رواندرمانگر بالینی، علاقهمند به هنر
بیایید یه چند کلمه حرف بزنیم!
همه ما هر روز احساست منفی و مثبت را احساس و تجربه میکنیم. احساسات بخشی عادی از زندگی روزمره ما هستن. گاهی خیلی پایین میان و گاهی هم اوج میگیرن و از حد و توان ما خارج میشن.
احساسات دامنه گستره خیلی وسیعی داره اما همه ما معمولاً درگیر احساساتی شبیه به گناه، غم و اندوه، احساس غرق شدن در ناامیدی، عصبانیت یا احساس کم ارزشی شدیم.
از اونجایی که انگار مغز ما برای احساسات مثبت سیم کشی نشده و معمولاً اتفاقات مثبت دوام زیادی ندارن، درگیری عمده ما احساسات منفی هستن. احساسات منفی معمولاً ادامه پیدا میکنن و به راحتی دست از سر ما برنمیدارن. درنتیجه هر فردی بایستی خودش رو برای مقابله با این احساسات آماده کنه، چرا که هم شایع هستن و هم آسیب زننده.
«تنظیم هیجان» اصطلاحی عمومی برای توصیف توانایی فرد در مدیریت موثر و پاسخ گویی به یک تجربه هیجانی استفاده میشه. همه ما به طور ناخودآگاه از روشهای تنظیم هیجان برای کنار اومدن با موقعیتهای دشوار، بارها در طول روز استفاده میکنیم. معمولاً شیوههایی که ما برای تنظیم کردن احساساتمون انتخاب میکنیم وابسته به گذشتمون هست. وقتی میگیم گذشته در واقع آموزش خانواده، شخصیتمون و ضربههای روحی رو شامل میشه و بر اساس تاثیرگذاری معمولاً به دو طبقه سالم و ناسالم تقسیم میشه. منظور از طبقه سالم و ناسالم هم بیشتر به منطبق بودنش با محیط و نحوه تاثیرگذاری اون در بلند مدت اشاره داره. برای مثال پیادهروی در زمان استرس میتونه حواس ما رو پرت کنه و فرصت فکر کردن بهمون بده و پرخاشگری میتونه موقعیت رو بغرنجتر کنه.
بیایید به نمونههایی از این تنظیم هیجان نگاهی بندازیم:
نمونههای سالم
- گفت و گو کردن با دوستان
- ورزش کردن
- نوشتن در مورد احساسات
- مراقبه کردن
- رواندرمانی
- به اندازه خوابیدن
نمونههای ناسالم
- استفاده از الکل و سایر مواد مخدر
- پرخاشگری کردن
- استفاده زیاد از رسانههای عمومی مثل اینستاگرام
- نشخوار فکری
گفت و گو کردن
از میان همه این شیوههایی که در اینجا بهشون اشاره کردیم، گفت و گو کردن کم هزینهترین و موثرترین روش برای تنظیم احساسات محسوب میشه. دلیلش هم نقش مهمیه که زبان در روان ما بازی میکنه.
صحبت کردن میتونه چندتا کار بسیار مهم بکنه. یه نگاهی به موارد زیر بندازید:
۱. تنظیم برانگیختگی
صحبت کردن با یک نفر که خوب گوش میده باعث میشه برانگیختگی ما تنظیم بشه. منظور از برانگیختگی چیه؟ فرض کنید عصبانی هستید، نفستون تنگ شده، گر گرفتید و بیقرارید. حرف زدن میتونه تنفستون رو تنظیم کنه، گر گرفتگیتون رو کاهش بده و آرومتون کنه.
۲. کاهش احساسات نامطبوع
صحبت کردن مثل تقسیم کردن میمونه. اگر احساس خیلی بدی دارید، با صحبت کردن میتونید یه بخشیش رو به طرف مقابل بدید. اینجوری یه خورده از حس بدتون کم میشه.
۳. تمرکز روی مساله
همانطور که تو بخشهای بالایی گفتیم، وقتی برانگیخته نباشید و یه خورده از احساسات منفیتون کم شده باشه میتونید روی خود مساله تمرکز کنید و به جنبههاش درستتر فکر کنید. اینجوری شاید بتونید براش یه راهحل هم پیدا کنید.
۴. تغییر در زاویه دید
صحبت کردن با دیگران و شنیدن دیدگاه اونا گاهی کمک میکنه از یه زاویه دیگه هم به مساله نگاه کنیم. شاید مساله از یه زاویه دیگه یه معنی دیگه داشته باشه.
از همه مهمتر اینکه تاریخ تکامل ما مبتنی بر تکامل زبان بوده و اساساً فهم ما از خودمون یه مساله دوطرفه هستش؛ یعنی در ارتباط با دیگران هستش که میتونیم خودمون رو بفهیم و اینکه دسترسی بقیه به احساسات ما و تنظیم کردنشون از خود ما بیشتره. پس با صحبت کردن با دیگران میتونیم با یه تیر چندتا نشونه رو بزنیم.
اگه به هر دلیلی دسترسی به شخصی امنی برای گفتوگو کردن ندارید ما در اپلیکیشن «کانسو» این امکانو فراهم کردیم که با یک شنونده ناشناس صحبت کنید و خودتون ابراز کنید. علاوه براین خودتون هم میتونید شنونده بشید و به دیگران برای تنظیم احساساسشون کمک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
حتی تصدیق کردن احساساتتون هم خرج داره!
مطلبی دیگر در همین موضوع
چرا ترک سیگار مشکل است
بر اساس علایق شما
مستقل شدن ارزشش رو داره؟