کارکست، پادکستیه که توی هر قسمت اون یه مفهوم یا ابزار توی حوزه ی نوآوری و کارآفرینی رو به نقل از منابع علمی بررسی میکنیم.
7: چرا کار غیراخلاقی میکنیم؟
اگه ازمون بپرسن که آدم خوبی هستیم یا آدم بدی، تو ذهنمون اکثرا به خودمون میگیم که آدم خوبی هستیم؛ ولی وقتی میریم سراغ دنیای کسب و کار میبینیم که کلی اتفاق غیراخلاقی داره توش میفته. در ادامه قراره بفهمیم که چی میشه که ما آدمها که خودمون رو اخلاق مدار میدونیم، کارای غیراخلاقی انجام میدیم و چطوری میتونیم اخلاقیات رو توی محیط کار حفظ کنیم!
همه ی ما خودمون رو آدمای خوبی میدونیم و فکر میکنیم وقتی که قراره توی محیط کار تصمیم بگیریم هم، تصمیم های اخلاقی میگیریم. دهه ها تحقیقات نشون داده اینکه ما قصد داریم خوب باشیم برای تصمیم اخلاقی گرفتن کافی نیست؛ وقت تصمیم گیری که میشه انگار نمیتونیم درست فکر کنیم و تصمیم های غیراخلاقی میگیریم. علاوه بر اون، ذهن ما توانایی خارقالعادهای داره که بعد از تصمیم غیراخلاقی، اون رو توجیه کنه و بهمون بگه که تصمیممون اخلاقی بوده! پس با وجود این مشکلات چیکار میتونیم بکنیم که موقع تصمیم گیری که میشه تصمیم اخلاقی بگیریم؟
اولین قدم اینه که باور کنیم ما ممکنه موقع تصمیم گیری از اصول اخلاقی خودمون خارج بشیم و تصمیم بدی بگیریم، مگر اینکه از قبل در مورد این تصمیم گیری ها هوشیار باشیم. وقتی که به این باور رسیدیم میتونیم بفهمیم که حتی بهترین آدمها توی شرایطی ممکنه وسوسه بشن و رفتار غیراخلاقی رو توجیه کنن. تحقیقات نویسنده های مقاله و کسای دیگه ای که روی این موضوع تحقیق کردن نشون میده که برای رها شدن از این اشتباه ها باید سه تا کار بکنیم تا بتونیم تصمیم های اخلاقی بگیریم. اولین کاری که باید بکنیم اینه که از قبل برای شرایط حساس اخلاقی آماده بشیم. مرحله دوم اینه که سعی کنیم توی شرایط تصمیم گیری، تصمیم های درست بگیریم و در نهایت بعد از اینکه تصمیم گرفتیم، در مورد تصمیمهای گذشتهمون فکر کنیم و نقاط ضعف و قوتش رو بفهمیم.
خودمونو از قبل برای شرایط حساس اخلاقی آماده کنیم
نکته ی این موضوع اینه که ما وقتی به شرایط خیالی در آینده فکر میکنیم میتونیم بگیم که چیکار باید بکنیم؛ ولی وقتی داریم در شرایط حال تصمیم میگیریم، به این فکر میکنیم که چیکار "میخوایم" بکنیم، بجای اینکه چیکار "باید" بکنیم. مسئله اینه که ما خودمون رو در آینده فراتر از کسی که امروز هستیم میبینیم و فکر میکنیم موقعش که برسه تصمیم درست رو میگیریم؛ ولی این موضوع خیلی درست نیست. حالا که تصویرمون از خود آیندهمون درست نیست، پس بهتره بشینیم یه سری متر و معیار بر اساس اصول اخلاقیمون تعریف کنیم که بعدا که میخوایم درستی تصمیممون رو بسنجیم، بتونیم با این معیار ها مقایسه کنیم. یعنی، باید از خودمون بپرسیم، میخوام که بعد از مرگم چطوری توی یاد آدم ها بمونم؟
بذارید ببینیم که چطوری میشه استفاده از این متر و معیار رو تمرین کرد؟
پیشنهاد اول نویسندههای مقاله اینه که با خودمون فکر کنیم که اگه یه اتفاقی افتاد، در نتیجهش چیکار میکنیم. مثلا اگه رئیسم ازم خواست یه کاری بکنم که شاید غیر اخلاقی باشه با یه آدم معتمد مشورت میکنم؛ یا مثلا اگه کسی بهم پیشنهاد رشوه داد از کسی که به قوانین آگاهه مشورت میگیرم. داشتن این حالت های اگر – آنگاه توی ذهنمون باعث میشه که وقتی توی شرایط قرار میگیریم از قبل بهشون فکر کرده باشیم و لازم نباشه که تصمیم یهویی بگیریم.
