری از فرزانه کردلو بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرواز را با پرواز نمیآموزند
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوشبین باشیم یا بدبین؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
سلف مارکتینگ یعنی چی؟