حمید رضا کرمی-مدرس-مهندس ناظر و محاسب ساختمان،عاشق کتاب خریدن و گاهی کتاب خواندن
جوکر 2019
عادتم این این است وقتی کتابی می خوانم یا فیلمی می بینم،در موردش بنویسم، شاید یک جور اشتراک گذاشتن با دیگران وبیشتر کلنجار رفتن با افکار خودم.
صحبت های واکین فینیکس را در نود و دومین مراسم اسکار ،دیده بودم،به نظرم از تمامی کسانی که صحبت کردند جذاب تر بود.همین دلیلی شد تا فیلمی که به خاطرش اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را ربود،را ببینم.
قبل از تماشای فیلم،اسم دلقک دو موضوع را در ذهنم بیدار کرد،یکی عقاید یک دلقک هاینریش بل،که کتاب بی نظریست و دیگر بازی چاپلین.
فیلم شروع شد.از همان اول زندگی سخت دلقک و اندوه پشت چهره اش، بر فیلم غالب شد، فهمیدم با یک فیلم تاریک روبرو هستم،اولین سوالی که در ذهنم نقش بست،این بود که فیلم در کدامین دوره روایت می شود و مربوط به چه سال هایی است،که هنوز هم نمی دانم و نفهمیدم،این موضوع شاید به دلیل تفاوت فرهنگی با سرزمینی است که فیلم در آن روایت می شود و شاید به دلیل حضور کوچولوی پر جنب و جوش کنارم است، که دارد دنیا را کشف می کند.کارگردان عناصرش را کنار هم قرار می دهد و شما به راحتی انتظار دارید،دلقک اولین قتلش را مرتکب شود، موضوعی که مطابق انتظار شما برآورده می شود.
خنده های عصبی،مهمترین ویژگی،دلقک است،اندام لاغر و چهره ای پریشان از دیگر ویژگی های نقش اول فیلم است،فینیکس برای درآوردن نقش دلقک،زحمت بسیار کشیده،از کاهش وزن 23 کیلوگرمی،سر دادن خنده های عصبی و... و انصافا جایزه اسکار حقش بوده است.فضای تاریک حاکم بر فیلم،فضای تیره حاکم بر محل کار دلقک،فضای غریب محل زندگی دلقک،ارتباط عجیب و غیر قابل فهم دلقک با زن سیاه همسایه،از جمله مواردی است که من نمی پسندم یا حداقل با ذایقه ی من جور نیست.بزرگترین سوالی که پس از اتمام فیلم در ذهنم ایجاد شد این بود:
کاگردان چه می خواست بگوید؟
این فضای تیره،این همه سختی که نقش اول فیلم کشید و همه وهمه،چه می خواست بگوید؟
هر چند از یک زاویه می توان حال دلقک را فهمید ولی به هیچ وجه نمیتوان به او حق داد به این راحتی آدم بکشد.درست ..آدمی که کشته می شود از جنس بد از طایفه ی شر
اما سوال این است:آیا وظیفه دلقک است که آدم بدها را بکشد؟ آیا بد بودن آن جوانک ها در این حد بود که کشته شوند؟ مرگ مادر دلقک را چگونه می توان توجیه کرد؟
جایی دلقک می گوید من در این جامعه دیده نمی شوم، من شنیده نمی شوم. مگر جامعه توان این را دارد که همه را بشنود.خیلی ها شنیده نمی شوند،خیلی ها دیده نمی شوند پس آیا این توجیهی است برای آدم کشتن؟
جایی به مشکلات دوران کودکی دلقک اشاره می شود و می خواهد به ما بقبولاند که به او حق بدهیم.
باشد ما درکش می کنیم ولی موافق نیستیم آدم بکشد،نه به هیچ وجه تاییدش نمی کنیم.
آنچه به نظرم می آید باید قدر فرهنگمان رابدانیم، قدر سعدی عزیزمان را،قدر فردوسیمان را،قدر معماری مان را.
جامعه ای که در سال 2019 فیلم جوکر را تبلیغ می کند و به فیلم جوکر جایزه می دهد، بی گمان حالش خوب نیست، راهی که می رود اگر بیراهه نباشد، راه خیلی درستی هم نیست.
به زودی انسان معاصر به این نتیجه می رسد،آسفالت کف خیابان ها را جمع کند و پا برهنه روی تن خاکی زمین گام بردارد به قول سهراب:"پا برهنگی نعمتی بود و کفش ته مانده تلاش آدمی است در راه انکار هبوط"
در هیاهوی جلوه های درخشان تمدن غرب،که صنعت فیلمسازی آنها هم از آن بی بهره نیست، حالشان، مثل فضای فیلم تاریک است و در نهایت سخن همیشگی که به همسرم می گویم:
"ما کوبیسم را انکار نمی کنیم ولی به خود حق می دهیم از آن لذت نبریم.
فرزندان سرزمین مینیاتور"
این صرفا تلقی من بود از جوکر و برای همه ی کسانی که این فیلم را دوست داشتند یا نه احترام قایلم.یا حق
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوکر چه چیزی به ما می آموزد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
جوکر
مطلبی دیگر از این انتشارات
?80 میلیون جوکر?