پیشنهاد دوم اینه که یه منتور داشته باشیم. مثلا اگه کارمند یه شرکتی هستید میتونید با کارمندهای دیگه ای که باهاشون دوستید و چندسال قبل شما وارد شرکت شدن مشورت کنید. خیلی مهمه که دوستاتون رو فقط از بین کسایی که باعث میشن توی موقعیت شغلیتون رشد کنید انتخاب نکنید و کسایی رو هم داشته باشید که بتونید توی شرایط پیچیده ی اخلاقی ازشون راهنمایی بگیرید.
پیشنهاد سوم اینه که وقتی که تصمیم گرفتید آدم اخلاق مداری باشید توی محیط کار این رو توی موقعیتهای مناسب با همکارهاتون به اشتراک بذارید. هیچکس از آدم هایی که ریا میکنن و ادا درمیارن خوشش نمیاد؛ ولی بعضی وقتا اشاره های کوچیک که اخلاقیات براتون مهمه میتونه بهتون کمک کنه. برای اینکار خوبه که بعضی وقتا با همکارهاتون در مورد شرایط اخلاقیای که توی محیط کار ممکنه پیش بیاد بیاد و اینکه تو اون شرایط میخواید چیکار کنید حرف بزنید. اگه بتونید راهی پیدا کنید که یه بحث سازنده داشته باشید در آینده خیلی کمکتون میکنه که کسی اصلا چیز غیراخلاقیای رو ازتون نخواد و دیگران هم به اینکه چطوری میتونن اخلاقی عمل کنن فکر کنن.
خب یه سری راهحل تا اینجا از مقاله تعریف کردیم، ولی همیشه داستان به این سادگی نیست، مثلا فک کنید که باید بین وفادار بودن به همکارتون یا وفادار بودن به یه مشتری یکی رو انتخاب کنید. هرکدوم انتخاب ها بدی ها و خوبی های خودش رو داره، توی این شرایط چیکار باید بکنیم؟ مقاله یه سری پیشنهاد میده.
قبل از اینکه پیشنهادهای مقاله رو بررسی کنیم، اینو بگیم که خلاصهای که دارید میخونید از اپیزود هفتم کارکست هست که چندماه پیش منتشر شده. این قسمت و اپیزودهای جدید کارکست رو میتونید از وبسایتمون گوش کنید. با کلیک روی این لینکها هم میتونید پادکست رو توی پلتفرمهای مختلف پیدا کنید: کست باکس، اپل پادکستز، گوگل پادکستز، اسپاتیفای
مقاله پیشنهاد میده موقع تصمیم گیری اول یه قدم بریم عقب و شرایط رو بررسی کنیم. باید از خودمون بپرسیم چه قوانین و مبانیای رو باید در نظر بگیریم. مثلا اینکه تصمیمی که داریم میگیریم باعث میشه دروغ بگیم؟ یا مثلا باعث میشه که به دیگران بی احترامی کنیم؟ بعدش به این فکر کنیم که نتیجه ی هرکدوم از تصمیم هایی که میتونیم بگیریم چی میتونه باشه؟ این نتیجه رو باید برای همه ی کسایی که تصمیمون روشون تاثیر میذاره با دقت بررسی کنیم. حتی کسایی که تصمیم به صورت غیرمستقیم روشون تاثیر میذاره. بعدش باید با خودمون فکر کنیم که کدوم تصمیمه که ارزش های درونی خودمون رو به بهترین شکل نشون میده.
