کارکست، پادکستیه که توی هر قسمت اون یه مفهوم یا ابزار توی حوزه ی نوآوری و کارآفرینی رو به نقل از منابع علمی بررسی میکنیم.
4: چرا نوکیا از بازار موبایل حذف شد؟ - Platforms
تا حالا به این فکر کردید که یه ترمینال اتوبوس چجوری پول در میاره؟ شاید الان بگید خب آخه چرا من باید بدونم ترمینال چطوری پول درمیاره؟ ولی اگه بهتون بگم که Iphone و ویندوز و اسنپ هم همونطوری پول در میارن چی؟ توی این قسمت میخوایم در مورد این صحبت کنیم که این کسب و کار ها چطوری کار میکنن و چی میشه که انقد بزرگ میشن. علاوه بر این میخوایم متوجه بشیم نوآوری این شرکت ها ریششون کجا بوده یا به عبارت دیگه چی شد که نوکیا کل بازار موبایل رو به اپل باخت!
مقدمه
این متن، درواقع متنیه که برای اپیزود چهارم پادکست، کارکست نوشته شده. کارکست، پادکستیه که توی اون من، محمدهادی شیرانی، مفاهیم و ابزار هایی از دنیای نوآوری و کارآفرینی رو به نقل از منابع معتبر علمی تعریف میکنم. . منبعمون توی این قسمت دوتا مقاله از هاروارد بیزینس ریویوه که توی سال های 2016 و 2019 نوشته شدن. مقاله ی اول توسطMarshall Van Alstune, Geoffrey Parker و Sangeet Paul Choudary و مقاله ی دوم توسط Feng Zhu و Marco Iansiti نوشته شده. لینک این مقاله ها رو میتونید توی قسمت منابع این نوشته پیدا کنید. لازمه بگم که میتونید کارکست رو از پلتفرم های پادکست یا از وبسایتمون گوش کنید.
با کلیک روی این لینک های پایین هم میتونید این قسمت رو توی پلتفرم های مختلف پیدا کنید(بقیه ی پلتفرم ها هم روی سایت در دسترسن):
کست باکس، اپل پادکستز، گوگل پادکستز، اسپاتیفای
داستان نوکیا و اپل:
توی سال 2007 5تا فروشنده ی اصلی موبایل، نوکیا، سامسونگ، موتورولا، سونی اریکسون و ال جی، در کنار هم 90% سود بازار تلفن همراه رو بدست میاوردن. همون سال بود که اپل برای اولین بار آیفون رو معرفی کرد. وقتی به آمار فروش موبایل توی سال 2015 نگاه میکنیم تقریبا هیچ اثری از بقیه نمیبینیم و 92% کل سود رو اپل به تنهایی برده. ولی این چجوری ممکنه؟ نوکیا و بقیه کلی توانایی های استراتژیک داشتن که باید ازشون در مقابل این رقیب جدید مواظبت میکرد. هرکدومشون محصول های مخصوص به خودشون رو داشتن، برند های خیلی معروف و محبوبی بودن، توی انبارداری و زنجیره ی تامین پیشرفته بودن، قوانینی وجود داشت که ازشون مواظبت میکرد، پول زیادی روی تحقیق و توسعه سرمایه گذاری میکردن و فروش بسیار بسیار بالایی هم داشتن. این برند ها تقریبا همیشه توی شرایط خوبی بودن و سود خوبی هم بدست میاوردن. پس واقعا چطوری میشه که این شرکت ها بازار رو از دست دادن؟
بدیهیه که آیفون نوآوریای زیادی داشت و امکاناتی داشت که هیچ کدوم دیگه ی برند ها نداشتن ولی وقتی سال 2007 آیفون معرفی شد اپل در مقایسه با این شرکت ها شبیه یه بچه بین 4-5 تا گوریل عظیم الجسته بود! توی بازار کامپیوتر ها اپل کمتر از 4% سهم داشت و توی بازار موبایل 0%. دلیلی که آیفون و بعد از اون گوگل موفق شدن همه ی رقبا رو کنار بزنن بیزینس مدلیه که بهش میگن پلتفرم.
