کتاب شازده کوچولو

میان قفسه‌های کتابفروشی و در بخش بزرگسال، کتابی با طرح جلد کودکانه‌ای توجهم را جلب کرد. به گمانم اشتباهی رخ داده بود. با تورق آن، گمانم تبدیل به یقین شد؛ کتابی با تصویرسازی‌های جذاب و جملاتی لطیف و ساده. برای هدیه به خواهرم پسندیدمش و شروع جذاب کتاب، مرا ترغیب کرد که خواندن را ادامه دهم.

حالا پس از پایان کتاب، یقین دارم که اشتباهی رخ نداده بود، کتاب در اصل برای بزرگسالان بود که برای کودکان هم می‌تواند مناسب باشد. اتفاقا این «آدم‌بزرگ‌ها» هستند که باید با حقایق ساده‌ی کتاب مواجه شوند، درصورتی‌که کودکان با آن‌ها آشنایند.

آدم‌بزرگ‌ها دنیا را پیچیده‌تر از آنچه که باید باشد، می‌کنند.

داستان درباره‌ی خلبانی‌ست که با یک پسر کوچکی آشنا می‌شود؛ خلبان در صحرا سقوط می‌کند و هواپیمایش آسیب می‌بیند و دیگر نمی‌تواند پرواز کند. خلبان هم آب و غذای کمی به‌همراه داشت. در همین حال، پسر کوچکی با موهای زرد به او نزدیک می شود، «شازده کوچولو».

شازده داستان زندگی‌اش را با ما «آدم‌بزرگ‌ها» تعریف می‌کند. شاید مهم‌ترین پند و اندرزهایی درباره‌ی زندگی‌تان را در قالب استعاره‌هایی کودکانه و پدیده‌هایی ساده از زبان این شازده بشنوید. بله، استعاره. حین خواندن این کتاب، شما به‌راحتی شازده کوچولو را درک می‌کنید و از رفتار عجیب و غیر منطقی ساکنان آن شِش سیاره تعجب می‌کنید، اما زمانی که متوجه شوید خود شما مجموعه‌ای از تمام آن ساکنان هستید، به وجد می‌آیید.

شازده با کودک درون ما حرف می‌زند. او به ما کمک می کند وارد دنیای کودکان شویم و زندگی را از طریق چشمان آنها تجربه کنیم. بدین ترتیب، شادی را در چیزهای معمولی و پیش‌پاافتاده‌ای که معمولاً در بزرگسالی کنار می‌گذاریم، کشف می‌کنیم. در واقع، به‌راحتی می‌توانیم چنان در هجوم دیوانه‌وار روزمرگی غرق شویم، که به راحتی فراموش کنیم زندگی می‌تواند چیزی بیشتر از شغل، نگرانی برای جلسه‌ی کاری، قرار ملاقات یا افزایش حقوق باشد.

اگر میخواهید کتابی را به کودکی هدیه دهید، با هدیه دادن این کتاب، شاید آینده‌ی او دست‌خوش تغییر شود. شازده کوچولوی جسور در هر پیچ و خم زندگی از او حمایت خواهد کرد.