یادمون نره که ذهن آدم توانایی خارق العاده ای توی منطقی نشون دادن هرتصمیمی که میخوایم بگیریم داره؛ مخصوصا وقتی که یکی از این تصمیم ها به خودمون سود زیادی میرسونه. خیلی وقتا ما به خودمون میگیم خب ببین همه همینکارو میکنن، یا اون استدلال غلطی که به خودمون میگیم بابا بانک که نمیزنم یه کار کوچیکه. سهتا تست میتونیم انجام بدیم که از این اشتباه ها جلوگیری کنیم.
تست اول اینه که فکر کنیم کاری که کردیم رو توی صفحه ی اول روزنامه چاپ کردن، آیا ازش احساس خوبی داریم؟ تست دوم اینه که فکر کنیم یه کس دیگه ای با خودمون اینکار رو کرده، چه حسی بهمون دست میده؟ مثلا وقتی داریم برای یه آشنایی پارتی بازی میکنیم! آخرین تست هم اینه که فک کنیم داریم بعد از تصمیممون توی آینه به خودمون نگاه میکنیم، آدم توی آینه اون کسیه که ما میخوایم توی زندگیمون باشیم؟ اگه به یکی از این سوال ها جواب منفی میدیم بهتره که یهبار دیگه به تصمیممون فکر کنیم.
تحقیق ها نشون میدن که آدم ها وقتی که زیر فشار زمان هستن تصمیم های غیراخلاقی بیشتری میگیرن. یه آزمایشی کردن توی دانشگاه استنفورد، یه بازیگر روی زمین ادای کسی رو درمیاورده که حالش بد شده و از حال رفته بعد اومدن نگاه کردن که کی وقتی این آدم رو میبینه وایمیسته که بهش کمک کنه. وقتی اومدن آدمایی که کلاسشون دیرشده بوده رو با آدم هایی که عجله نداشتن مقایسه کردن، دیدن که کسی که کلاسش دیر شده خیلی احتمالش کمتره که وایسه و به اون آدم بدحال کمک کنه. بنابراین، عجله نکردن، هم میتونه این فرصت رو بهمون بده که با یه نفر مشورت کنیم، هم اینکه اگه نمیتونیم مشورت کنیم حداقل میتونیم اون سهتا تستی که گفتیم رو انجام بدیم و تصمیم بهتری بگیریم.
آخرین چیزی هم که در مورد تصمیم شخصی باید بگیم اینه که آدم های اخلاق مدار کسایی نیستن که هیچوقت تصمیم غیراخلاقی نگرفتن؛ مهم اینه که بعد از تصمیممون سعی کنیم نقاط قوت و ضعفمون رو شناسایی کنیم و ازشون یاد بگیریم.
تاثیر محیط کار در تصمیمگیری اخلاقی
اکثر سازمان ها وقتی به موضوع اخلاقیات نگاه میکنن، فکر میکنن که کسایی که کارهای غیراخلاقی انجام میدن و کسایی که کارای اخلاقی انجام میدن آدم های متفاوتی هستن و باید این آدمایی که غیر اخلاقی هستن رو از آدمای اخلاق مدار جدا کنیم. ما تا الان فهمیدیم که این نگاه درست نیست. وقتی شرکت ها با این نگاه به اخلاقیات نگاه میکنن طرح هایی که برای جلوگیری از بی اخلاقی درست میکنن تاثیر چندانی ندارن. دلیل داشتن این نگاه تا حد خوبی واضحه؛ برای ما راحتتره که فکر کنیم یه سری آدم بد هستن که کارای بد میکنن و باید جلوشون رو بگیریم. بقیه هم آدمای خوب هستن و کارای بد نمیکنن.