در مورد پلتفرم ها مفصل توی این نوشته صحبت میکنیم ولی قبل از اون بذارید خیلی کوتاه بگیم بیزینس مدل که ترجمه ی فارسیش میشه مدل کسب و کار چیه!
لویس ساده ترین تعریف رو برای بیزینس مدل داره. اون میگه بیزینس مدل ینی که یه کسب و کار برنامه ریزی کرده که چجوری پول در بیاره. یا مثلا پیتر دراکر تعریفش اینه که بیزینس مدل در واقع فرضیاته که در مورد اینکه یه شرکت چجوری پول در میاره انجام میشه.
این تعریف ها خیلی سادن و میگن کلا بیزینس مدل اینه که یه شرکت چطوری پول در میاره. خب ما ادعا کردیم که این چیزی بود که باعث شد اپل به تنهایی از 5 تا شرکت دیگه بیشتر پول در بیاره. این واقعا چطوری ممکنه؟
پلتفرم ها اصلا چی هستن؟
خب چیز دومی که گفتیم در موردش حرف میزنیم پلتفرمه. پلتفرم ها اصلا چیز جدیدی نیستن. مثلا بازار یه پلتفرمه. بازار مشتری ها رو به فروشنده ها وصل میکنه. روزنامه یه پلتفرمه. روزنامه ها اونایی که میخوان تبلیغ کنن رو به خواننده های روزنامه وصل میکنن. ترمینال اتوبوس یه پلتفرمه. توی ترمینال مسافر ها به اتوبوس ها وصل میشن. چیزی که توی دنیای دیجیتال الان تغییر کرده اینه که پلتفرم ها از دنیای واقعی به دنیای مجازی منتقل شدن. نکته ی مهمی که وجود داره اینه که توی دنیای دیجیتال گسترش دادن پلتفرم ها خیلی سریع و کم هزینه تره. مثلا توی مثال بازار باید صاحب بازار بره توی یه شهر دیگه یه بازار دیگه بسازه. این هم خیلی پر هزینس هم اینکه خیلی زمان میبره. علاوه بر اون توی دنیای دیجیتال چون میشه همه ی ابعاد مختلف عملکرد یه پلتفرم رو اندازه گیری کرد خیلی راحت تر میشه پلتفرم رو روز به روز بهتر کرد. توی دنیای دیجیتال همه ی مثال هایی که ما توی شروع پادمست زدیم پلتفرم بودن. مثل آیفون یا ویندوز یا اگه بخوایم مثال های ایرانی بزنیم دیجی کالا، سایت خرید بلیت علی بابا و اسنپ همشون پلتفرم هستن. مثلا توی اسنپ، نرم افزار اسنپ مسافر هارو به راننده ها وصل میکنه. یا توی مثال آیفون، درواقع خود موبایل شرکت های تولید کننده ی نرم افزار رو به مشتری هاشون وصل میکنه.
توی پلتفرم ها 4 تا بخش اصلی وجود داره. اولین بخش صاحب پلتفرمه. صاحب پلتفرم علاوه بر اینکه پلتفرم رو داره قانون های پلتفرم رو هم تعریف میکنه. مثلا توی مثال ترمینال اتوبوس صاحب ایستگاه به همه میگه از کجا باید وارد بشن، از کجا خارج بشن، کجا مسافر ها باید سوار اتوبوس بشن، بلیت رو کجا باید نشون داد و چیزایی مثل این. دومین گروه ارائه دهنده ها هستن. ارائه دهنده ها در واقع کسایی هستن که مسئول بخش ارتباط با کاربر پلتفرم هستن. گروه سوم تولید کننده ها هستن که چیزی برای ارائه کردن دارن و دسته ی آخر هم مصرف کننده ها هستن که نیاز دارن اون چیزی رو که تولید کننده داره بدست بیارن.
