دریانوردِ خسته
کتاب «پیامبر»
معتقدم که از آنجا که اندیشهی آدمی در طی زمان، دستخوش تغییر و تحول میشود، نباید کتاب را به دید کالای یکبارمصرف ببیند. فهمی که از کتاب در دوران شکوه جوانی بدست میآید قطعاً متفاوت است با فهم دوران کهنسالی و پختگی. همین نکته نشان میدهد که کتابخانه، جزء تزئینات خانه نیست.
کتاب «پیامبر» اثر جبران خلیل جبران را در دوران نوجوانی هدیه گرفتم و بعد از نزدیک به ۱۰ سال، در کتابخانهام به چشم میآید. کتابیست که ارزش ماندگاری در کتابخانه را دارد. شماری از جملات جبران، باید در گوشهی ذهن آرام گیرند و به مرور زمان، شکوفه بزند.
نسخهی ترجمهی دکتر قمشهای را خواندم. با اینکه به تناسب متن نویسنده، شعر، آیه، جمله و یا تصویری زیبا آورده شده که در نسخهی اصلی وجود ندارد اما بهنظرم مانند کلیله و دمنه، به جذابیت کتاب افزوده شده است.
این کتاب شامل ۲۸ فصل است. هر فصل آن به جز آخرین و اولین، پاسخ سوالی است که مردم اورفالیس از «پیامبر» پرسیدهاند. سوالاتی دربارهی عشق، کار، غم و شادی، آزادی، رنج و محنت، لذت و عشرت و ...؛ میتوان گفت نخ تسبیح این فصلها، «عشق» است.
البته نمیتوان از تاثیراتی که دین و آیین جبران خلیل جبران، مسیحیت، بر این کتاب گذاشته است غافل شد. از جمله اینکه این «پیامبر»، تاکید بسیاری بر «محبت» و «احساسات» دارد و «شریعت» را بهکلی کنار گذاشته است و به موعظه روی آورده است. چه بسا این پیامبر، عیسای جبران خلیل جبران باشد.
بخشی از کتاب:
آنگاه المیترا گفت : با ما از عشق سخن بگوی...
پیامبر سر برآورد و نگاهی به مردم انداخت و سکوت و آرامش مردم رافرا گرفته بود. سپس با صدایی ژرف و رسا گفت: هرزمان که عشق اشارتی به شما کرد در پی او بشتابید، هر چند راه اوسخت و ناهموار باشد. و هر زمان بالهای عشق شما را در بر گرفت خود را به او بسپارید، هر چند که تیغهای پنهان در بال و پرش ممکن است شما را مجروح کند. و هر زمان که عشق با شما سخن گوید او را باور کنید، هر چند دعوت او رویاهای شما راچون باد مغرب در هم کوبد و باغ شما را خزان کند. زیرا عشق چنانکه شما را تاج بر سر مینهد به صلیب نیز میکشد. و چنانکه شما را میرویاند شاخ و برگ شما را هرس میکند. و چنانکه تا بلندای درخت وجودتان بالا میرود و ظریف ترین شاخههای شما را که در آفتاب میرقصند نوازش میکند . همچنین تا عمیق ترین ریشههای شما پایین میرود و آنها را که به زمین چسبیده اند تکان میدهد. عشق شما را چون خوشههای گندم دسته میکند. آنگاه شما را به خرمن کوب از پرده ی خوشه بیرون میآورد. و سپس به غربال باد دانه را از کاه میرهاند. و به گردش آسیاب میسپارد تا آرد سپید از آن بیرون آید. سپس شما را خمیر میکند تا نرم و انعطاف پذیر شوید. و بعد از آن شما را بر آتش مینهد تا برای ضیافت مقدس خداوند نان مقدس شوید. عشق با شما چنین رفتارها میکند تا به اسرار قلب خود معرفت یابید و بدین معرفت با قلب زندگی پیوند کنید و جزیی از آن شوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه کتاب بخوانیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیمار خاموش
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب اسم این کتاب راز است!