یه آزمایشی که کردن این بوده که اومدن یه سری آدم رو استخدام کردن و بهشون گفتن که باید به یه سری آدم دیگه شوک الکتریکی بدید بهخاطر کارهای بدی که کردن. بهشون گفتن از یه حدی که بالاتر برید این شوک ها میتونه تاثیر های جبران ناپذیر روی این آدما بذاره. وقتی تصمیم رو به عهده ی خود اون آدما گذاشتن، خیلی احتمال کمی داشته که اون شوک های خطرناک رو به آدم های دیگه بدن. بعد به یه سری دیگه گفتن که این دستور مقامات بالاست و باید اطاعت کنید. نتیجه این شده که تعداد آدمهایی که حاضر شدن شوک های خیلی خطرناک بدن به شکل عجیبی زیاد شده. البته که این تستها هم واقعی نبوده و یه بازیگر داشته ادای شوک رو درمیاورده.
این آزمایشها بهمون نشون میدن که شرایط تاثیر خیلی زیادی داره توی اینکه ما چقدر تصمیممون اخلاقیه!
خب حالا که شرایط انقد مهمه بیاید ببینیم چطوری میشه فرهنگ سازمان رو اخلاقی طراحی کرد تا همه تصمیم های اخلاقی تری بگیرن.
اولین کاری که نویسنده های مقاله گفتن باید انجام بشه اینه که یه شعار واحد و واضح باید توی سازمان وجود داشته باشه که ارزش های اخلاقی سازمان رو منتقل میکنه. اومدن یه آزمایش انجام دادن که توش اگه دوتا آدم بهم اعتماد کنن پول بیشتری گیرشون میاد ولی اگه بهم اعتماد نکنن، هردو پول کمی میگیرن. فرض کنید من و شما داری بازی میکنیم مثلا اگه هردومون توی بازی به هم اعتماد کنیم نفری 10 هزارتومن میگیریم، اگه من اعتماد کنم و شما اعتماد نکنید شما 5 هزارتومن میگیرید و من هیچی و اگه هردو اعتماد نکنیم نفری هزارتومن میگیریم. یهبار اسم بازی رو گذاشتن بازی وال استریت، 30% آدمها به هم اعتماد کردن. دوباره اومدن اسم همون بازی رو گذاشتن بازی اجتماع (که به انگلیسی میشه Community game) و دیدن ایندفعه 70% مردم به هم اعتماد کردن. یه تغییر اسم ساده، اعتماد آدم ها به هم رو بیش از دوبرابر کرده! همین یه قدم ساده که یه شعار اخلاقی و قابل اجرا برای سازمانمون انتخاب کنیم، میتونه اخلاقیات رو توی سازمان زیاد کنه.
دومین موضوع اینه که همونطوری که گفتیم وقتی آدم ها توی شرایط تصمیم گرفتن قرار میگیرن خیلی احتمال اشتباهشون زیاده و اینکه بعدا اون تصمیم رو برای خودشون منطقی جلوه بدن جزو توانایی های ذهن آدمه. تحقیق ها نشون داده اولین چیزی که توی هرشرایطی به ذهن آدم میاد خیلی تاثیر زیادی روی تصمیم گرفتن داره. نویسنده ها توصیه میکنن که مدیرهای سازمان ارزش های اخلاقی رو به روش های مختلف و توی شرایط مختلف به همه یادآوری کنن. اینکار باعث میشه اولین چیزی که به ذهن آدما میاد توی شرایط تصمیم گیری اون ارزش اخلاقی باشه و تصمیم های اخلاقی تری بگیرن. مثلا اینکه توی شرایط مختلف مدیرها بگن ما پارتی بازی نمیکنیم و مناسبترین آدم رو استخدام میکنیم، باعث میشه که آدمها موقعی که به این فکر میکنن که خوبه فامیلشون رو استخدام کنن، اولین چیزی که به ذهنشون بیاد این حرف باشه که ارزش اخلاقی شرکت اینه که توش پارتی بازی نمیکنیم.