مثلا اگه بخوایم سیستم عامل موبایل آندروید رو مثال بزنیم، صاحب پلتفرم شرکت گوگله که سیستم عامل رو تولید کرده و تعیین میکنه سیستم عامل چجوری کار میکنه. ارائه دهنده شرکت های تولید موبایل مثل سامسونگ و هواوی هستن که موبایل رو تولید میکنن و کاربر در واقع با استفاده از اون دستگاه با پلتفرم آندروید ارتباط برقرار میکنه. تولید کننده ها شرکت های نرم افزار نویسی هستن که میخوان نرم افزار هاشون رو به کاربر ها بفروشن و در نهایت صاحب های موبایل مصرف کننده هایی هستن که میخوان از نرم افزار های روی موبایلشون استفاده کنن.
برای اینکه بهتر بتونیم پلتفرم ها رو بفهمیم بذارید با مدل دیگه ای که وجود داره مقایسش کنیم. اسم این مدل پایپ لاینه که ترجمه ی فارسیش میشه خط لوله. این کسب و کار های پایپ لاین برای سال های سال کل دنیا رو قبضه کرده بودن. این بیزنس مدل در واقع یه چیزیه مثل کارخونه. توی ورودی کارخونه مواد اولیه از تامین کننده میاد و توی کارخونه روش پروسس های مختلف انجام میشه که ارزش مواد اولیه رو بیشتر میکنه و تبدیلشون میکنه به محصول نهایی. مراحل انجام این کسب و کار مثل یه زنجیر بهم وصل هستن و مرحله به مرحله انجام میشن. مثلا مراحل تولید یه موبایل آیفون که توسط اپل انجام میشه یه کسب و کار پایپ لاینه که توش قطعات الکترونیکی وارد کارخونه میشه و در نهایت یه موبایل به مصرف کننده میرسه چیزی که باعث میشه آیفون یه پلتفرم بشه نرم افزار اپ استوره که از توش میشه نرم افزار های مختلف نصب کرد.
تفاوت های پلتفرم ها با کسب و کار های پایپ لاین
همونطوری که توی مثال آیفون دیدیم یه شرکت لازم نیست که حتما فقط به عنوان کسب و کار پایپلاین یا پلتفورم کار کنه بلکه میشه یه شرکت هردوتا رو داشته باشه. نکته ی مهمی که وجود داره اینه که اگه توی یه صنعتی یه سری کسب و کار پایپ لاین و یه پلتفرم وجود داشته باشن، همیشه اونی که برنده میشه اون پلتفرمه. این دلیلیه که شرکتی مثل دیجیکالا که خیلی موفق بود توی فروش مجبور شد بخاطر رقابت با بامیلو که الان دیگه وجود نداره سیستمش رو ازینکه فقط محصولات خودش رو بفروشه به این تغییر بده که محصول های دیگران رو هم کنار محصول های خودش بفروشه.
ولی خب سوالی که وجود داره اینه که چجوری میشه یه کسب و کار پایپ لاین رو تبدیل به یه کسب و کار پلتفرم کرد.
برای اینکار باید سه تا تغییر اساسی توی نگاهمون به کسب و کار به وجود بیاریم.
تغییر اول اینه که باید بجای اینکه منابع رو کنترل کنیم به اونها نظم بدیم. این جمله یکم عجیبه. بذارید یه مثال بزنیم. مثلا توی صنعت ذوب آهن مهمه که کارخونه معدن رو در اختیار داشته باشه که بتونه قیمت تموم شده کمی برای سنگ آهنش داشته باشه و بتونه بیشتر سود کنه. ولی حالا که میخوایم بریم سراغ پلتفرم ها دیگه منابع نیستن که ارزشمندن این شبکه ای که بین مصرف کننده ها و تولید کننده ها شکل گرفتس که مهمه. مثلا توی مثال اسنپ، اسنپ لازم نداره تمام ماشین ها رو تحت کنترل داشته باشه، چیزی که برای اسنپ مهمه این شبکه ی آدم هاییه که ازش استفاده میکنن. خود این شبکس که باعث میشه اسنپ پول در بیاره.
