کتابخوان 2: چرا باید کلاسیکها را مطالعه کرد؟
انسان مدرن که هر روز درگیر کار، اجاره، گرانی و هزار مشکل دیگر هست، اصلا چرا باید ادبیات کلاسیک بخواند؟ 50 صفحه دربارهی گل و گیاه و خانههای باشکوه شهر کوچکی در فرانسه چه جذابیتی میتواند داشته باشد؟ شرح مهمانیها و مجالس رقص و شادی خانوادهای اشرافی به چه درد زندگی روزمره میخورد؟ این روزهایی که سرعت و شتاب حرف اول را میزند دیگر چه کسی حوصلهی خواندن کتابهای سه، چهار هزار صفحهای دارد؟
خب با وجود تمام این پرسشها چرا ادبیات کلاسیک؟ واقعا چرا؟!
تعریف یک اثر کلاسیک چیست؟
اثری کلاسیک است که پیوسته دربارهی آن میشنویم. کتابهایی که آنقدر مشهور هستند که گاهی گفتن نخواندنشان باعث شرمندگی میشود. خیلی از افراد جملهی «بودن یا نبودن. مسئله این است ...» را در گفتوگوهای روزمرهی خود به کار میبرند بدون اینکه حتی بدانند نقل قولی از یک اثر کلاسیک ( هملت از شکسپیر) است. ادبیات کلاسیک دراصل بیشتر بر سر زبانهاست تا اینکه خوانده شده باشد. آثار کلاسیک مستقل از زمان هستند، با گذشت زمان نه تنها کهنه نمیشوند بلکه اعتبار بیشتری پیدا میکنند. آثار دیکنز، بالزاک و داستایوفسکی بعد از گذشت سالیان برای پیر و جوان لذتبخش و جذاب هستند. پس اثری را میتوان کلاسیک نامید که محدود به یک دورهی زمانی مشخص نشود.
ویژگیهای یک اثر کلاسیک چیست؟
· یکی از ویژگیهایی اثر کلاسیک این است که با هر بار خواندنش نکات تازهای را نمایان میکند و هیچگاه تکراری نمیشود. اگر کتاب در سنین جوانی خوانده شود و دوباره بعد از سالیان دراز در دوران پیری بازخوانی شود لذت دوباره خوانش، کاملا با لذت جوانی متفاوت خواهد بود. ارزش جزییات اینجاست که مشخص میشود و منجر به باز آفرینش مکرر زیباییها میشود. شاید الان بتوانید درک کنید که چرا در یک اثر کلاسیک، جزییات بسیار مهم هستند.
· آثار کلاسیک در ناخودآگاه جمعی و فردی پنهان میشوند و تاثیر خاصی را از خود برجا میگذارند. به همین دلیل است که باید با بالا رفتن سن دوباره خوانده شوند. متن کتابها تغییری نکرده است ولی ما تغییر کردهایم و دوباره خواندن کتاب میتواند ما را شگفتزده کند. به همین دلیل هم هست که لغت «بازخوانی» برای آثار کلاسیک کاربرد ندارد. هر بار خوانش کشف تازهای خواهد بود.
· اثر کلاسیک قصد ندارد چیزی را بیاموزد. گاهی با خواندن آن چیزی را مییابیم که قبلا میدانستیم بدون اینکه بدانیم این مطلب برای اولین بار در همین اثر آمده است. تاثیرپذیری دیگر آثار از کتابهای کلاسیک را میتوان به وضوح دید و زمانیکه آثار کلاسیک خوانده میشوند با ریشه و مبدا اطلاعاتمان روبرو میشویم.
متن اصلی آثار کلاسیک هستند که اطلاعات را بدون واسطه و تفسیر به ما میدهند و هرکس میتواند رابطهی شخصی خودش را با اثر برقرار کند. از این رو بهتر است که به جای تفسیر و نقد آثار کلاسیک، خود آن آثار خوانده شوند.
کلاسیکها را چگونه باید خواند؟
نکتهای که باید هنگام خواندن آثار کلاسیک مدنظر قرار گیرد، این است که از کجا و با چه سیر مطالعاتی قرار است خوانده شوند. باید با برنامهای مشخص شروع به خواندن کلاسیکها کرد تا دچار سردرگمی نشویم. همچنین نیاز است تا آثار کلاسیک در کنار آثار روز خوانده شوند. به این صورت است که میتوانیم از هر دو منبع استفاده کنیم. کتابهای روز به مانند سر و صدای خیابانها هستند در حالیکه صدای کلاسیکها در فضای اتاق میپیچد.
در نهایت کلاسیکها ادعایی ندارند که میتوانند زندگی ما را دگرگون کنند و آن را به لذتی تمام نشدنی بدل کنند. اما قطعا خواندنشان از نخواندنشان بهتر و مفیدتر خواهد بود و ارزشمند خواهند بود. به قول سیوران:
«زمانیکه جام شوکران را مهیا میساختند، سقراط سرگرم فراگیری قطعهای برای فلوت بود. از او پرسیدند: به چه درد میخورد؟ پاسخ داد: به دانستن این قطعه پیش از مرگ»
در ادامهی مطلب چهار اثر کلاسیک برجسته معرفی میشوند که به دلیل نوع سبک نوشتاریشان همگی به نوعی مرز کلاسیک و ادبیات مدرن هستند و به نوعی پایه گذار ادبیات مدرن هستند.