سومین کاری که میشه کرد اینه که پاداش هایی برای تصمیم های اخلاقی تعریف کنیم. منظورمون اینجا از پاداش، لزوما پاداش نقدی نیست. یه راه سادهاش اینه که وقتی یه تصمیم اخلاقی توی شرکت رو متوجه میشید توی جلسه ی عمومی شرکت در موردش حرف بزنید و بگید که چقدر ازش خوشحال شدید. این جمله ی ساده تاثیر زیادی میتونه بذاره روی تصمیم های اخلاقی گرفتن دیگران. یا مثلا برای پاداش های مالی، یه شرکت هواپیمایی به خلبان هاش گفته که پولی که بابت کمتر مصرف شدن بنزین از حالت عادی توی پرواز صرف بشه رو به یه خیریه کمک میکنه. این باعث شده که هم رضایت شغلی خلبان ها بیشتر بشه، چون حس کردن دارن با خوب خلبانی کردنشون به دیگران کمک میکنن، هم مصرف سوخت کمتر بشه!
موضوع آخر هم نرم های اخلاقیه. نرم قوانین نانوشتهی بین افراد گروهه. همونطوری که گفتیم تصمیم آدمهای دور و برمون روی ما تاثیر زیادی میذاره. توی انگلیس یه تست جالب انجام دادن. اومدن به کسایی که مالیتشون رو پرداخت نکرده بودن 13 مدل نامه ی مختلف فرستادن که آقا بیاید مالیات رو بدید. نامه ای که بهترین جواب رو داده این بوده که به آدما گفتن میدونستید از هر 10 نفر انگلیسی 9 نفرشون مالیاتشون رو سروقت میدن؟ شما یکی از همون یک نفرهایی هستید که سر وقت ندادید مالیات رو. این نامه ساده باعث شده که نسبت آدمهایی که مالیات میدن به اونایی که مالیات نمیدن نسبت به قبل کلی بهتر بشه. رهبر های خوب میتونن با یادآوری کردن کارهای اخلاقیای که داره توی کسب و کارشون انجام میشه این تصور رو توی همه به وجود بیارن که اکثرا آدم ها دارن کارهای اخلاقی انجام میدن و کسی که کار غیر اخلاقی انجام میده جزو اقلیت آدمهاست.
جمعبندی
توی بخش اول این اپیزود در مورد این صحبت کردیم که به عنوان یه فرد، چطوری میتونیم اخلاقی تصمیم بگیریم. گفتیم که باید از قبل تمرین کرده باشیم، یه آدم قابل اعتماد برای مشورت کردن داشته باشیم و با عجله تصمیم نگیریم. در مورد سازمان فهمیدیم که چهارتا کار میشه کرد که اوضاع رو بهتر کنه، اولین کار این بود که یه شعار واضح و قابل اجرا داشته باشیم، دومین کار این بود که ارزش های اخلاقی شرکت رو توی شرایط مختلف یادآوری کنیم که توی ذهن آدم ها همیشه اون ارزش اخلاقی بمونه، سومین موضوع این بود که پاداش های مختلفی میتونیم برای آدم ها درست کنیم. آخرین کار هم این بود که نرم های اخلاقی مثبت داشته باشیم و اونا رو طوری نشون بدیم که غالب هستن. این باعث میشه که آدما تصمیم های بهتری بگیرن.
منبع
https://hbr.org/2020/01/building-an-ethical-career
https://hbr.org/2019/05/how-to-design-an-ethical-organization
بقیه قسمتهای پادکست کارکست را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
18: ماشین فیلمسازی مارول: ترکیب درست نوآوری و پیوستگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
43:کیک مذاکره
مطلبی دیگر از این انتشارات
13: فرار از جلسههای طوفان فکری بیفایده!