تغییر دوم اینه که باید تمرکزمون رو بذاریم روی ارتباط با افراد بیرون کسب و کارمون نه تلاش برای بهینه کردن خود کسب و کار. کسب و کار های پایپ لاین نیاز دارن که تک تک بخش های توی کارخونه رو بهینه کنن که هزینه شون کم بشه و بتونن سود بیشتری بدست بیارن. مثلا باید حواسشون باشه که توی خط تولید کارگر ها وقتشون تلف نشه. ولی توی پلتفرم ها وظیفه ی پلتفرم اینه که ارتباط بین مصرف کننده و تولید کننده رو راحت کنه. پلتفرم ها باید بتونن دنیای بین مصرف کننده و تولید کننده رو خوب مدیریت کنن و این براشون مهم تر از اینه که چقدر دارن داخل خود پلتفرم بهینه عمل میکنن.
تغییر آخر اینه که پلتفرم باید بجای اینکه روی تک تک مشتری ها تمرکز کنه روی ارزش خود پلتفرم تمرکز کنه. این ینی چی؟ ینی اینکه مثلا یه تولید کننده ی ماست براش مهمه که به هر سوپر مارکت چقدر ماست میفروشه و خب براش مهمه که تک تک مشتریاش در طول زمان چقدر ازش خرید میکنن. ولی ارزش پلتفرم کل اون فضاییه که درست کرده. هدف توی پلتفرم اینه که از کل شبکه ی بین تولید کننده و مصرف کننده بیشترین سود برده بشه. مثلا اسنپ فود خیلی وقت ها تخفیف های خیلی زیادی میده به مصرف کننده ها که میخوان غذا بخرن بخاطر اینکه ارزش شبکش رو بالا ببره و تعداد آدم هایی که دارن از پلتفرمش استفاده میکنن رو زیاد بکنه. ممکنه که این خرید برای اسنپ فود سود نداشته باشه ولی سود داره از بزرگ شدن شبکه به اسنپ فود میرسه.
ما توی این سه تا عامل هی اسم شبکه رو آوردیم ولی در مورد اینکه تاثیر شبکه روی کسب و کار چیه خیلی درست صحبت نکردیم. بذارید یکم بهتر متوجه بشیم که تاثیر شبکه چیه؟
تاثیر شبکه یا Network Effect:
یه مفهوم قدیمی توی دنیای مدیریت وجود داره که بهش میگن Economy of Scale. ترجمه ی کلمه به کلمش میشه اقتصاد گسترش یافتن. وقتی که یه شرکت بیشتر از رقباش یه محصول رو تولید میکنه به صورت کلی هزینه ی تولید محصول براش میاد پایین تر. مثلا توی حالت خیلی اغراق شده حساب کنید شما توی خونه ی خودتون کفش میدوزید و آدیداس داره سالی میلیون ها جفت کفش تولید میکنه. اتفاقی که میفته اینه که هزینه ی تموم شده برای آدیداس کمتره و میتونه قیمتش رو کمتر کنه. درسته که از یه حدی به بعد دیگه قیمت پایین نمیاد ولی این موضوع رقابت رو برای کسایی که تازه وارد هستن سخت میکنه. اگه این رو بررسی کنیم تا یه حدی چون قیمت تموم شده برای آدیداس کم میشه اونا میتونن قیمت فروششون رو کم کنن. قیمت فروش رو که کم کنن خریدار بیشتر میشه و دوباره هزینه میاد پایین. پس تا حد زیادی میتونن هی قیمت رو کم کنن و خریدار زیاد بشه. این در گذشته باعث شده بود که توی بعضی صنعت ها فقط یه شرکت وجود داشته باشه مثل شرکت General Electric آمریکا توی دهه ی 80 میلادی. توی این رقابت مسئله مهم همونطور که قبلا هم گفتیم اینه که بتونیم منابع رو کنترل کنیم و تا حد ممکن روش کارمون بهینه باشه که بتونیم قیمتمون رو از همه کمتر کنیم و رقابت رو ببریم. در واقع درآمد اینجا بیشتر از اینکه به مصرف کننده وابسته باشه به تولید کننده وابستس.
