کتاب راه هنرمند

چند سال پیش تصمیم گرفته بودم یک چالش نوشتن برای خودم طراحی کنم، فکر می‌کنم این موضوع برمی‌گرده به حداقل ده سال پیش چقدر زمان زود می‌گذره واقعا. اینکه برای حداقل چهل روز هر روز در بلاگ شخصیم بنویسم. اون زمان تازه با دوست جدیدی آشنا شده بودم به اسم امیر مهرانی، به واسطه‌ی دوست خوبم آرش، اون زمان امیر روی دوره‌های توسعه‌ی فردی کار می‌کرد. یک شب با آرش رفتیم و با امیر کلی حرف زدیم، درباره‌ی زندگی، کار و نوشتن. درباره‌ی نوشتن خیلی اختصاصی حرف زدیم چون امیر معتقد بود نوشتن به شدت باعث رشد و آگاهی فردیش شده بود. در لابه‌لای صحبت‌هامون امیر کتاب «راه هنرمند» رو بهم معرفی کرد، گفت این کتاب می‌تونه خیلی بهت کمک کنه.

من شخصا این کتاب رو یکی از تاثیرگذارترین کتاب‌های زندگیم می‌دونم. برای همین دوست داشتم اون رو در باشگاه کتابخوانی کانگونیو هم معرفی کنم، شاید به درد دیگران هم خورد. شما هم اگر دوست داشتید می‌تونید کتاب‌های تاثیرگذار زندگی‌تون رو به بقیه معرفی کنید. وقتی ده سال پیش شروع به خوندن این کتاب کردم فکر نمی‌کردم چنین تاثیر ژرف و عمیقی روی من بگذاره. کاری به محتوا و جزئیات کتاب ندارم، پیشنهاد می‌کنم این کتاب رو حتما در زندگی‌تون بخونید، امروز می‌خوام درباره‌ی ابزارهای بنیادی که در کتاب پیشنهاد شده حرف بزنم و درباره‌ی تاثیرشون در زندگی شخصیم.

صفحات صبحگاهی

جولیا کامرون به عنوان اولین ابزار به معرفی «صفحات صبحگاهی» می‌پردازه، خودش در کتاب میگه بیش از ده سال هست که هر روز صفحات صبحگاهی رو پر می‌کنه، احتمالا الان باید بیست سالی شده باشه. میگه این کار به بازیابی خلاقیت به شدت کمک می‌کنه، ولی من باید اضافه کنم به شدت شما رو به خودآگاهی می‌رسونه، حداقل تجربه‌ی من اینطوری بود.

برای نوشتن صفحات صبحگاهی راستش هیچ قانون خاصی وجود نداره، می‌تونید خیلی بی‌هدف شروع به نوشتن کنید، فقط مهم اینه که حداقل دوازده هفته‌ای این کار رو ادامه بدید. احتمالا بعدش عاشق این کار میشید و مدت زمان خیلی طولانی‌تری این کار رو ادامه می‌دید و اما صفحات صبحگاهی چیستند؟ به طور ساده میشه گفت که صفحات صبحگاهی، سه صفحه دست‌خط معمولی روی هر سطر از برگ دفتر است که به طور تداعی آزاد و بدون تفکر می‌نویسید و دست از روی کاغذ برنمی‌دارید، مثلا:

«وای خدایا، باز هم یک صبح دیگه، خسته شدم واقعا از این زندگی، بازم باید برم تو صف نونوایی و برای صبحونه نون داغ بخرم، بعد ماشین رو ببرم تعمیرگاه چون مثل همیشه خراب شده و مثل همیشه باید برم سر کلاس و حرف‌های تکراری استاد رو گوش کنم»، اگه بخواهیم از عظمت این کار کم کنیم شاید بشه بهش گفت «تخلیه ذهن»، چون یکی از کارهای اصلیش دقیقا همینه.

برای نوشتن صفحات صبحگاهی، شیوه‌ی غلط وجود نداره. هدف از صفحات صبحگاهی خلق یک اثر هنری نیست، برای همین نیازی به نگارش و ویرایش هم نداره. هدف فقط حرکت دست روی کاغذ و نوشتن و بیرون ریختن همه‌ی چیزهایی است که به ذهن میاد. چیزی هم به اسم کوچک و حقیر و بی‌اهمیت و احمقانه و عجیب و غیرعادی و ... وجود نداره.

