شده ام مثل شبی ، که صبحی در انتظارش نیست مثل گل خمیده ای که شبنمی کنارش نیست🥀
جملاتی کوتاه به صرف قراری با احساسات ❤️
مهم نیست چه کسی باشم
من در برابر تو همیشه سر خم خواهم کرد .
و نمی توانم هیچ گاه قدرتمندترین آدم دنیا شوم
چون همیشه نقطه ضعفی خواهم داشت
به نام تو

نابود گر
حتی اگر معماری این سد بی نفوذ احساساتم ، کارش به جایی برسد
و دیگر هیچ کس نتواند نقاب تظاهر را از چهره ام بیاندازد ،
باز هم شانه های تو همیشه اشک های مرا لمس خواهد کرد .
نشانه ای از انگشتانت کافیست که زلزله ای تاریخی ، این دیوار را فرو بریزد و
به راستی که چشمانت به قلب احساسات من نفوذ میکند .

اقتباس اشتباه
برای من بهترینی وجود ندارد ، اصلا
"ترین"
وجود ندارد ،
چون تو همیشه یک پله بالا تر از منی
هرچند این《یک پله》اقتباسیست "اشتباه" از هزاران پله
و علتش اینست که بتوانم دستانت را در خیالم بگیرم .
فقط در خیال .
آری خیالی که به آن خواهم گریخت .

الهه ی دریا
صدایت میکنم
فریاد من از کوه به کوه می رسد
و صخره آن را به سوی من پرتاب میکند
و امواج متلاطم فریاد هایم در دریای عشق و زمان شناور می ماند
و باز هم فردیاد و فریاد و فریاد
و سرانجام دریا طوفانی شد
و طوفان بی حد و مرز او کشتی های شادی را دفن کرد .

و تنها یک چیز در جهان است که می تواند امشب ، امواج نا آرام این دریا را تقدیم آرامش کند
وقت است که بیایی و ناجی شادی های شناورم شوی ،
برایشان لالایی نمی خوانی
ای الهه ی دریا ؟

(الهام گرفته از آهنگ" نمیشه "این قسمت : چقدر قصه گفتم که دریا بخوابه ...)
صید ماه

به خاطر بیاور آن روز را
وقتی برای صید ماه در شب، به دریاچه رفتیم
و طعمه ی دستان لطیفت را به سر تور هایمان زدیم
و سرانجام ماه را گرفتیم
، دقیق تر بگویم ، من ماه را گرفتم ،
وقتی که در چشمان تو نقش بسته بود .
یا بر زلف هایت شناور بود .
تو را به آغوش کشیدم و ماه را بوسیدم .
اما گمان نمی کردم ،
شب آن قدر زود برود
و صبح ها، بدون بودن ماه آنقدر سخت باشد


اما ، اشکالی ندارد
اگر بهای رسیدن به آرزویت ،
این بود
من با دل و جان می پذیرمش ...
اولین مسئله ی بی راه حل در ذهنم بودی .
یک تناقض آشکار
چیزی که حتی بودنت حالا هم نمی تواند نبودنت را حل کند...

گفتند ،
آدم های اضافه را از زندگی ات حذف کن
اما هیچ کس را حذف نکردم ،
چرا که هیچ کس در نظرم "اضافه نبود "
اما ناگهان دیدم
از زندگی همه حذف شدم 💔 :)
و سرانجام
در کتاب روبه رویم
قصه از پروانه ها بسیار خوانده ام
ولی
ننوشته بود
از پیله ای که هیچ گاه پروانه نشد ...

پایان :)
پ.ن : متن رو هم نخوندید ، به خاطر عکسا لایک کنید خب :')
کلی زحمت کشیدم براشون
پ.ن ۲ : سراغ داستانم رو نمیگیرید ؟ :)
یه طرفدار پروپاقرص پیدا کرده ، دختر داییم ، هر روز دامه شو ازم می خواد ، منم براش می نویسم بهم پیام بده ، در حالت عادی هیچ وقت بهم پیام نمی داد 😂
پ.ن ۳ : درس خوندن واقعا هر روز سخت تر میشه :/ چرا آخه ؟
مغز من هم هر روز بیشتر میفهمه که نمی فهمه :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
وداع آخر:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختر بودن شجاعت می خواهد
مطلبی دیگر از این انتشارات
خاموشی...
چرا که هیچ کس در نظرم "اضافه نبود "
اما ناگهان دیدم
از زندگی همه حذف شدم 💔 :)
چقدر حق
چه همه جمله ی خوب داشت🙂
عشق شاید اشتباهی بین ما باشد
ولی
گاه گاهی حال ما را اشتباهی خوب کن
متاسفم برای دل رنج دیدهت
چخبر؟
خوبی؟
ویرگول نبودم وگرنه قطعا سراغ دستانت رو میگرفتم
درسا چطور پیش میره؟
موفق باشی!
بیشتر بنویس:)
احسنت
ماهی بیچاره اما مرده بود
خیلی دوست دارم بدونم مخاطب این متن، چه شخصیه
اصلا کسی هست یا... دلی مینویسی؟
منم که خیلی منتظرم داستانتو بخونم...
🌹🌹