برخلاف مدل قبلی توی پلتفرم ها ارزش اصلی توی مصرف کنندس. مثلا بیاید در مورد شبکه های اجتماعی فکر کنیم. یه شبکه ی اجتماعی خوب، شبکه ایه که توش دوستای شما هستن. ارزش شبکه ی اجتماعی به بهینه بودن خود شرکت نیست، به اینه که چندتا کاربر توی اون شبکه هستن. هرچی که تعداد بیشتری از دوستای شما توی اون شبکه باشن، شبکه براتون ارزشمند تره. مثلا اگه شما 100 تا دوست دارید ولی فقط 2تاشون توی تیک تاک که یه شبکه ی اجتماعی جدیده هستن و 90 تاشون توی اینستاگرام، شما ترجیح میدید که اینستاگرام داشته باشید. به ازای هر یه کاربری که به تیک تاک اضافه میشه ارزش تیک تاک برای بقیه ی کاربرهای توش زیاد میشه چون دوست های بیشتری از اونها توی تیک تاک ممکنه باشن. این سازوکار پلتفرم ها باعث شده ما محصول های عظیمی مثل اندروید داشته باشیم که 82% موبایل ها دنیا ازش استفاده میکنن یا ویندوز که 90 درصد سیستم عامل های کامپیوتر رو تشکیل میده.
پلتفرم ها حتی میتونن برای کسب و کارهای که توش نیستن هم دردسر درست کنن. مثلا آمازون که یه فروشگاه اینترنتی بسیار بزرگ مثل دیجی کالا بود بعد از چند سال تصمیم گرفت وارد دنیای میزبانی وب بشه و سیستم AWS رو بسازه. فروش کالا با میزبانی اینترنت خیلی ارتباطی نداره ولی پلتفرم ها وقتی بزرگ میشن و منابع مالی زیادی دارن میتونن وارد کسب و کار های دیگه بشن و با تجربشون از دنیای پلتفرم بقیه رو به چالش بکشن. قدرت پلتفرم ها حتی اینجا هم تموم نمیشه. پلتفرم ها میتونن با تولید کننده ها هم رقابت کنن. مثلا آمازون میبینه که چه وسایلی روی سایتش خوب فروش میرن و بر اساس تحلیل بازار میاد و اون کالاها رو خودش هم تامین میکنه و بدلیل قدرتی که داره فروشنده ی اولیه رو کاملا از رقابت خارج میکنه. مثلا اگه شما یه مدل خودکار خوب رو دارید روی آمازون میفروشید و فروش زیادی دارید ممکنه آمازون شروع کنه به فروختن همون مدل خودکار و با شما رقابت کنه. داستان اینجا هم تموم نمیشه. آمازون حتی شروع کرده به تولید محصولاتی که فکر میکنه میتونه توشون رقابت کنه. اونها یه سری محصول به اسم Amazon Basics راه انداختن که محصولات پرفروش سایتشون رو با قیمت کمتر از تولید کننده ی اصلی و با کیفیت بالاتر تولید میکنن. یه مثال جالبش میکروفنیه که من باهاش این پادکست رو ضبط میکنم. این میکروفن حدود 30 یورو قیمتشه و بررسی های افراد حرفه ای میگه از همه ی میکروفون های زیر 100 یورو بهتره. یه جمع بندی کوچیک بکنیم حرف هامون رو در مورد آمازون. اونها سیستم فروششون مثل دیجی کالا بود و یه فروشگاه اینترنتی بودن ولی دارن الان با شرکت های میزبانی وبسایت و تولید کننده های میکروفون رقابت میکنن!
خب بذارید یبار دیگه مرحله به مرحله بگیم پلتفرم ها چجوری وارد حوزههای جدید میشن. اونها اول از داده هایی که از شبکشون دارن استفاده میکنن که بتونن مشتری رو بفهمن و به دلیل دسترسیی که به مشتری دارن میتونن خیلی بهتر از بقیه محصول رو بهشون معرفی کنن و بفروشن. در واقع اونها مشتری هایی که توی یه کسب و کار دارن رو برای کسب و کارهای دیگه استفاده میکنن! علاوه بر این ارزش اونها بیشتر از محصولشون شبکشونه پس میتونن محصول رو حتی خیلی وقت ها با ضرر بفروشن تا شبکشون رو گسترده تر کنن و از اون راه درآمدشون رو زیاد کنن.