شما حق ندارید صفحات صبحگاهی‌تون رو به کسی نشون بدید و حتی خودتون حداقل تا هفت روز بعد از نوشتن بخونیدش، فقط بنویسید. اصولا صفحات صبحگاهی رنگارنگ، اغلب منفی و پراکنده و پر از دلسوزی و ترحم به حال خود و حتی تکراری و با آب و تاب کودکانه، ولی خب اصولا درست و خوبند.

می‌دونید صفحات صبحگاهی، وسیله‌ اصلی شفای خلاقیت هستند. به عنوان هنرمندی که خلاقیتش با مانع روبرو شده، این گرایش رو داریم که بیرحمانه از خود انتقاد کنیم. صفحات صبحگاهی قابل مذاکره نیستند. یعنی به هیچ عذر و بهانه‌ای نمی‌توانید از آنها طفره بروید یا از مقدار آن کم کنید. مهم نیست در چه حال و هوایی هستید. انتقاد‌های سانسور کننده درونتان اهمیت ندارد. معمولا فکر می‌کنیم باید حال و هوای نوشتن داشته باشیم که بنویسیم، درحالیکه در واقع چنین نیست.

صفحات صبحگاهی در اصل به شما یاد می‌دهند که حال و هوایتان اصلا اهمیتی ندارد. بعضی از بهترین آثار خلاق در روزهایی انجام می‌شوند که این حس را داریم که هر کاری می‌کنیم بی‌هوده است، صفحات صبحگاهی به ما یاد می‌دهند که از قضاوت دست بکشیم و فقط بنویسیم.

بقیه‌ی مزایای نوشتن صفحات صبحگاهی رو خودتون با خوندن این کتاب می‌فهمید و به شدت توصیه می‌کنم حتما این کتاب رو در زندگی‌تون بخونید. برای من اینطوری بود که صفحات صبحگاهی باعث شد به آن سو برم، به آن سوی ترس‌ها، منفی‌بافی‌ها، سانسورکننده‌ درونم و ...، من به شدت حال بهتری نسبت به گذشته دارم، الان نزدیک به دو سال میشه که به علاوه بر نوشتن صفحات صبحگاهی، هر روز در بلاگم هم می‌نویسم، از کارهایی که می‌کنم، از اشتباهاتم، به نظرم خیلی بهتر از قبل خودم رو می‌شناسم و این رو مدیون نوشتن هستم، به نظرم نوشتن به شدت باعث خودآگاهی و توسعه‌ی فردی میشه.

قرار با هنرمند درون

بعد از نوشتن هر روز صفحات صبحگاهی حالا باید با هنرمند درونتان قرار ملاقات بگذارید. یک قرار ملاقات اختصاصی با مدت زمان مشخص، مثلا دو ساعت در هفته و به صورت متوالی هر هفته تکرارش کنید، طوریکه همیشه یادتون باشه باید هر هفته با هنرمند درونتان قرار بگذارید. هیچ چیزی نباید مانع این قرار ملاقات بشه، شما باید بشینید، با خودتون حرف بزنید، بازی کنید، به خودتون گوش بدید.

صفحات صبحگاهی شما را با اندیشه‌ها و نیازهایتان آشنا می‌کند. از این راه زمینه‌های مشکلات و نگرانی‌هایمان را تشخیص می‌دهیم، شکایت می‌کنیم، هویت می‌یابیم، منزوی می‌شویم و حتی بی‌حوصلگی به خرج می‌دهیم. این مرحله خیلی شبیه دعاست. بعد با ملاقات با هنرمند درون خود، شنیدن راه حل‌ها را آغاز می‌کنیم.

قرارداد

به نام تو که رازی نوشته بر پر پروانه‌هاست

من ......... بدین وسیله اعلام می‌کنم که برآنم تا با پشتکار در مسیر رویارویی با نیروی خلاق خویش هدایت شوم و متعهدانه این دوره‌ی فشرده‌ی دوازده هفته‌ای را دنبال کنم. من متعهد می‌شوم که صفحات صبحگاهی را بنویسم و بر سر قرار ملاقات هفتگی با هنرمند درونم حاضر شوم.

من ......... متوجه هستم که در این دوره موارد و عواطفی را در من بیدار خواهد کرد که باید به آنها بپردازم.

من ......... متعهد هستم که در تمام طول دوره، نهایت مراقبت را در مواردی مانند خواب، تغذیه و ورزش از خود بنمایم و محبت کافی را در حق خویش روا دارم.

امضاء .....