مغلطه: راهنمای درست اندیشیدن

در دنیای امروز و با گسترش روزافزون رسانه‌ها، دسترسی به داده‌ها بسیار آسان شده است اما این اطلاعات به ظاهر جامع و درست، خیلی از اوقات با هدفی خاص و تحمیل کردن نظری به‌دور از منطق ارائه می‌شوند. اینجاست که تشخیص اطلاعات صحیح از اطلاعات نادرست اهمیت می‌یابد. جمی وایت در کتاب "مغلطه: راهنمای درست اندیشیدن"، نحوه برخورد با داده‌های مختلف، چگونگی شناسایی سفسطه دیگران و هنر بحث و مذاکره برای جلوگیری از تصمیمات غلط را آموزش می‌دهد.

او هدف خود را از نوشتن این کتاب، جبران کمبودهای نظام آموزشی عنوان کرده و در پیش‌گفتار می‌نویسد: "متاسفانه اکثر مردم درباره‌ نحوه به خطا رفتن استدلال تقریبا چیزی نمی‌دانند. در مدرسه و دانشگاه، ذهن افراد با اطلاعاتی ارزشمند درباره چرخه نیتروژن، علل بروز جنگ جهانی دوم، مصراع پنج ضربی و مثلثات پر می‌شود ولی تشخیص حتی ابتدایی‌ترین خطاهای منطق را نمی‌آموزند؛ و این باعث به وجود آمدن ملتی متشکل از انسان‌های ساده‌لوح می‌شود که نمی‌توانند در مقابل استدلال‌های دروغین کسانی‌که می‌خواهند رای، پول یا تقوایشان را از آن‌ها بگیرند مقاومت کنند."

روش‌های متقاعدسازی مبتنی بر استدلال غیرمنطقی را مغلطه یا سفسطه می‌نامند. “مغالطات” در واقع روش‌های فریب دادن مغز و ناکار کردن تفکر نقاد هستند. یکی از این مغالطات، سفسطه اقتدار است. در کتاب در توضیح این نوع مغلطه آمده است: "چون من می‌گویم" جمله‌ای‌ست که اکثر ما زمانی از والدین‌مان شنیده‌ایم و معمولا نوعی تهدید محسوب می‌شود. پدر شما ممکن است بتواند تصمیم بگیرد که چه وقت بخوابید؟ شام چه بخورید؟ و به کدام مدرسه بروید؟ ولی این اقتدار از او کارشناسی در زمینه تولیدمثل انسانی نمی‌سازد! پس وقتی به شما می‌گوید باید زایمان زنی باکره را به این دلیل که او می‌گوید باور کنید حق دارید اعتراض کنید! در چنین مواردی والدینتان مرتکب مغلطه اقتدار شده‌اند. مغلطه اقتدار چگونه عمل می‌کند؟ ابتدا اقتدار، بزرگی، نبوغ، ثروت و موفقیت یک فرد را توضیح می‌دهیم و سپس بخشی از عقاید، افکار و گفته‌های او را نقل قول می‌کنیم. منطقی که پشت این نقل قول وجود دارد این است: فردی با این هوش و اهمیت و موفقیت که نمی‌شود اشتباه بکند! به عنوان مثال به نظرات اینشتین حتی اگر در زمینه‌های کاملأ بی‌ربط با دنیای فیزیک باشند توجهی خاص می‌شود. از افراد بسیاری شنیده‌ام که اکثر ما فقط از 10% قابلیت مغزمان استفاده می‌کنیم. وقتی از آن ها می‌پرسیم که چرا باید چنین چیزی را باور کنیم؟ می‌گویند چون اینشتین این طور گفته است! این که او چه طور در جایگاهی قرار داشته که بتواند چنین نظری بدهد برای کسی روشن نیست! کسی نمی‌تواند منکر هوش فوق‌العاده اینشتین شود ولی اینشتین در مورد این که ما از چند درصد قابلیت‌های مغزمان استفاده می‌کنیم چیزی بیشتر از من و شما نمی‌دانست!!

جمی وایت از سال 2004 به نوشتن کتاب‌هایی برای مخاطبان عام برای آشنایی با استدلال‌ها و نظرات عوام‌فریبانه سیاست‌مداران روی آورد. در بخشی از کتاب مغلطه می‌خوانیم: آمار، سلاح شیمیایی اقناع است. همه سیاستمداران و تاجران خوب این را می‌دانند. کمی آمار به بحث‌تان تزریق کنید تا بلافاصله شاهد تاثیرات محسوس آن باشید: چشم‌ها بی‌فروغ می‌شوند، دهان‌ها باز می‌مانند و در چشم بر هم زدنی همه در تایید و موافقت سر تکان می‌دهند. ارقام بحث‌ناپذیرند! حتی وقتی ارقام صحیحند، آنچه را به آن‌ها منتسب شده است نشان نمی‌دهند. مثلا سردبیران روزنامه‌ها همیشه از آماری درباره تغییر رفتار به نتایجی درباره تغییر و معمولا وخامت ارزش‌ها می‌رسند!

کتاب مشتمل بر 12 فصل با عناوین: «اقتدار»، «تعصب در جامه فاخر»، «حرف نزن!»، «واژه‌های بی‌معنی»، «انگیزه‌ها»، «حق داشتن عقیده»، «مغایرت»، «کلمات گمراه‌کننده»، «بدیهی جلوه دادن موضوع»، «تصادف»، «آمار حیرت‌آور» و «تب اخلاقیات» است که نویسنده در هر فصل، مهارتی را در زمینه‌ برخورد با اطلاعات جدید و چگونگی پذیرش آن‌ها آموزش می‌دهد. با توجه به نیاز همگان برای درک بهتر اخبار و سخنان دیگران، این کتاب برای همه افراد سودمند است. اما به طور خاص، مطالعه این کتاب برای صاحبان مشاغل و کسب و کارها که در جلسات کاری باید بر سر مسائل گوناگون مباحثه و نتیجه‌گیری کنند بسیار ارزشمند خواهد بود.