تا اینجا از مزیت های پلتفرم ها حسابی حرف زدیم. ولی خب جالبه بدونیم که پلتفرم های زیادی هم بودن که موفق نشدن. حالا وقتشه که بفهمیم چطوریه که بعضی پلتفرم ها موفق میشن و بعضیاشون نمیشن!
عوامل موفقیت پلتفرم ها
بذارید این بخش رو با یه مثال شروع کنیم. کنسول های بازی مثل پلی استیشن پلتفرم هایی هستن که بازی ساز رو به کسی که میخواد بازی کنه وصل میکنن. ولی تعداد بازی سازها خیلی روی اینکه یه کنسول خوب باشه تاثیری ندارن. در واقع برای یه کنسول این مهمه که یه تعداد محدودی بازی های خیلی خوب داشته باشه. برای همین وقتی یه شرکت جدید میخواد کنسول بازی بسازه میتونه با چنتا بازی خیلی خوب بخش قابل توجهی از فروش کلی رو بدست بیاره. پس انگار فقط پلتفرم بودن کافی نیست و عوامل دیگه ای هم هستن که موفقیت یه پلتفرم رو تحت تاثیر قرار میدن.
دیدی یه پلتفرم تاکسی اینترنتی توی چینه که انقد بزرگ شد که توی سال 2016 اوبر تصمیم گرفت دیگه توی بازار چین فعالیت نکنه. اونها بعد از اینکه اوبر از چین بیرون رفت شروع کردن به زیادتر کردن درصدی که از راننده ها برای اینکه توی پلتفرمشون باشن میگیرن. توی سال 2018 یه شرکت دیگه به اسم Meituan که توی حوزه ی سفارش غذای اینترنتی کار میکرد سیستم تاکسی اینترنتیشو راه انداخت و گفت برای سه ماه اول هیچ درصدی از راننده ها نمیگیره و بعد از اون هم 8% از راننده ها میگیره. این درشرایطی بود که دیدی 20% از راننده ها میگرفت. این شد که همه ی راننده ها هجوم بردن به این نرم افزار جدید که توی اون کار بکنن. ولی این تنها ضربه ای نبود که دیدی دریافت کرد. چیزی نگذشته بود که علی بابا که پراستفاده ترین نرم افزار نقشه رو توی چین داره هم وارد رقابت شد و مسافر ها میتونستن از توی نرم افزار نقشه مستقیم به علی بابا درخواست تاکسی بدن. سوالی که وجود داره اینه که چی شد که دیدی که انقدر بزرگ شده بود که اوبر رو از بازار چین خارج کرده بود نتونست از تاثیر شبکه که تا اینجا در موردش صحبت کرده بودیم استفاده کنه که جلوی ورود دیگران به رقابت تاکسی اینترنتی رو بگیره. خیلی از نویسنده ها میگن دنیای پلتفرم ها دنیای Winner Takes it all ه. ینی هرکسی که برنده بشه همه ی مشتری ها رو صاحب میشه. ولی دیدی که رقابت با اوبر رو برده بود حالا بعد کلی هزینه توی یه رقابت جدید با دوتا غول دیگه بود! داستان وقتی جالب میشه که ما مثلا AirBnB رو هم بهش نگاه کنیم. AirBnB پلتفرمیه که میشه ازش بجای هتل خونه یا ویلا اجاره کرد. یه چیزی مثل سایت شب دات آی آر یا چیزایی شبیه اون توی ایران. AirBnB هم مثل دیدی یه پلتفرمه ولی یه پلتفرمیه که کل بازار رو گرفته و هیچکس به وارد شدن به رقابت باهاش فکر هم نمیکنه! تفاوت این پلتفرم ها توی چیه؟ همونطوری که تا اینجا گفتیم پلتفرم ها به شبکشون بیشتر از اینکه چقدر بهینه کار میکنن وابسته هستن پس باید دنبال دلیل توی ذات شبکه ها بگردیم!