1) در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست
پروست رمان در جستجوی زمان از دست رفته را در 7 جلد و به مدت 14 سال نوشت. این رمان به عنوان طولانیترین اثر داستانی شناخته میشود. با وجود اینکه رمان 7 جلدی است اما هرکدام از جلدها اثری مستقل هستند و نامی مشخص دارند. این کتاب مهمترین اثر پروست است که هم از لحاظ حجم داستان و هم از لحاظ درونمایه که دربارهی حافظه غیرارادی است، ممتاز است. «طرف خانه سوان»، «در سایه دوشیزگان شکوفا»، «طرف گرمانت»، «سدوم و عموره»، «اسیر»، «آلبرتین گمشده» و «زمان بازیافته» نام هفت جلد مجموعه است. در جستجوی زمان از دست رفته از اولین کتابهایی است که از سبک جریان سیال ذهن استفاده کرده است و به نوعی پایهگذار ادبیات مدرن است. این کتاب هدیهی مهدی سحابی بزرگ مترجم کتاب به ایرانیان است. (دربارهی عظمت این رمان، سبک نوشتاری و حاشیههای آن در آینده بیشتر خواهم نوشت)
2) اولیس اثر جیمز جویس
اولیس به عقیدهی بسیاری بهترین رمان قرن بیستم است (رمان در جستجوی زمان از دست رفته در مقام دوم قرار میگیرد). کتابی که در ابتدا قرار بود به عنوان داستان کوتاه منتشر شود اما جویس تصمیم گرفت تا آن را به صورت داستان بلند منتشر کند. داستان اولیس ریشه در متون کهن مثل اودیسهی هومر دارد و همچنین وامدار آثار شکسپیر نیز هست. یکی از جذابیتهای این کتاب نثر بیپرده و صریح آن همراه با به کار بردن انواع صنایع ادبی است. جویس در این اثر با انتخاب کلمات مناسب نثر آهنگین زیبایی را پدید آورده است و فرم کلمات انتقال دهندهی مفهوم هستند. جریان سیال ذهن در اولیس هم به کار رفته است و باعث پیچیدهتر شدن نثر کتاب شده است. متاسفانه ترجمه فارسی اولیس هنوز هم به طور کامل در بازار کتاب ایران یافت نمیشود. منوچهر بدیعی رمان اولیس را به فارسی برگردانده است ولی متاسفانه هیچگاه کتاب به بازار کتاب عرضه نشده است. خوشبختانه انتشارات جنگل نسخهی اصلی کتاب را منتشر کرده است که علاقمندان جویس میتوانند متن اصلی کتاب را مطالعه کنند.
3) جنایت و مکافات اثر فئودور داستایفسکی
هرجا سخنی از ادبیات کلاسیک به میان آید قطعا نام داستایفسکی به چشم میخورد. جنایت و مکافات یکی از شاهکارهای اوست. کتابی دربارهی قتل و انگیزههای آن. جالبی داستان اینجاست که کتاب به مانند دیگر آثار جنایی در پی یافتن قاتل نیست بلکه همان ابتدای داستان قاتل معرفی میشود. اصلا داستان از نگاه قاتل روایت میشود که تحصیلکرده و روشنفکر است و روح و روان پر از درد قاتل، تجزیه و تحلیل میشود. «جنایت و مکافات» به دلیل عمق داستان و روایت جذابش یکی از سه اثر بزرگ داستایفسکی لقب گرفته است که تنها «براداران کارامازوف» نسبت به این اثر شهرت و محبوبیت بالاتری دارد.
4) خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر
رمان خشم و هیاهو برجستهترین اثر ویلیام فاکنر برندهی جایزه نوبل ادبیات است که در سال 1929 منتشر شد. داستان روایتگر 30 سال از زندگی خانواده کامپسون در میسیسیپی است. این کتاب هم به سبک جریان سیال ذهن نوشته شده است و نکتهی جالبتر آن این است که هر فصل از زبان یکی از پسرهای خانواده بیان میشود. ساختار چند راوی داستان باعث شده تا یک موضوع از چند زاویه دید بررسی شود. اگر فیلم خشم و هیاهو ساخته هومن سیدی را دیده باشید در آنجا هم هومن سیدی از ساختار چند راوی استفاده کرده بود و داستان در دو اپیزود مختلف از زبان نوید محمدزاده و طناز طباطبایی روایت میشود.
در این مطلب تنها 4 اثر کلاسیک معرفی شد که دلیل انتخاب جریانسازی آنها بود. در آینده تعداد بیشتری کتابهای کلاسیک معرفی خواهند شد که هدف رسیدن به 50 اثر کلاسیک است. همچنین مفهوم کلاسیک مدرن (modern classics) معرفی خواهد شد و کتابهای برجسته کلاسیک مدرن نیز معرفی میشوند.
در قسمتهای ابتدایی متن از کتاب «چرا باید کلاسیکها را خواند؟» نوشته ایتالو کالوینو ترجمهی آزیتا همپارتیان بهره گرفته شده است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتابخوان 1: کتاب مرده است؟!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه اولین رمان خود را بنویسیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
شجاع مثل تو | به بهانه روز زن