عامل اول:
عاملی اولی که باید بررسی کنیم اینه که اثر شبکه بین چه کسایی وجود داره. مثلا توی شبکه های اجتماعی، مصرف کننده ها همون کاربرهای شبکه ی اجتماعی هستن و ارائه کننده ها کسایی هستن که روی شبکه ی اجتماعی تبلیغ میکنن. گفتیم که تعداد کاربر های شبکه ی اجتماعی روی بقیه ی کاربر ها تاثیر مثبت میذاره ینی هرچی آدم های توی شبکه اجتماعی بیشتر شبکه ی اجتماعی بهتر. اما درواقع کسایی که روی شبکه اجتماعی تبلیغ میکنن هرچی تعدادشون بیشتر باشه اثر منفی روی کاربر ها میذاره چون دیدن این تبلیغ ها حوصله ی کاربر رو سر میبره. پس زیاد شدن کاربر ها اثر مثبت داره و زیاد شدن تبلیغ ها اثر منفی. برعکس این توی تاکسی های اینترنتی هرچی مسافر بیشتر باشه راننده هم بیشتر میشه ولی تعداد زیاد مسافر ها باعث میشه که مسافر ها بیشتر مجبور بشن منتظر تاکسی وایسن و تعداد مسافر ها رو کم میکنه. پس سمت مصرف کننده بزرگ شدنش تاثیر منفی روی تعداد مسافر ها داره. برعکسش هم وجود داره. ینی هرچی تعداد تاکسی بیشتر باشه درآمد تاکسی ها کمتر میشه و خب خود به خود تعدادشون کمتر میشه. ولی زیاد شدن مسافر باعث زیاد شدن تاکسی میشه. پس هرچی تولید کننده بیشتر، مصرف کننده بیشتر. کاملا برعکس شبکه های اجتماعی
عامل دوم:
عامل دوم گروه گروه بودن پلتفرمه. مثلا مسافر های اسنپ توی تهران براشون مهم نیست چند نفر راننده ی تاکسی توی شیراز هست. ولی برای AirBnB برای کسی که میخواد اتاق اجاره کنه مهمه که توی هر شهری چندتا خونه هست. انگار که کل شبکه ی AirBnB یدونه گروهه ولی اسنپ برای هر شهری یه گروه مجزا داره. تحقیقات نشون میده که هرچی که تعداد این گروه ها کمتر باشه پلتفرم موفق تره. این گروه بندی ها برای پلتفرم ها مهمه، مثلا فیس بوک یه بازی اینترنتی درست کرده به اسم FarmVille که بازی معروفیه. این بازی باعث میشه که آدم های مختلفی که باهم غریبه هستن باهمدیگه دوست بشن و توی فیس بوک هم همدیگه رو اد بکنن. این باعث میشه که این گروه های کوچیک آروم آروم بهم وصل بشن و گروه های بزرگ تری بسازن و اثر شبکه ای فیس بوک رو افزایش بدن!
عامل سوم:
عامل سوم دور زدن پلتفرمه. مثلا فکر کنید که شما از نرم افزاری که خدمات تمیز کردن خونه میده درخواست یه نفر کردید که خونتون رو تمیز کنه. اگه از کارش راضی باشید شمارش رو میگیرید و از اون به بعد مستقیم به خودش زنگ میزنید. اینکه پلتفرم رو بشه بعد از استفاده از سرویسش دور زد کیفیت پلتفرم رو کم میکنه چون شما از شبکه ی پلتفرم در واقع دارید خارج میشید. این دقیقا اتفاقی بود که برای استارتاپ HomeJoy توی سال 2015 افتاد و اونها بعد از 5 سال مجبور شدن پلتفرمشون رو تعطیل کنن. مثلا این مشکل میتونه برای پلتفورم های Freelancing مثل پونیشا هم پیش بیاد. توی پونیشا شما میتونید برای پروژتون یکی رو پیدا کنید که انجامش بده. مثلا اگه یه سایت میخواید یا چیزی شبیه این. شما وقتی بار اول از تجربتون راضی باشید ممکنه که بخواید مستقیم با همون آدم کار کنید ولی پونیشا میاد و تضمین کیفیت کار بهتون میده درنتیجه شما میدونید که اگه از کیفیت کار کسی که براتون کار رو انجام داده راضی نباشید میتونید پولتون رو از پونیشا پس بگیرید برای همین کمتر آدما سراغ مستقیم کار کردن با اون freelancer ها میرن.
عامل چهارم:
عامل چهارم MultiHoming ه. ترجمه ی کلمه به کلمه ی مولتی هومینگ میشه چندخانه بودن. ولی خب بذارید جای ترجمش مفهموش رو بفهمیم. مفهوم مولتی هومینگ خیلی سادس. مثلا شما وقتی میخواید تاکسی اینترنتی سفارش بدید میتونید هم از اسنپ استفاده کنید هم از تپسی. جابجا شدن بین این دوتا نرم افزار جز چند ثانیه زمان براتون هزینه ای نداره. اینکه برای یه موضوع مشترک بتونیم از چندتا پلتفرم همزمان استفاده کنیم رو بهش مولتی هومینگ میگن. برای راننده هم همین موضوع برقراره. اونا میتونن توی جفت تپسی و اسنپ ثبت نام کنن تا هرکدوم که بهشون پیشنهادهای بهتری میده رو در هر زمانی استفاده کنن. راهی که اوبر سعی کرده با این مشکل مقابله کنه اینه که به راننده هاش پول اضافه میده اگه توی ساعت های شلوغی اصلا از نرم افزار بیرون نرن و هر سفری که بهشون پیشنهاد میشه رو قبول کنن. بعد از انجام دادن چنتا سفر اونا یه پول رو به عنوان جایزه میگیرن. توی دنیای کنسول های بازی که مثال زدیم، چون هم قیمت کنسول قابل توجهه و هم اینکه بازی ساز ها قرارداد اختصاصی با تولید کننده های کنسول دارن هزینه ی مولتی هومینگ خیلی زیاده و احتمال اینکه آدم ها دوتا کسنول داشته باشن برای بازی کردن خیلی کمه. علاوه بر این هزینه ی اشتراک ماهانه برای آنلاین بازی کردن هم وجود داره که شرایط رو برای مولتی هومینگ سخت تر هم میکنه.
بذارید چهارتا عاملی که شنیدیم رو یه جمع بندی بکنیم. گفتیم برای اینکه یه پلتفرم بخواد موفق باشه نیاز داره توی چهارتا عامل قوی باشه. اولین موضوع اینه که اثر شبکه بین چه کسایی وجود داره و روی اونها تاثیر مثبت داره یا منفی. عامل دوم این بود که پلتفرم چقدر گروه گروهه، هرچی پلتفرم کمتر گروه گروه باشه موفق تره. عامل سوم این بود که دور زدن پلتفرم چقدر راحته و در نهایت عامل چهارم این بود که هزینه ی استفاده کردن از چنتا پلتفرم به صورت همزمان برای تولید کننده و مصرف کننده چقدره؟
جمع بندی
توی این قسمت در مورد این صحبت کردیم که پلتفرم ها چی هستن و چه تفاوتی با کسب کار های دیگه دارن. بعد از اون متوجه شدیم که تاثیر شبکه ای که این پلتفرم ها درست میکنن چیه و چطوری ارزش توی این شبکه ها نهفتس. در نهایت چهارتا عاملی رو بررسی کردیم که قدرت و کیفیت شبکه رو نشون میده. امیدوارم حالا که به پلتفرم های متعددی که دوروبرمون هستن نگاه میکنید بتونید تمام این پارامتر هارو توشون ببینید و تحلیل کنید که کدوماشون شانس زیادی برای موفقیت دارن و کدوماشون شانس کمی دارن. مثلا ما در مورد کسب و کار های تحویل غذای اینترنتی صحبت نکردیم و الان که این اپیزود داره تموم میشه شاید یه تمرین ذهنی خوب باشه که چیزهایی که درموردشون صحبت کردیم رو توی اون فضا برای خودتون بررسی کنید.
منابع:
https://hbr.org/2016/04/pipelines-platforms-and-the-new-rules-of-strategy
https://hbr.org/2019/01/why-some-platforms-thrive-and-others-dont
بقیه قسمتهای پادکست کارکست را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
15: قدرت اعجابانگیز سوال پرسیدن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
22: استراتژیهای دنیای پلتفرم
مطلبی دیگر از این انتشارات
35:استخدام نتفلیکسی